تبیان، دستیار زندگی
ایمان مراتب و درجاتی دارد که به تناسب هر مرتبه، شخص صعود می‌کند و به درجات و مقامات بهشتی نایل می‌شود؛ بنابراین اصل ایمان گرچه ضعیف باشد، اولین و کمترین چیزی است که از انسان می‌پذیرند و موجب سعادتش می‌شود؛ ولی بر هر مؤمن لازم است که مراتب عالی‌تری از ایما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمره شما در مرتبه ایمان چند است؟


ایمان مراتب و درجاتی دارد که به تناسب هر مرتبه، شخص صعود می‌کند و به درجات و مقامات بهشتی نایل می‌شود؛ بنابراین اصل ایمان گرچه ضعیف باشد، اولین و کمترین چیزی است که از انسان می‌پذیرند و موجب سعادتش می‌شود؛ ولی بر هر مؤمن لازم است که مراتب عالی‌تری از ایمان را کسب کند و قرآن هم تصریح دارد بر این که ایمان قابل ازدیاد است.


ایمان

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ؛ اوست که آرامش بر دل‌های مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمانشان افزون شود». (فتح، 4)

پس ایمان قابل ازدیاد است، چنان که کفر و نفاق نیز از این قائده مستثنی نمی‌باشد .

طبیعی است که اگر کسی اولین مرتبه ایمان را داشته باشد، ممکن است همراه آن مراتبی از کفر و شرک نیز در او وجود داشته باشد که خداوند در قرآن به این حقیقت نیز اشاره کرده و می‌فرماید: «وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ؛  و بیشترشان به خدا ایمان نیاورند، مگر آن که مشرک باشند». (یوسف، 106)

و اصولاً با توجه به معنای وسیع توحید در  قرآن می‌توان دریافت که مراتب کامل ایمان برای اکثر افراد حاصل نمی‌شود. این که خوفی نداشته باشد جز از خدا، امیدی نداشته باشد جز به خدا و امثال این‌ها تا برسد به آن توحید بلندی که برای اولیاءالله میسّر می‌شود و اصلاً وجود استقلالی جز برای خداوند نمی‌بینند و طبعاً افراد ضعیف که ایمانشان آلوده به شرک است و به توحید خالص نرسیده‌اند، باید تلاش کنند تا هرچه بیشتر از شرک رهایی یافته و در مسیر توحید پیش بروند.

علّت این که انسان به بعضی از مراتب توحید نرسیده یا بعضی از مقامات انبیا و اولیای خدا را نمی‌پذیرد، کمبود شناخت است؛ چون راهی که باید این علم برایش حاصل شود، نپیموده و آن علم برایش حاصل نمی‌شود و ایمانش ضعیف و ناقص باقی می‌ماند

علائم نفاق را شناسایی کنید!

کفر و نفاق نیز مانند ایمان، مراتب و شدت و ضعف دارد. در آیات قرآن، کسانی منافق نامیده می‌شوند که در جامعه اسلامی امثال آنان زیاد هستند؛ مانند آنان که از جهاد تخلّف می‌کردند و دلبستگی آنان به دنیا مانع می‌شد از این که وظایفشان را انجام دهند و آنان که با کسالت به نماز می‌ایستند که:

«وَلاَ یَأْتُونَ الصَّلاَةَ إِلاَّ وَهُمْ کُسَالَی وَلاَ یُنفِقُونَ إِلاَّ وَهُمْ کَارِهُونَ؛ به نماز نیایند جز با حالت کسالت، و انفاق نکنند جز با حالت کراهت». (توبه، 54)

و آنان که به گفته قرآن: «یُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ یَفْعَلُواْ؛ مایل‌اند در برابر کاری که نکرده‌اند مورد ستایش قرار گیرند». (آل‌عمران، 188)

این‌گونه چیزها از علایم نفاقند که گه گاهی در میان مؤمنان نیز به چشم می‌خورند؛ بنابراین مراتبی از کفر و شرک و نفاق وجود دارند که با مراتبی از ایمان توأمند.

