تبیان، دستیار زندگی
اولین روز مدرسه بود. خانم معلم وارد كلاس شد. بچه‌ها همه روی نیمكت‌ها ساكت و دست به سینه نشسته بودند. خانم معلم دفتر حضور و غیاب را باز كرد. اسم‌ها به ترتیب حروف الفبا بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نخستین روز مدرسه

نخستین روز مدرسه

اولین روز مدرسه بود. خانم معلم وارد كلاس شد. بچه‌ها همه روی نیمكت‌ها ساكت و دست به سینه نشسته بودند. خانم معلم دفتر حضور و غیاب را باز كرد. اسم‌ها به ترتیب حروف الفبا بود.

خانم معلم خودش را به بچه‌ها معرفی كرد: سلام بچه‌ها!‌ من خانم رضایی هستم ‌و‌حالا‌ می‌خواهم با شماها آشنا شوم، هر اسمی را كه می‌خوانم آن شخص بلند شود و اسمش را دوباره تكرار كند تا هم من و هم بچه‌های دیگر اسمش را یاد بگیریم و همدیگر را بشناسیم. بعد به ترتیب شروع كرد به خواندن اسم ها تا این كه به اسم نسرین رسید.

خانم رضایی: نسرین كمالی... نسرین كمالی.

چند لحظه سكوت كلاس را فرا گرفت. خانم معلم دوباره تكرار كرد: نسرین كمالی! بچه‌ها نسرین كمالی نیامده؟

نسرین از جایش بلند شد و گفت: من كیمیا كمالی هستم.

خانم رضایی تعجب كرد و چند لحظه سكوت كرد و گفت: مرسی عزیزم. بنشین.

خانم رضایی ساعت آخر به نسرین گفت: زنگ آخر بمان... چند لحظه‌ای باهات كار دارم.

نسرین گفت: چشم خانم معلم.

خانم ناظم زنگ مدرسه را به صدا درآورد. همه بچه‌ها به طرف درب خروجی مدرسه هجوم بردند.

خانم رضایی پشت میزش نشسته و مشغول نوشتن بود. نسرین خیلی آرام به سمت میز او رفت و گفت: خانم معلم با من كار داشتید؟

خانم رضایی گفت: می‌خواستم اسمت را در دفترم درست كنم. گفتی اسمت چی بود؟

نسرین: كیمیا... .

خانم رضایی: یعنی در دفتر اسم شما را اشتباهی نوشتند؟

نسرین: نه كه اشتباه اشتباه... من این اسم را دوست ندارم... این اسمی است كه مامان و بابام گذاشته اند... من دوست دارم اسمم كیمیا باشه... .

خانم معلم: چرا عزیزم؟ مگه نسرین چه اشكالی داره؟ خیلی هم قشنگه.

نسرین: نه خانم... من اصلا این اسم را دوست ندارم.

خانم رضایی: نسرین جان عزیزم... .

نسرین: خانم... من كیمیا هستم.

خانم رضایی: دختر خوبم... هر شخصی یك هویت داره و شناسنامه تو با اسم و فامیلت نشان‌دهنده هویت توست. هركسی باید به هویت خودش احترام بگذارد. تو با اسم نسرین بزرگ شدی، وقتی كودك بودی با شنیدن این اسم عكس‌العمل نشان می‌دادی و این اسم در خون و رگ و پی تو جا گرفته... عزیزم برای خودت، هویت خودت، خانواده‌ات و اسمت ارزش قائل باش و به آن احترام بگذار... نسرین كمالی... حالا می تونی بروی، نسرین جان.نسرین در حالی كه سر به زیر داشت، سرش را بالا كرد و گفت: چشم خانم، مرسی از راهنمایی‌تون... من صبح اشتباه كردم... شما درست گفتید من نسرین كمالی هستم‌ .

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:جام جم آنلاین

مطالب مرتبط:

بهترین آتش نشان

نیش زنبور خطر ناکه؟

حسادتهای مینا

زورگویی

چطور مطالعه کنیم؟

روحتان را فراموش نکنید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.