تبیان، دستیار زندگی
تا به حال اندیشیده اید که چرا برخی از ما متمایلیم و یا بهتر بگویم عادت کرده ایم دائما چشمانمان را در زندگی دوستان و آشنایانمان بچرخانیم و بر بزرگترین و یا کوچکترین داشته های زیبای آنان چشم دوخته و با چشمانی حسرت زده...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : نسرین صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشمهایی به دنبال دیگران


تا به حال اندیشیده اید که چرا برخی از ما متمایلیم و یا بهتر بگویم عادت کرده ایم دائما چشمانمان را در زندگی دوستان و آشنایانمان بچرخانیم و بر بزرگترین و یا کوچکترین داشته های زیبای آنان چشم دوخته و با چشمانی حسرت زده...

چشمهایی به دنبال دیگران

چرا زهرا به هر کاری دست می زنه موفقه؟چرا مریم روز به روز پولدارتر می شه؟چرا شوهر ناهید هر چی می خواد برایش تهیه می کنه؟چرا میثم  تونسته خونه کوچکش تو پامنار را با یه خونه بزرگ تو پاسداران  عوض کنه؟ چرا بچه های احمد اینقدر مودب و درس خونند؟ چرا...؟ چرا...؟ چرا...؟ و درنقطه مقابلِ همه این چراها، امّاهایی از یاس و ناامیدی و احساس ناخوشایندی متبلور است که می گوید: اما من نتونستم تو کارم موفق بشم،اما من همیشه هشتم گرو نه امِ، اما من بد شانس، باید هر کاری برای شوهر انجام بدهم  تازه اونم که...، اما منِ بدبخت باید تو این خونه فسقلی با دو تا بچه بسوزم و بسازم ،اما بچه های من با تدارک این همه امکانات دل به درس و کتاب نمی دن،و هزاران امّای معترضانه و مایوسانه از شخصیت و زندگی خود...

گفتمان کلامی و یا ذهنی ،شبیه آن چه در سطور بالا ذکر آن رفت و یا اظهار عباراتی چون "خدا بده شانس،مردم شانس دارن، دست به خاک بزنن طلا می شه،و..." برای همه ی ما جملات آشنا و نه چندان غریبی هستند که حتی گاها با سندی منگوله دار تمامی ذهنمان را اشغال نموده و لاجرم مفرّی از آن نیست.

شاید من و شما نیز، به کرات با این گونه چراها و امّا ها ، در مواجهه با موفقیت ها و دستاوردهای مثبت دیگران ،هر چند کوچک و ناچیز،در زندگی شان برخورد کرده باشیم و گاها به سوالات بی پاسخی نظیر "واقعا چرا من نمی تونم مثل فلان کس باشم مگه من چیم کمه؟" رسیدیم که کنکاش جزئیات و افکارناخوشایند متعاقب آن، بیش از پیش ذهنمان را تیره و تیره تر می کند و بر زبانه های شعله ور این آتش درون می افزاید و دلشوره ای در دلمان پدیدار می سازد که در خوشبینانه ترین شق آن اضطراب و نگرانی بر روحمان مستولی می گردد که رکود و خستگی روانی، ماحصل به طور حتمی الوقوع و قطعی آن خواهد بود. اما در دیگر شقِ نازیبا و بسیار کریه آن ، ممکن است همین افکار مخرب و مهلک درون فرد منجر به دست یازیدن به تدابیر غیر اخلاقی و غیر انسانی شود که فرد مخاطب و مورد هجوم این آلام روانی و گاها دد منشانه، ازعواقب آسیب رسان و مدام آن در امان نبوده و متحمل رنج و درد فراوان شود.

رشک بردن به مردم به سبب نعمت یا نعمتی هایی که خداوند به آنها اعطا نموده و میل مفرط به کسب آن نعمات (دارایی ها و جایگاه شخصی دیگر و...) ومتعاقب آن اندیشه و تمایل به سلب این نعمات از زندگی فرد را حسادت تعریف نموده اند

