تبیان، دستیار زندگی
کبوترها پریدند از سربام و روییدند گل هایی محابا هوا پر بود از بوی نم و خاک که رفت از خانه، با یک ساک، بابا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نوبت ما

نوبت ما

کبوترها پریدند از سربام

و روییدند گل هایی محابا

هوا پر بود از بوی نم و خاک

که رفت از خانه، با یک ساک، بابا

برایش نامه ها دادم که: «بابا!

دلم می خواهد آزادی نمیرد

تو با دشمن بجنگ و آرزو کن

که دنیا رنگ نامردی نگیرد

کسی می خواهد از ما شب بسازد

ولی ما تا ابد روشن ضمیریم

و دشمن نیز دائم در هراس است

که ما هم با خمینی کبیریم

نمی خواهیم دنیا را پر از جنگ

و با دشمن سر سازش نداریم

نمی ترسیم از تهدید و نیرنگ

و جز با عشق، آرامش نداریم»

پرید از بام دنیا، رفت بابا

و ایران، باغی از آلاله ها شد

به اسم رمز شب گفتند یا هو

در باغ شهادت نیز وا شد

و حالا خاک ایران در کف ماست

بیا با هم بسازیمش دوباره

جهان باید بداند نام ایران

همیشه می درخشد چون ستاره

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:دوچرخه(الهه صابر)

مطالب مرتبط:

امام صادق علیه السلام

آرزوی من

قصه ی آل عبا

ای روح بهار سبز و زیبا!

تا طوفان پاییز صبر کن

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.