تبیان، دستیار زندگی
طبرسی همه معاصی را كبیره می داند و گناه صغیره را نسبی می شمارد؛ در برابر گروهی از عالمان شیعی و سنی كه گناهان را دو قسم می دانند و برای هر یك آثاری ذكر می كنند و در تعریف آن معیارهایی می آورند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دیدگاه ویژه کلامی

متفردات کلامی

برخی متفردات کلامی

طبرسی در تفسیر خود متفرّدات كلامی چندی داشته است كه اینك بدانها می پردازیم.

1. کبیره بودن همه گناهان

طبرسی در مجمع البیان ذیل آیه «إن تجتنبوا كبائر ما تنهون عنه نكفّر عنكم سیئاتكم و ندخلكم مدخلاً كریماً» (نساء/31) پس از نقل روایت مفصّلی كه صدوق و كلینی نیز آن را ذكر كرده اند می نویسد:

«در معنای گناه كبیره اختلاف شده است؛ گفته شده هر آنچه كه برآن خدای متعال وعده عقاب در آخرت را داده، و بر آن در دنیا حدّ واجب نموده كبیره است، از سعید بن جبیر و مجاهد همین قول روایت شده است، ابن عباس گفته هر چه آن را خدای متعال نهی فرموده كبیره است، اصحاب ما این قول را برگزیده اند، آنان گفته اند معصیتها و گناهان همه كبیره هستند چون قبیح هستند؛ ولی بعضی از آنها بزرگ تر از بعضی است، و استحقاق عقاب بر آن بیشتر است.»

نكته در این است كه چگونه طبرسی این سخن را به اصحاب امامیه نسبت داده است، علامه محمدباقر مجلسی در حقّ الیقین، و علامه سید عبدالله شبّر در حقّ الیقین و محمدباقر خوانساری در روضات الجنات و تبریزی در ریحانة الادب و امین عاملی در اعیان الشیعه این سخن را از متفردات طبرسی دانسته اند،با آن كه شیخ طوسی و ابوالفتوح رازی همین عقیده را دارند. عبارت رازی و طبرسی ذیل آیه همان عبارت شیخ طوسی است، و این سخن طبرسی همچون سخن او در باب رضاع دو برداشت از آن شده؛ برخی همچون شیخ حرّ عاملی(1104هـ.ق) در خاتمه باب كبائر كه 37 روایت را در شمارش كبائر نقل كرده، عبارت طبرسی را آورده و آن را نظر اصحاب دانسته؛ آن گاه در مقام تعارض بین روایات و كلام طبرسی گفته این احادیث منافات با كلام او ندارد،

درحالی كه مرحوم علامه سید عبدالله شبّر(1242هـ.ق) یادآور كلام طبرسی شده و آن را مردود دانسته، و گفته با ظاهر اخبار ناسازگار است.

طبرسی همه معاصی را كبیره می داند و گناه صغیره را نسبی می شمارد؛ در برابر گروهی از عالمان شیعی و سنی كه گناهان را دو قسم می دانند و برای هر یك آثاری ذكر می كنند و در تعریف آن معیارهایی می آورند. نتیجه بررسی در این زمینه تأثیراتی در كلام و فقه خواهد داشت كه درجای خود تبیین شده است. نیز درباره شمار گناهان كبیره سخن بسیار رفته و در برخی روایات نیز از این گناهان اسم برده شده است.

دراینكه لفظ كبائر در آیات و روایات وارد شده شكی نیست، و نیز مصادیقی را به عنوان گناه كبیره برشمرده اند؛ كه روایات در این زمینه بسیار است. و نیز شكی نیست كه بسیاری ازاحكام برگناه كبیره بار شده، مثل عدالت مجتهد و امام جماعت، شاهد و…، و یا برای اصحاب كبائر احكام خاصّ وارد شده مانند اینكه: اصحاب الكبائر یقتل فی الرابعة. از سوی دیگر در روایات، لفظ محقرات آمده، مثلاً روایت شده «اتّقوا المحقّرات من الذنوب» و در نصوص دیگری فرموده اند: «لاتستصغرنّ معصیة»، یا «لاتستقلّوا قلیل الذنوب» و در روایت دیگری آمده: «عن أبی عبدالله علیه السلام قال: لاصغیرة مع الإصرار و لاكبیرة مع الاستغفار».