معرفت
چگونه ممکن است کفر با ایمان توأم شود؟

در پاسخ به این پرسش می‌توان گفت که این وضع، علل مختلفی دارد که مهم‌ترین آن‌ها دو چیز است:

یکی، نقص معرفت است؛ یعنی علّت این که انسان به بعضی از مراتب توحید نرسیده یا بعضی از مقامات انبیا و اولیای خدا را نمی‌پذیرد، کمبود شناخت است؛ چون راهی که باید این علم برایش حاصل شود، نپیموده و آن علم برایش حاصل نمی‌شود و ایمانش ضعیف و ناقص باقی می‌ماند.

 عامل دوم، آلودگی نفسانی و ضعف اخلاقی است که نقش مهم‌تری دارد و نمی‌گذارد انسان به آنچه شناخته و فهمیده است، ملتزم شود. نظیر آن عده از نصارا که خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) آمدند و درباره عقایدشان با وی بحث کردند؛ ولی با این که در بحث ملزَم شدند و حرفی نداشتند بزنند، در عین حال ایمان نیاوردند. حضرت درباره آنان گفت: اینان به دلیل علاقه به شرب خمر و خوردن گوشت خوک ایمان نیاوردند؛ چون اگر مسلمان می‌شدند، لازم بود آن‌ها را رها کنند؛ ولی عادت و آلودگی که به آن‌ها پیدا کرده بودند، مانع می‌شد از این که مسلمان شوند.

البته معلوم است که شراب و گوشت خوک، خصوصیتی ندارند؛ مهم این است که وقتی مطلب ثابت شده را با خواسته‌ها و هوس‌های خویش از هر نوع و رنگی که باشد در تعارض دید، این خواسته‌ها و هوس‌های مورد تعارض، مانع می‌شوند از آن که به حقایق ثابت شده ایمان بیاورد؛ حال خواه هوس شراب و گوشت خوک باشد یا چیز دیگر. عمده‌ترین عاملی که در طول تاریخ باعث می‌شد مخالفان انبیا با آنان مخالفت ورزند، همین هواها و هوس‌ها و دلبستگی‌های مادی بود.

آلودگی‌های اخلاقی نه‌تنها مانع ایمان آوردن انسان یا موجب ضعف ایمان وی هستند، که گاهی اصولاً موجب سلب ایمان وی می‌شوند و با این که ایمان آورده و تصمیم هم دارد به مقتضای ایمانش عمل کند، به تدریج در شرایطی قرار می‌گیرد که هوس‌های او گل می‌کنند و چنانچه محیط برایش آماده و وسایل شهوترانی فراهم باشد، نخست با این گمان که یک‌بار و دو بار مهم نیست، مرتکب خلاف می‌شود و تدریجاً به جایی می‌رسد که به کلی ایمانش را از دست خواهد داد.  

خداوند در قرآن نسبت به وجود چنین خطری به انسان هشدار می‌دهد. در بسیاری از آیات، از وجود رابطه کلی بین ایمان و عمل خبر داده می‌شود، به این ترتیب که ایمان منشأ انجام کار خوب می‌شود و متقابلاً انجام کار خوب نیز موجب ازدیاد ایمان خواهد شد، چنان که انجام کار زشت نیز به سلب ایمان منتهی می‌شود.   

از آیات قرآن به این نتیجه خواهیم رسید که ؛ ایمان "باللّه" قطعاً از مصادیق و متعلّقات ایمان خواهد بود که در لسان قرآن به طور مطلق ذکر شده و مطلوب و ارزشمند است

متعلقات ایمان چیست؟

ایمانِ به چه چیزهایی منشأ ارزش اخلاقی خواهد بود؟

از آن‌جا که در بسیاری از آیات، ایمان یا مؤمن به طور مطلق آمده و متعلق آن ذکر نشده است، مثل این که می‌فرماید:

"الَّذِین آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ؛  کسانی که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند". (بقره، 82)

و نیز: "مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً؛ هر کس از زن و مرد، کار شایسته‌ای انجام دهد در حالی که مؤمن باشد، پس حتماً به او زندگی پاک و پاکیزه‌ای می‌بخشیم". (نحل، 97)

یا می‌فرماید:

"وَاتَّقُواْ اللّهَ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ؛  تقوای خدا پیشه کنید، اگر مؤمن هستید". (مائده، 57)

آری، از آن‌جا که در چنین آیاتی ایمان به طور مطلق آمده و کسانی از این‌گونه آیات سوء استفاده می‌کنند، بنابراین لازم است برای پیشگیری از آن، این پرسش را پاسخگو باشیم.

