مرگ پیامبری برای علم آموزی
خداوند در قرآن می فرماید: ”قل هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون، انما یتذکر اولوا الالباب”؛ بگو آیا دانایان با نادانان مساوی اند؟ جز این نیست که تنها خردمندان یادآور می شوند”.[1زمر، 9,] اهمیت علم در اسلام آن قدر زیاد است که طلب آن را بر هر مسلمانی واجب دانسته است. پیامبر اکرم می فرماید: ”طلب العلم فریضة علی کل مسلم”؛ یعنی جست و جو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است.[کلینی، کافی، ج 1، ص 30]
پیامبر اکرم می فرماید: ”طلب العلم فریضة علی کل مسلم” ؛ یعنی جست و جو و تحصیل علم بر هر مسلمانی فرض و واجب است.[کلینی، کافی، ج 1، ص 30]
یکی از فرایض و واجبات اسلامی، در ردیف سایر واجب ها، تحصیل علم است. در کتاب های روایی همیشه یک باب مخصوص تحت عنوان”باب وجوب طلب العلم” و یا عنوانی نظیر این عنوان وجود دارد. می فرماید جست و جو و طلب علم بر هر مسلمان واجب است، و در این حکم کلی استثنایی وجود ندارد، حتی از لحاظ زن و مرد هم استثنایی ندارد. این حدیث می فرماید فریضه علم یک فریضه عمومی است، اختصاص به طبقه ای یا صنفی یا جنسی ندارد.
علم بر حیوان هم اثر می گذارد !
دربارهی اهمیت علم همین بس که علم روی نجس هم اثر دارد. سگ نجس است، اما همین سگ نجس اگر آموزش ببیند، برود و یک گوسفندی را برای شما شکار کند، آن گوسفند حلال است. چرا؟ برای اینکه سگش آموزش دیده است. یعنی آموزش روی سگ نجس هم اثر میگذارد. این برای پستترین موجودات! برویم بهترین موجودات...
ارزش علم و علم آموزی در قرآن
بهترین موجودات انبیاء هستند، پیغمبری سوار الاغ بود، از قریهای خرابه گذشت، گفت: خدایا این مردمی که مردهاند، چطور زنده میکنی؟ تا گفت چطوری؟ همان جا که روی الاغ بود خدا همین پیغمبر را صد سال مرگش داد. «فَأَماتَهُ اللَّهُ» (بقره/259) پیغمبر را خدا صد سال میراندش. مرگش داد. «ثُمَّ بَعَثَهُ» سپس مبعوثش کرد. صد سال مرگش داد، بعد از صد سال «ثُمَّ بَعَثَهُ» «قالَ کَمْ لَبِثْتَ» از او پرسید چند وقت است که اینجایی؟ چشمهایش را باز کرد و گفت: «یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یک روز یا بخشی از یک روز. گفت: صد سال پیش سؤال کردی، مرگت دادم. حالا نگاه کن، خودت و خرت با هم مردید، الاغت را نگاه کن. «انْظُرْ إِلی حِمارِکَ» نگاه کن الاغت را میخواهم روبروی چشمت زنده کنم.
نکتهی مهم این است که علم به قدری ارزش دارد، به خصوص علم تجربی، که میارزد یک پیغمبر صد سال بمیرد که یک چیزی یاد بگیرد.
پس علم هم در پستترین موجودات اثر دارد، «مکلبین» اسمش در قرآن آمده است. «مکلبین» از «کلب» است. «کلب» یعنی سگ! «مکلب» یعنی سگ آموزش دیده! علم به قدری ارزش دارد که روی پستترین موجود اثر میگذارد، روی بهترین موجود هم اثر دارد. از پیغمبر تا سگ! یعنی بالاترین انسانها، با پستترین موجودات. بنابراین ارزش علم به مناسبت اول مهر بر کسی پوشیده نیست.