با توجه به این نكاتی كه گفته شد، چگونه ممكن است كه گناهان را دو قسم ندانیم، و همه را كبیره بدانیم، تأویل طبرسی آن است كه این اصطلاح در این روایات بدان جهت است كه صغیر در مقابل كبیر و محقّر در مقابل كبیره می باشد، نه اینكه قسیم آن باشد؛ ولی با مراجعه به تعبیر روایات دانسته می شود كه صغیره و محقّر قسیم برای كبیره و كبائر است، بنابراین نمی توان با این تعبیر موافق بود. شاید نظر طبرسی بدان جهت بود كه این روایات خبر واحد است، و در پاره ای از اسناد آن راویان ضعیف نیز وجود دارند، بر این اساس از آن اعراض كرده و یا اینكه آنها را تأویل می كند، چنان كه حرّ عاملی نیز این گونه باور دارد.

2. عصمت پیامبر

عصمت در اصطلاح به معنای مرتكب نشدن گناه است كه درباره پیامبران ثابت شده است. سید مرتضی عقیده به عصمت پیامبران را به شیعه نسبت داده، در برابر این گروه شیخ صدوق و پدر او سهو را درباره انبیا ممكن نمی دانند، اما اسهاء را ممكن می شمارند؛ بدین گونه كه خداوند ایشان را به سهو و خطا افكند. طبرسی و ملااحمد نراقی و شیخ محمدتقی تستری آن را پذیرفته اند.

گروه نخست به ادله عقلی و نقلی استناد كرده اند، خواجه نصیرالدین طوسی فرموده، اگر پیامبر اشتباه كند اطمینان از سخنان او سلب می شود. گروه دوم به روایاتی استناد جسته اند كه در كتابهای شیعه همچون كافی و كتب عامّه همچون صحیح بخاری و غیره وارد شده. حدیث ذوالشمـالین نیز دراین زمینه معروف و مشهور است.

متكلمان برجسته شیعه همچون شیخ مفید و علامه حلی و علامه مجلسی و سایر فقها و عالمان شیعه به نقد این روایات پرداخته اند. شهید اول فرموده است:

«و هذا الحدیث لم یثبت عندنا مع أنّه مخالفة للقواعد العقلیة.»

عالمانی كه قائل به جواز سهو شده اند دو گونه تعبیر آورده اند:

1. سهو از ناحیه پیامبر صورت نمی پذیرد، بلكه اسهاء به خاطر مصالحی جایز و رواست.

2. سهو در مورد امور شرع و دین روا نیست، ولی در امور عادی و عرفی و روزمره اشكالی ندارد.

طبرسی نیز ذیل پاره ای از آیات شریفه قرآن این نكته را یادآور شده است. او ذیل آیه شریفه «وإمّا ینسینّك الشیطان» می نویسد:

«از جبائی نقل شده كه گفته: آیه شریفه دلالت دارد بر بطلان قول امامیه در اینكه نسیان بر انبیا جایز نیست. آن گاه جواب داده و گفته این قول در نزد من صحیح نیست، زیرا امامیه سهو را بر پیامبران در آنچه كه از خداوند متعال ادا می كند روا نمی دارند، اما در دیگر امور امكان سهو برای ایشان وجود دارد؛ تا آن گاه كه به اخلال عقل نرسد.»


منبع: سایت مرکز فرهنگ و معارف قرآن

تهیه و تنظیم: فریادرس گروه حوزه علمیه