عاملی برای برکت کارها
«بِسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بیانگر جهتگیرى توحیدى ماست، رمز توحید است، رمز بقا و دوام است، زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است. رمز عشق به خدا و توكّل به اوست، رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است، گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است، مایهى فرار شیطان است، عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست، ذكر خداست، «بِسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.
مایه بركت همه كارها
«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (1 حمد) به نام خداوند بخشندهى مهربان
در میان اقوام و ملل مختلف، رسم است كه كارهاى مهم و با ارزش را به نام بزرگى از بزرگان خویش كه مورد احترام و علاقهى آنهاست، شروع مىكنند تا آن كار میمون و مبارك گردد و به انجام رسد. البتّه آنان بر اساس اعتقادات صحیح یا فاسد خویش عمل مىكنند. گاهى به نام بتها و طاغوتها و گاهى با نام خدا و به دست اولیاى خدا، كار را شروع مىكنند. چنان كه در جنگ خندق، اوّلین كلنگ را رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله بر زمین زد. (بحار، ج 20 ص 218)
«بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» سر آغاز كتاب الهى است. «بسْمِ اللَّهِ» نه تنها در ابتداى قرآن، بلكه در آغاز تمام كتابهاى آسمانى بوده است. در سر لوحهى كار و عمل همهى انبیا«بسْمِ اللَّهِ» قرار داشت. وقتى كشتى حضرت نوح در میان امواج طوفان به راه افتاد، نوح علیه السلام به یاران خود گفت: سوار شوید كه «بسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود، 41) یعنىحركت و توقّف این كشتى با نام خداست.
حضرت سلیمان علیه السلام نیز وقتى ملكه سبا را به ایمان فراخواند، دعوتنامه خود را با جملهى «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» (نمل، 30) آغاز نمود.
حضرت على علیه السلام فرمود: بسْمِ اللَّهِ ، مایه بركت كارها و ترك آن موجب نافرجامى است.
همچنین آن حضرت به شخصى كه جملهى بِسْمِ اللَّهِ را مىنوشت، فرمود : جَوِّدها ،آن را نیكو بنویس.( كنز العمّال، ح 29558)
بر زبان آوردن«بسْمِ اللَّهِ» در شروع هر كارى سفارش شده است در خوردن و خوابیدن و نوشتن، سوارشدن بر مركب و مسافرت و بسیارى كارهاى دیگر. حتّى اگر حیوانى بدون نام خدا ذبح شود، مصرف گوشت آن حرام است و این رمز آن است كه خوراك انسانهاى هدفدار و موحّد نیز باید جهت الهى داشته باشد.
در حدیث مىخوانیم:«بسْمِ اللَّهِ» را فراموش نكن، حتّى در نوشتن یك بیت شعر.
و روایاتى در پاداش كسى كه اوّلین بار «بسْمِ اللَّهِ» را به كودك یاد بدهد، وارد شده است. (تفسیر برهان، ج 1، ص 43)
سؤال: آیا «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهاى مستقل است؟
پاسخ: به اعتقاد اهل بیت رسول اللَّه علیهم السلام كه صد سال سابقه بر سایر رهبران فقهى مذاهب دارند و در راه خدا به شهادت رسیده و در قرآن نیز عصمت و پاكى آنها به صراحت بیان شده است، آیه «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» آیهاى مستقل و جزء قرآن است. فخر رازى در تفسیر خویش شانزده دلیل آورده كه «بِسْمِ اللَّهِ» جزء سوره است. آلوسى نیز همین اعتقاد را دارد. در مسند احمد نیز «بسْمِ اللَّهِ» جزء سوره شمرده شده است.( مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85) برخى از افراد كه بسم اللَّه را جزء سوره ندانسته و یا در نماز آن را ترك كردهاند، مورد اعتراض واقع شدهاند.
در مستدرك حاكم آمده است: روزى معاویه در نماز بسم اللَّه نگفت، مردم به او اعتراض نمودند كه «أ سرقت أم نَسیتَ»، آیه را دزدیدى یا فراموش كردى؟! (مستدرك، ج 3، ص 233) امامان معصوم علیهم السلام اصرار داشتند كه در نماز، بسم اللَّه را بلند بگویند. امام باقر علیه السلام در مورد كسانى كه «بسْمِ اللَّهِ» را در نماز نمىخواندند و یا جزء سوره نمىشمردند، مىفرمود:«سَرقوا اكرم آیة» (بحار، ج 85، ص 20) بهترین آیه قرآن را به سرقت بردند.