چه علمی مفید است؟
آموختن دانش در مسیر بندگی خدا
علمی که برای خدا، در راه خدا، برای خدمت به خلق خدا باشد. این علم ارزش دارد. قرآن میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَب» (علق/ یعنی تحصیل برای خدا باشد، برای مدرک نباشد. سه سال دیگر بازنشست میشویم، برو یک لیسانس بگیر، روی حقوقت اثر دارد.
سورهی علق اولش میگوید:«اقْرَأْ» یعنی قرائت کن ، آخر سوره میفرماید : سجده کن و قرب به خدا پیدا کن. اول سوره میگوید «اقْرَأْ» آخر سوره میگوید سجده کن. یعنی علمی ارزش دارد، که شما را به بندگی خدا بکشاند.
الان علم ما را به بندگی نمیکشاند. در نماز جماعت آموزش و پرورش، بچههای راهنمایی بیشتر نمازخانه میآیند، یا دبیرستانیها؟ دبیرستانیها بیشتر نماز جماعت میآیند یا دانشجوها؟
اگر هر چه باسواد تر بود، تواضعش نسبت به پدر و مادر، نسبت به استاد، دبستانیها ادبشان نسبت به معلم بیشتر است یا راهنماییها؟ راهنماییها ادبشان نسبت به استاد بیشتر است یا دبیرستانیها؟
اگر دیدید هر چه باسواد تر میشود، به سجده، به قرب به خدا، به ادب، به تواضع نزدیک میشود، آن علم مفید است. اما اگر هرچه باسواد تر شد، غرورش بیشتر بشود، تکبرش بیشتر شود، این علم مفید نیست.
پس چه علمی؟ علمی که همراه «اقْرَأْ»اش ما را به سجده بیندازد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) میفرماید: «ثمرة العلم العبادة [العبودیة]» (غررالحکم/حکمت798)
علم همراه عمل، برای خدمت به مردم
همراه با عمل! «کَبُرَ» «کبیر» یعنی بزرگ. «کَبُرَ مَقْتاً» «مَقْتاً» یعنی غضب. یعنی «کَبُرَ غضب» بزرگ است غضب خدا بر کسی که عالم هست، ولی اهل عمل نیست. عالم بیعمل در جهنم عذابش از بقیهی جهنمیها بیشتر است.
همراه با ادب!
در روایات داریم: «عَالِمٌ مُتَهَتِّک» یعنی باسواد است، اما خیلی بددهن است.
علم بدون وقفه!
در علم فارغالتحصیل وجود ندارد . خدا در قرآن پیغمبر را میگوید: «مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (کهف/65) یعنی علمش لدنی است. یعنی علمش وصل به علم خداست. پیغمبری که علمش وصل به علم خداست، میگوید: تو فارغالتحصیل نیستی، «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً» (طه/114) به پیغمبر میگوید: یعنی تو هم که پیغمبر هستی، فارغالتحصیل نیستی! قانع نشوید به دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و دکتری و اینها!
علم برای خدمت!
ذوالقرنین علم داشت، سفرهایی به شرق و غرب کرد. مشکلات مردم را با علمش حل کرد. عالمی که در خانه بنشیند، بیخاصیت است. در دعاها داریم: «و علماً نافعا» علم مفید!
در دعا داریم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ» (بحارالانوار/ج83/ص18) پناه میبرم از علم بیخاصیت. بعضی از علمها هیچ خاصیتی ندارد.
قرآن وقتی قصه میگوید، روح قصه را میگوید. یوسفی بود، حالا چه فرقی میکند سیزده ساله یا چهارده ساله؟ چاهی که در آن افتاد، چاه کنعان، سمت راست منطقه بود، یا سمت چپ؟ چاه ده متر بود، یا یازده متر، یا دوازده متر؟ با طناب یوسف را در چاه انداختند و پایینش کردند، یا هلش دادند؟ سن برادران، اسم برادران، اسم مادر یوسف... یعنی در سورهی یوسف، صدها نکته است که خدا اصلاً مطرح نکرده است. نیاز نیست مطرح بشود. مهم این است که میخواهد بگوید، آقا پسرها حسود دارید، حسودها به اسم بازی شما را از هدف پرت میکنند. همانطور که یوسف برادرانش حسود بودند، به اسم بازی بردندش و پرتش کردند. شما هم همه یوسفید، شما را هم به اسم بازی میبرند، شما را هم از هدف پرت میکنند، روح قصه را ببینید.
