ای اهل محشر ، نامه اعمال مرا بخوانید!
انسانها و غیرانسانها در این دنیا نیز دائماً در محضر خدا هستند، ولی این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشتری دارد. نـه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه برملا میگردد، و این حادثهای اسـت عظیم ، و به گفته بعضی از مفسران عظیمتر ازمتلاشی شدن کوهها و شکافتن کرات آسمان ! روز رسوائی بزرگ بدکاران و سربلندی بی نظیر مؤمنان.
در آن روز همگی به پیشگاه خدا عرضه میشوید و چیزی از کارهای شما پنهان نمیماند)) (یومئذ تعرضون لا تخفی منکم خـافیة).
الـبـته ، انسانها و غیرانسانها در این دنیا نیز دائماً در محضر خدا هستند، ولی این مطلب در قیامت ظهور و بروز بیشتری دارد.
نـه تنها اعمال مخفیانه انسانها که صفات و روحیات و خلقیات و نیتها همه برملا میگردد، و این حادثهای اسـت عظیم ، و به گفته بعضی از مفسران عظیمتر ازمتلاشی شدن کوهها و شکافتن کرات آسمان ! روز رسوائی بزرگ بدکاران و سربلندی بی نظیر مؤمنان.
پس کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند (از فرط خـوشـحـالی) فریاد میزند که (ای اهل محشر!) نامه اعمال مرابگیرید و بخوانید)) (فاما من اوتی کتـابه بیمینه فیقول هـاؤم اقرؤا کتـابیه).
(آیـه)ـ سپس بزرگترین افتخار خود را در این کلمه خلاصه کرده ، میگوید:((من یقین داشتم (که قیامتی در کار است ، و) به حساب اعمالم میرسم)) (انی ظننت انی ملا ق حسـابیه).
یـعـنـی ، آنـچه نصیب من شده به خاطر ایمان به چنین روزی است ، و راستی هم همین است ایمان به حساب و کتاب به انسان روح تقوا و پرهیزگاری میبخشد و تعهد و احساس مسئولیت در او ایجاد میکند، و مهمترین عامل تربیت انسان است.
پاسخ به یک سؤال
در ایـنجا ممکن است سؤالی مطرح شود و آن این که آیا مؤمنانی که طبق آیات فوق صدا میزنند: ای اهل محشر! بیایید و نامه اعمال ما را بخوانید، مگرگناهی در تمام نامه اعمالشان نیست ؟
پـاسـخ ایـن سؤال را میتوان از بعضی احادیث استفاده کرد از جمله ، در حدیثی از پیغمبر گرامی اسـلام (صلی الله علیه وآله) میخوانیم کـه : ((خداوند در قیامت نخست از بندگان خود اقرار بر گناهانشان میگیرد، سپس میفرماید: من این گناهان را در دنیا برای شما مستور ساختم ، و امروز هم آن را میبخشم سپس (فقط) نامه حسناتش را به دست راست او میدهند.))
پاداش اهل بهشت را دریابید !
قرآن کریم گوشهای از پاداشهای چنین کسانی را بیان کرده ،میفرماید: ((پس او در یک زندگی (کاملاً) رضایت بخش قرار خواهد داشت)) (فهو فی عیشة راضیة).
گرچه با همین یک جمله همه گفتنیها را گفته است ، ولی برای توضیح بیشتر میافزاید: او ((در بهشتی عالی)) قرار دارد (فی جنة عـالیة).
بهشتی که ((میوههایش در دسترس است)) (قطوفهـا دانیة) ، نـه زحمتی برای چیدن میوهها در کار است ، و نه مشکلی برای نزدیک شدن به درختان پربارش ، و اصولاً تمام نعمتهایش بدون استثنا در دسترس است.
خطاب محبت آمیز به اهل بهشت
خطاب محبت آمیز خداوند را به این بهشتیان چنین بیان کرده : ((بخورید و بیاشامید گوار، در برابر اعمالی که در ایام گذشته انجام دادید))(کلوا واشربوا هنیئا بمـا اسلفتم فی الا یام الخـالیة).
آری! ایـن نعمتهای بزرگ بی حساب نیست ، اینها پاداش اعمال شماست البته این اعمال ناچیز هنگامی که در افق فضل و رحمت الهی قرار گرفته به چنین ثمراتی منتهی شده است.
بدا به حال اهل دوزخ !
در آیـات گـذشـته سخن از ((اصحاب الیمین)) و مؤمنانی بود که نامه اعمالشان به دست راستشان داده میشود ، اما همه چیز به همین مورد ختم نمیشود به طوری که در آیات قرآن داریم که درست به نقطه مقابل آنها یعنی ((اصحاب الشمال)) پرداخته ، و در یک مقایسه وضع آن دو را کاملاروشن میسازد.
نخست میفرماید:((اما کسی که نامه اعمالش را به دست چپش بدهندمی گوید: ای کاش هرگز نامه اعمالم را به من نمیدادند))!(واما من اوتی کتـابه بشمـاله فیقول یـا لیتنی لم اوت کتـابیه).
((و نمیدانستم حساب من چیست))؟ (و لم ادر مـا حسـابیه).
((ای کـاش مـرگـم فـرا میرسید))! و به این زندگی حسرت بار پایان میداد (یـا لیتهـا کـانت القـاضیة).
سـپـس میافزاید: این مجرم گنهکار زبان به اعتراف گشوده ،میگوید: ((مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد)) و به درد امروز که روز بیچارگی من است نخورد(مـا اغنی عنی مـالیه).
