تبیان، دستیار زندگی
استفاده ی مناسب از وقت چیزی است که اگر بتوانیم آن را به دست بیاوریم بسیاری از مشکلات مان حل می شود ، خیلی از نگرانی ها واضطراب هایمان از بین می رود و این نکته ای است که همه می دانند اما نمی دانم چرا نمی شود که بشود...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مگر‌ می‌شود‌كه اصلاً نشود؟!


استفاده ی مناسب از وقت  چیزی است که اگر بتوانیم  آن را به دست بیاوریم بسیاری از مشکلات مان حل می شود ، خیلی از نگرانی ها واضطراب هایمان از بین می رود و این نکته ای است که همه می دانند اما نمی دانم چرا نمی شود که بشود...

مگر‌ می‌شود‌كه اصلاً نشود؟!

یادم می‌آید تعطیلات سال نو كه شروع شد با خودم فكر كردم، چه فرصت خوبی دارم؛ چقدر كار می‌توانم انجام دهم، بعد از تعطیلات دیگر كار عقب افتاده‌ای باقی نمی‌گذارم و...

سال تحویل شد و روز اول تعطیلات رسید، با خودم گفتم پس از یك سال كار كردن یك كمی هم باید استراحت كرد‌. قرار گذاشتم 3 روز بی‌خیال كار و از اینجور فكر و خیال‌ها بشوم؛ 3 روزی كه مثل برق و باد گذشت.

روز چهارم نشستم و یك فهرست بلند بالا از كارهایی كه باید یا دوست دارم انجام دهم نوشتم.

فهرست در حال تمام شدن بود كه صدای زنگ در بلند شد. عمو بزرگه با عهد و عیال آمده بودند عید دیدنی، سریع آماده شدم و رفتم به اطاق پذیرایی. هنوز عمو و خانواده تشریف داشتند كه عمه با شوهر و 2 تا بچه‌هاش آمدند و بعد خاله بزرگم و... این آمدن‌ها و رفتن‌ها مانند قطاری طولانی تا ظهر ادامه

داشت.بعدازظهر حسابی خسته بودم و رفتم یك چرتی بزنم، هنوز چشم‌هایم گرم نشده بود كه باز هم صدای زنگ و همان داستان تكراری.

سرتان را درد نیاورم، روزها با سرعتی باور نكردنی به همین روال گذشت تا روز هفتم فروردین كه قرار شد چند روزی به سفر برویم.

خب همه می‌دانند كه نمی‌شود كارهای عقب مانده را با خود به سفر برد. پس كارها ماند برای برگشتن و این یعنی رسیدن به روز یازدهم و تا چشم بر هم گذاشتم، اداره‌ها باز و كارها شروع شد و من ماندم با یك دنیا كار عقب‌مانده و كلی هم كارهای تازه كه از همان موقع می‌دانستم باز هم روی هم تلنبار می‌شود.

*************

عید فطر امسال با 3 روز تعطیلی (البته با احتساب جمعه) همراه شد.

از چند روز قبل از این تعطیلی 3 روزه كلی فكر كردم كه چه كارهایی حسابی عقب‌مانده كه آنها را باید حتما انجام بدهم. نشستم و نوشتم؛ یك فهرست شش‌تایی ردیف شد.

فكر كردم این كه دیگر كاری ندارد، حتما انجام‌شان می‌دهم و این‌بار دیگر پیش خودم خجالت‌زده نمی‌شوم!

مگر‌ می‌شود‌كه اصلاً نشود؟!

روز چهارشنبه كه عید بود به منزل چند تا از بزرگ‌ترهای فامیل رفتیم و تا به خودم آمدم شب شده بود.

الان هر چی فكر می‌كنم می‌بینم نمی‌دانم چرا، ولی باور كنید پنجشنبه هم فقط توانستم ماشینم را به كارواش ببرم و بس!

جمعه دست‌كمی از روز قبلش نداشت؛ خاله عزیزم به خانه ما آمد و آن دو تا بچه شیطانش همه وقت مرا گرفتند و نگذاشتند هیچ كاری بكنم.

شنبه صبح كه می‌خواستم از خانه بیرون بیایم، با خودم فكر می‌كردم، خیلی‌ها از این فرصت‌ها بخوبی استفاده می‌كنند، خیلی‌ها در یك روز بیش از این فهرست 6‌ تایی كار می‌كنند و...

هنوز علت واقعی این موضوع را نفهمیده‌ام، نمی‌دانم چرا نمی‌توانم به همه كارهایم برسم و چرا این همه كار عقب‌مانده دارم.

شاید برنامه‌ریزی خوبی ندارم، شاید بیش از توانم از خودم انتظار دارم یا شاید هم مساله چیز دیگری است.

فقط این را می‌دانم كه باید برای كارها و برنامه‌هایم فكری بكنم.

انگار هر روز اوضاع خراب‌تر می‌شود.

 

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع : جام جم آنلاین

مطالب مرتبط :

تعارف خوبه اما به اندازه

آنچه شما خواسته اید

 آنها که در مشکل گم می شوند

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.