علل شکست تحصیلی
امروزه تعدادی از دانش آموزان در تحصیل شکست می خورند، عده ی بسیاری از محصولات کوشا و شایسته تحت فشارهای بیش از حد موجود در مدارس، برای موفق شدن در امر تحصیل علم و در مدارس عملکرد بدی از خود نشان می دهند، که آنها را از کار باز می دارد. در این زمینه بسیاری از متخصصان بر این نظر معتقدند که آنچه که در مدارس وجود دارد، آموزش و پرورش نیست.
هر چند در کشور ما، مدیران و معلمان عزیز تلاش زیادی برای رسیدن به شرایط ایده آل آموزشی انجام می دهند؛ امّا به نظر می رسد که تقریباً مدارس ما از وضعیت ایده آل بسیار دورند.
کسانی که طالب بهبود زندگی و پیشرفت هستند؛ می دانند که اصلاح و بهبود آموزش و پرورش در مدارس از اهمیت به سزایی برخوردار است.
به نظر می رسد مانع اصلی فلسفه آموزش و پرورش فعلی، فلسفه ای مبنی بر عدم رابطه ی عاطفی، عدم ارتباط بین مطالب ارائه شده در مدرسه و تأکید روی تفکّر دانش آموزان است.
اگر آموزش و پرورش به طرف فلسفه مثبت حرکت کند، فلسفه ای مبنی بر رابطه ی عاطفی، ارتباط مطالب و تفکر روی آن ها می تواند مشکلات فراوان دانش آموزانی که در امر تحصیل شکست می خورند، قابل بررسی و حل می باشد.
در تحقیقات به عمل آمده؛ به نظر می رسد که آموزش و پرورش برای این که با شکست مواجه نشود، می بایستی مشکلاتی که دانش آموزان را بی تفاوت (lacadasical) و بی علاقه (apathetic) به امر تحصیل می کند را بشناسند، بررسی کنند و برای رفع آن ها اقدامات لازم را انجام دهند.
در این مقاله، سعی می شود که برخی از سؤالاتی که در ذهن دانش آموزان از قشرهای مختلف و در شهرهای مختلف می باشند، بیان شود:
بسیاری از دانش آموزان بر این عقیده اند که مدرسه در زندگی آنها، کمکی نخواهد کرد لذا این تفکر و عقیده باعث می شود که هیچ تلاشی برای موفقیت در تحصیل نکنند.
برخی از دانش آموزان، منشأ مشکلات خود با والدین شان را مربوط به شکست های تحصیلی و شکست های داخل یا خارج از مدرسه می دانند؛ و از آنجا که شانسی برای موفقیت در مدرسه نمی بینند، لذا برای پیشرفت در امر تحصیل تلاشی نمی کنند.
محرومیت های اقتصادی، به ندرت اختلالات فیزیکی یا عقب ماندگی ذهنی و از همه مهم تر نداشتن اعتماد به نفس و نیز عدم اطمینان به توانایی های خود برای بهبود وضعیت تحصیلی از جمله عواملی است که باعث بی علاقه گی و بی تفاوتی دانش آموزان در مدارس و در نهایت شکست آنها در امر تحصیل می شود.
به دو علت مقصر دانستن عوامل خانواده، جامعه، فرهنگ، سابقه و زمینه ی زندگی، نژاد یا فقر در شکستشان یک بن بست است:
1: این نظریه مسؤولیت شخص را در شکست نادیده می گیرد.
2: متوجه این مطلب نیست که باب موفقیت در مدرسه، بالقوه در برابر همه ی افراد جوان باز است. اگر شاگردان بتوانند در مدرسه احساس مسؤولیت کافی برای تلاش و کوشش بکنند و موانع موجود از پیش ساخته در راه موفقیت از همه ی مدارس برچیده شود، بر بسیاری از شرایط منفی آسیب رساننده می توان غلبه کرد.
صرف نظر از تعداد دفعات شکستی که یک فرد در گذشته داشته و صرف نظر از سابقه ی زندگی و زمینه ی شخصی، فرهنگ، رنگ پوست یا وضعیت اقتصادی، به طور کلی، شخص نمی تواند به موفقیت دست یابد، مگر اینکه ابتدا به طریقی موفقیت را در یکی از بخش های مهم زندگی تجربه کند. با کسب اولین موفقیت به عنوان سنگ زیر بنا، عوامل منفی و بازدارنده ای که از سوی جامعه شناسان مورد تاکید قرار گرفته است، کمرنگ می شود.
منابع:
مدارس بدون شکست - ویلیام گلاسر، انتشارات رشد
اصول اساسی برنامه ریزی درسی و آموزشی - رالف تایلر - انتشارات آگه
مرکز یادگیری سایت تبیان - تهیه و تنظیم: نوربخش