نـه تـنـها اموالم مرا بی نیاز نکرد و حل مشکلی از من ننمود بلکه ((قدرت من نیز از دست رفت))! (هلک عنی سلطـانیه).
خـلاصـه نـه مـال بـه کـار آمد، و نه مقام ، و امروز با دست تهی ، و در نهایت ذلت و شرمساری ، در دادگـاه عـدل الـهی حاضرم ، همه اسباب نجات قطع شده ، قدرتم برباد رفته ، و امیدم از همه جا بریده است.
داستانی عبرت آموز برای اهل عبرت
در ((سـفینة البحار)) از کتاب ((نصائح)) چنین نقل شده : ((هنگامی که بیماری هارون الرشید در خـراسان شدید شد دستور داد طبیبی از طوس حاضر کنند، و سپس سفارش کرد که ادرار او را با ادرار جـمع دیگری از بیماران و از افراد سالم بر طبیب عرضه کنند، طبیب شیشهها را یکی بعد از دیگری وارسی میکرد تا به شیشه هارون رسید، و بی اینکه بداند مال کیست ، گفت : به صاحب این شیشه بگوئیدوصیتش را بکند، چرا که نیرویش مضمحل شده و بنیهاش فرو ریخته است !
هارون از شنیدن این سخن از حیات خود مأیوس شد، و شروع به خواندن این اشعار کرد:((طبیب با طبابت و داروی خود قدرت ندارد در برابر مرگی که فرا رسید دفاع کند.))
اگر قدرت دارد پس چرا خودش با همان بیماری میمیرد که سابقاً آن را درمان میکرد؟!))
در ایـن هـنـگـام به او خبر دادند که مردم شایعه مرگ او را پخش کردهاند، برای این که این شایعه بـرچـیـده شود دستور داد چهارپائی آوردند و گفت : مرا بر آن سوار کنید،ناگهان زانوی حیوان سست شد.
گفت : مرا پیاده کنید که شایعه پراکنان راست میگویند!
سپس سفارش کرد کفنهائی برای او بیاورند، و از میان آنها یکی را پسندید و انتخاب کرد، و گفت در کنار همین بسترم قبری برای من آماده کنید.
سـپس نگاهی در قبر کرد و این آیه را تلاوت نمود:
مـا اغنی عنی مـالیه هلک عنی سلطـانیه و در همان روز از دنیا رفت.او را بگیرید و زنجیرش کنید!
از اصحاب شمال سخن به میان آمد و بیان شد که نامهی اعمال آنان به دست چپشان داده میشود . در ادامه قرآن کریم به گوشهای از عذابهای آنها در قیامت اشاره کرده ، میفرماید: در این هـنـگـام به فرشتگان عذاب دستور داده میشود: ((او را بگیرید و دربند و زنجیرش کنید))! (خذوه فغلوه).
((سپس (گفته میشود:) او را در دوزخ بیفکنید))(ثم الجحیم صلوه).
((بـعد او را به زنجیری که هفتاد ذراع است ببندید))(ثم فی سلسلة ذرعهـا سبعون ذراعا فاسلکوه).
((ذراع)) بـه مـعنی فاصله آرنج تا نوک انگشتان است (در حدود نیم متر) که واحد طول نزد عرب بـوده ، و یـک مـقـیـاس طبیعی است ، ولی بعضی گفتهاند که این ذراع غیر از ذراع معمولی است به طوری که هر ذراع از آن فاصلههای عظیمی را در برمی گیرد، و همه دوزخیان را به آن زنجیر میبندند.
در این آیه و آیه بعد به علت اصلی این عذاب سخت پرداخته ،میفرماید : ((چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد)) (انه کـان لا یؤمن باللّه العظیم).
و هر قدر انبیا و اولیا و رسولان پروردگار او را به سوی خدا دعوت میکردند نمیپذیرفت ، و به این ترتیب پیوند او با ((خالق)) به کلی قطع شده بود.
((و هـرگـز مـردم را بـر اطـعـام مـستمندان تشویق نمینمود)) (ولا یحض علی طعـام المسکین).
و به این ترتیب پیوند خود را از ((خلق)) نیز بریده بود.
از این دو آیه به خوبی استفاده میشود که عمده اطلاعات و عبادات و دستورات شرع را میتوان در رابـطـه بـا خـلـق و خـالق خلاصه کرد، و عطف ((اطعام مسکین)) بر ((ایمان)) اشاره به اهمیت فوقالعاده این عمل بزرگ است.
اهل دوزخ یار و یاوری ندارند !
سـپـس میافزاید: ((چون عقیده و عمل او چنین بود ((از این رو امروز هم در اینجا یار مهربانی ندارد))! (فلیس له الیوم ههنـا حمیم).
((و نه طعامی جز از چرک و خون)) (ولا طعـام الا من غسلین).
قـابـل تـوجـه ایـن که کیفر و عمل آنها کاملاً با هم متناسبند، به خاطر قطع پیوند با خالق ، در آنجا دوسـت گـرم و صـمـیـمـی ندارند، و به خاطر ترک اطعام مستمندان ،غذائی جز چرک و خون از گلوی آنها پایین نمیرود، چرا که آنها سالها لذیذترین طعامها را میخوردند در حالی که بینوایان جز خون دل طعامی نداشتند.
در ادامه برای تاکید میافزاید: ((غذائی که جز خطاکاران آن رانمی خورند)) (لا یاکله الا الخـاطؤن).
کسانی که با تعمد و آگاهی و به عنوان طغیان و سرکشی راه شرک و کفر و بخل را میپویند.
فرآوری : زهرا اجلال
بخش قرآن تبیان
منبع : سایت آیت الله مکارم شیرازی