علم واقعی، در خدمت صالحان نه ظالمان
قارون با یک تشکیلاتی عبور کرد، عدهای گفتند: خوشا به حالش : «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» (قصص/79) کاش ما هم مثل قارون یک چنین عظمتی داشتیم. قرآن در پشت سر این آیه میفرماید که : «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ» (قصص/80) آنهایی که علم داشتند گفتند: «وَیْلَکُمْ» وای بر شما! شما چشم به قارون دوختید،«ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌْ» در انتخاب بین مادیت و معنویت هر کس که به سمت معنویت رفت او باسواد است. اما اگر کسی علم دارد، نگاه میکند بین داروسازی و هروئین سازی درآمد کدامها بیشتر است؟ من کاری ندارم که کدام مردم را میکشد و کدام مردم را نجات میدهد؟ دارو مردم را نجات میدهد، هروئین مردم را میکشد. پولش کجا بیشتر است؟
قرآن میگوید: نشانهی علم این است که «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیر» اگر بین حق و باطل، سمت حق رفتید ولو سودش کم بود، معلوم میشود که علم شما مفید است.
اگر کسی باسواد باشد، ولی تخصصش در اختیار طاغوت باشد که این علم نیست. تخصصمان در خدمت چه کسی باشد؟
علم برای نشر!
افرادی هستند یک شعر دارند به کسی نمیگویند، یادداشتهایشان را به کسی نمیدهند. اگر علم داری نشر بده.«زَکَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ» (غررالحکم/ح131)
علم همراه با تجربه!
بعضی وقتها آدم کتاب میخواند، ولی باید بلند شود و در دنیا هم بگردد،«سیرُوا فِی الْأَرْض» شش بار «سیرُوا فِی الْأَرْض» است. «أَفَلَمْ یَسیرُوا» چرا کوچ نمیکنید؟ توبیخ میکند. یعنی علمتان را با تجربه تقویت کنید.
علم همراه با گرایش روحی!
خیلی وقتها انسان در یک دانشکده درس میخواند، اما آن درس را دوست ندارد. آن چیزی را که میخوانید باید دوست هم داشته باشید. چون اگر دوست داشتید در روحتان میماند، وگرنه محفوظات است.
علم همراه با اراده!
بعضیها باسواد هستند، خوب میشناسند، ولی اراده ندارند، قرآن راجع به افرادی میگوید: اینها «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) پیغمبر را مثل بچهشان میشناختند. علمای یهود و علمای مسیحیت پیغمبر را خوب شناختند، ولی تصمیم نداشتند ایمان بیاورند .
طرف میداند که سیگار ضرر دارد، ولی اراده ندارد. میداند که این فیلم بد است، ولی اراده ندارد. الان کسی هست که نداند آمریکا دشمن ما است؟ باز هم پای ماهوارهها مینشینند. این ماهوارهها را چه کسی تولید میکند؟ دوست شما تولید میکند؟
الآن کسی در ایران نیست بفهمد آمریکا دشمن ما است. کسی در ایران نیست که نداند آمریکا دشمن ما است. خوب پس اینهایی که پای ماهواره مینشینند پیداست علم دارند اما علمشان بیخاصیت است. یعنی علم دارند، اراده ندارند. مثل کسی که مقاله مینویسد برای ضرر سیگار ولی دل از سیگار نمیکشد.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منابع :
سایت عرفان
بیانات حجت الاسلام قرائتی