هنگامی که در این زمینه قرآن را مورد مطالعه قرار می‌دهیم، می‌بینیم که در بسیاری از آیات با تعابیر گوناگون ایمان باللّه ذکر شده است، نظیر اینکه می‌فرماید:

قرآن مجید

"مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ؛   آری، کسی که روی خود را تسلیم خدا کند". (بقره، 112)

یا

"وَمَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ؛ و کسی که روی خود را تسلیم خدا کند". (لقمان، 22)

یا می‌فرماید:

"إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ؛   کسانی که گفتند پروردگار ما الله است". (احقاف، 13و فصلت، 30)

یا می‌فرماید:

"وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ" (تغابن، 9)

از آیات قرآن به این نتیجه خواهیم رسید که ؛ ایمان "باللّه" قطعاً از مصادیق و متعلّقات ایمان خواهد بود که در لسان قرآن به طور مطلق ذکر شده و مطلوب و ارزشمند است.

موارد فراوانی در قرآن وجود دارد که "ایمان بالله و بالیوم الاخر" توأماً ذکر شده است:

"مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ؛ِ هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد". (بقره، 62 و مائده، 69)

در بعضی موارد، ایمان به آنچه بر پیامبر نازل شده است، مطرح گردیده: "وَآمَنُوا بِمَا نُزِّلَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَهُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ؛  و به آنچه بر محمد نازل شده و آن حق است از جانب پروردگار ایشان، ایمان آوردند". (محمد، 2)

و در بعضی آیات، "ایمان بالله و رسله" ذکر شده:

"الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ؛ کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آوردند". (حدید، 19 ـ 21)

در دو آیه، غیر از ایمان بالله و رسله چیزهای دیگری هم به عنوان متعلق ایمان آورده شده و می‌توان گفت که به لحاظ ذکر متعلقات ایمان، از همه آیات جامع‌ترند. در یکی از این دو آیه می‌فرماید:

"وَلَـکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَالْمَلآئِکَةِ وَالْکِتَابِ وَالنَّبِیِّینَ؛ نیک آن کس است که به خدا و روز جزا و فرشتگان و کتاب‌های آسمانی و پیغمبران ایمان دارد". (بقره، 177)

عمده‌ترین عاملی که در طول تاریخ باعث می‌شد مخالفان انبیا با آنان مخالفت ورزند، همین هواها و هوس‌ها و دلبستگی‌های مادی بود

و در آیه دوم می‌فرماید:

"آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ؛ پیغمبر به آنچه از پروردگارش به او نزول یافته، ایمان دارد و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران وی ایمان دارند". (بقره، 285)

منظور از ایمان در قرآن کریم، ایمان به سه اصل ؛ توحید ،معاد ، نبوت است که اساسی‌ترین آن‌ها، ایمان بالله خواهد بود که اگر جامع و کامل باشد، ایمان به دو اصل دیگر را نیز تأمین می‌کند؛ زیرا از آن‌جا که خداوند ربّ انسان است و به مقتضای ربوبیّت خود، باید او را هدایت کند و هدایت خداوند نسبت به انسان به وسیله وحی انجام می‌گیرد؛ ایمان بالله، متضمن ایمان به نبوّت خواهد بود.

پس ایمان به نبوّت از ایمان به توحید برمی‌خیزد؛ چنان که مقتضای عدل خداوند نیز این است که بین مؤمن و کافر، متّقی و فاسق، فرق بگذارد و هرکدام از آن دو را به پاداش مناسب یا مجازات متناسب با اعمال و رفتار زشت یا زیبای خویش برساند و قطعاً اعطای پاداش نیکوکاران و کیفر بزهکاران به طور کامل، جز در قیامت ممکن نیست و بنابراین ایمان به خدا و عدل او، خود به خود متضمّن ایمان به معاد خواهد بود.

فرآوری : زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان


منابع :

ایکنا

اندیشه قم