در سنن بیهقى در ضمن حدیثى آمده است: چرا بعضى بِسْمِ اللَّهِ را جزء سوره قرار ندادهاند! (سنن بیهقى، ج 2، ص 50)
شهید مطهّرى قدس سره در تفسیر سوره حمد، ابن عباس، عاصم، كسایى، ابن عمر، ابن زبیر، عطاء، طاووس، فخر رازى و سیوطى را از جمله كسانى معرّفى مىكند كه بسم اللَّه را جزء سوره مىدانستند.
در تفسیر قرطبى از امام صادق علیه السلام نقل شده است: «بسْمِ اللَّهِ» تاج سورههاست.
تنها در آغاز سوره برائت (سوره توبه) بسم اللَّه نیامده و این به فرموده حضرت على علیه السلام به خاطر آن است كه «بسْمِ اللَّهِ» كلمه امان و رحمت است، و اعلام برائت از كفّار و مشركین، با اظهار محبّت و رحمت سازگار نیست. (تفسیر مجمع البیان و فخر رازی)
سیمای «بِسْمِ اللَّهِ»
1ـ «بسْمِ اللَّهِ» نشانگر رنگ و صبغهى الهى و بیانگر جهتگیرى توحیدى ماست. (امام رضا علیه السلام مىفرماید: بسم اللَّه یعنى نشان بندگى خدا را بر خود مىنهم. تفسیر نور الثقلین)
2ـ «بسْمِ اللَّهِ» رمز توحید است و ذكر نام دیگران به جاى آن رمز كفر، و قرین كردن نام خدا با نام دیگران، نشانهى شرك. نه در كنار نام خدا، نام دیگرى را ببریم و نه به جاى نام او. (نه فقط ذات او، بلكه نام او نیز از هر شریكى منزّه است «سبّح اسم ربّك الاعلى» حتّى شروع كردن كار به نام خدا و محمد صلى اللَّه علیه و آله ممنوع است. إثبات الهداة، ج 7، ص 482)
3ـ«بسْمِ اللَّهِ» رمز بقا و دوام است. زیرا هر چه رنگ خدایى نداشته باشد، فانى است.«كُلُّ شَیْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص، 88)
4ـ«بسْمِ اللَّهِ» رمز عشق به خدا و توكّل به اوست. به كسى كه رحمن و رحیم است عشق مىورزیم و كارمان را با توكّل به او آغاز مىكنیم، كه بردن نام او سبب جلب رحمت است.
5ـ «بسْمِ اللَّهِ» رمز خروج از تكبّر و اظهار عجز به درگاه الهى است.
6ـ «بسْمِ اللَّهِ» گام اوّل در مسیر بندگى و عبودیّت است.
7ـ «بسْمِ اللَّهِ» مایهى فرار شیطان است. كسى كه خدا را همراه داشت، شیطان در او مؤثّر نمىافتد.
8ـ «بسْمِ اللَّهِ» عامل قداست یافتن كارها و بیمه كردن آنهاست.
9ـ«بسْمِ اللَّهِ» ذكر خداست، یعنى كه خدایا من تو را فراموش نكردهام.
10ـ «بسْمِ اللَّهِ» بیانگر انگیزه ماست، یعنى خدایا هدفم تو هستى نه مردم، نه طاغوتها و نه جلوهها و نه هوسها.
11ـ امام رضا علیه السلام فرمود: «بسْمِ اللَّهِ» به اسم اعظم الهى، از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیكتر است. (تفسیر راهنما)
پیامهای آیه
1ـ «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز سوره، رمز آن است كه مطالب سوره، از مبدأ حقّ و مظهر رحمت نازل شده است.
2ـ «بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» در آغاز كتاب، یعنى هدایت تنها با استعانت از او محقّق مىشود.
3ـ «بسْمِ اللَّهِ» كلامى كه سخن خدا با مردم و سخن مردم با خدا، با آن شروع مىشود.
4ـ رحمت الهى همچون ذات او ابدى و همیشگى است. «اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
5ـ بیان رحمت الهى در قالبهاى گوناگون، نشانهى اصرار بر رحمت است. هم قالب «رحمن»، هم قالب «رحیم»، «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
6ـ شاید آوردن كلمه رحمن و رحیم در آغاز كتاب، نشانه این باشد كه قرآن جلوهاى از رحمت الهى است، همانگونه كه اصل آفرینش و بعثت جلوه لطف و رحمت اوست. «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
آمنه اسفندیاری
بخش قرآن تبیان
منابع:
1- تفسیر نور ج1
2- تفسیر راهنما
3- إثبات الهداة، ج 7، ص 482
4- تفسیر مجمع البیان
5- سنن بیهقى، ج 2، ص 50
6- بحار، ج 20 ص 218
7- كنز العمّال، ح 29558
8- تفسیر برهان، ج 1، ص 43
9- مسند احمد، ج 3، ص 177 و ج 4، ص 85
10- مستدرك، ج 3، ص 233
11- بحار، ج 85، ص 20