تا به حال اندیشیده اید که چرا برخی از ما متمایلیم و یا بهتر بگویم عادت کرده ایم دائما چشمانمان را در زندگی دوستان و آشنایانمان بچرخانیم و بر بزرگترین و یا کوچکترین داشته های زیبای آنان چشم دوخته و با چشمانی حسرت زده و دلی آکنده از افسوس و حسرت، و از همه مهمتر با فراموش نمودن زیبایی ها و داشته های مثبت و خوشایند زندگی خود و خانواده، بر زندگی دیگران غبطه می خوریم و بدون التفات و توجه بر رمز موفقیت و مصائب ممکنه حصول آن دست آوردهای دوست داشتنی و پر زرق و برق، تنها و تنها فقط خواهان آن داشته ها می شویم و حتی گاها بعضی از ما، طالب آن می شویم که ای کاش اندک لحظه ای جای آن فرد بودیم و از نعمات زندگی او بهره مند می شدیم و به این می اندیشیم که چرا شانس بر در خانه ما نیم نگاهی نمی کند و همه چیز از آنِ از ما بهترون است و ... ، حتی متاسفانه ،عدهّ ای به جای مدح پروردگار راستین، زبان به ناشکری و شکوه گشوده و نعوذبالله در مقام مذمت و اعتراض به دانای رحیم می گویند: تو عادل نیستی، حکیم نیستی، بنده شناس نیستی، هیچ وقت مرا اجابت نمی کنی، اصلا چرا این همه نعمت به فلان کس اعطا کردی و من ... غافل از آن که، این خود،غم فغان و نبود را دو صد چندان می نماید.

چشمهایی به دنبال دیگران

درست حدس زده اید، مقصود من، اشاره به یک رذیله اخلاقی رایجی به نام حسادت است که متاسفانه قبح و زشتی آن  روز به روزکم رنگ تر می شود و ناپدیدارتر، تا به اندازه ای که شاید امروزه کمتر کسی را بتوان یافت که از لطمات عدیده و گاها جبران ناپذیر  این معضل ویران گر، در امان  مانده باشد.

رشک بردن به مردم به سبب نعمت یا نعمتی هایی که خداوند به آنها اعطا نموده و میل مفرط  به کسب آن  نعمات (دارایی ها و جایگاه شخصی دیگر و...) ومتعاقب آن اندیشه و تمایل به  سلب این نعمات از زندگی فرد را حسادت تعریف نموده اند.

در متون دینی ما روایت هایی متعددی در مذمت و نکوهش این صفت ناپسند بیان شده است که از آن جمله می توان به روایتی از امام صادق «ع» اشاره نمود، ایشان می فرمایند: «اصول و ریشه های کفر سه چیز است: «حرص، کبر و حسد» (1)، و یا در روایتی دیگر از آن حضرت بیان می شود که«همانا حسد ایمان را می خورد و نابود می سازد همچنانکه آتش هیزم را نابود می کند». (2)

با توجه به تاکید فراوان بزرگان دین مبنی بر احتراز از این صفت ناپسند اخلاقی از یک سو و اثرات ناخوشایند و گاها نابود گر این حس مخرب  بر زندگی افراد از سوی دیگر ،در این یادداشت بر آن شدیم تدابیری کاربردی را برای مقابله با حسادت بیان داریم، امید است مفید واقع گردد.

تدابیر پیشنهادی عبارتند از:

ریشه مشکل خود را بشناسید

روان شناسان معتقدند که به دلایل روان‌شناختی،  ریشه حسادت را می توان در ضعف اعتماد به نفس فرد جستجو کرد. افراد حسود به خاطر عدم شناخت هویت درونی خویش و فقدان احساس امنیت ، نیازمند و وابسته به تایید دیگران هستند ،لاجرم رقابت‌های ناسالم یکی از تدابیر مواجهه آنان با مشکلاتشان است. افراد حسود به جای تحسین  و سرمشق گیری از موفقیت‌های دیگران، موازنه منفی نموده و با مخدوش کردن اشخاص در نظر دیگران و کاستن ارزشمندیهای آنان،سعی در پوشاندن معایب خود نموده و متمایل به ابراز جلوه ای کاذب و دروغ مآبانه از خود می شوند که این  تلاش ناسالم، انرژی روانی زیادی را از آنها می‌گیرد و بسیار باعث آزارشان می شود.در روایتی از امیر مومنان آمده است که: «حسود سودی نخواهد برد  و همیشه در مقام پست خود خواهد ماند». (3) و در جایی دیگر ایشان فرموده اند که: «حسد محبوس کردن روح است (یعنی همان طوری که محبوس ناراحت است و بر او سخت می گذرد، روح حسود هم در زندان بوده و پیوسته ناراحت است)» . (4).

روان شناسان معتقدند که به دلایل روان‌شناختی، ریشه حسادت را می توان در ضعف اعتماد به نفس فرد جستجو کرد. افراد حسود به خاطر عدم شناخت هویت درونی خویش و فقدان احساس امنیت ، نیازمند و وابسته به تایید دیگران هستند ،لاجرم رقابت‌های ناسالم یکی از تدابیر مواجهه آنان با مشکلاتشان است

با واقعیت  وجودتان برخورد کنید

همانند دیگر خصوصیات مثبت و یا منفی شخصیتی خود که بدانها آگاهید به این صفت اخلاقی تان هم التفات داشته باشید و آن را بپذیرید و هیچ توجیه رفتاری و فکری خود برای عدم پذیرش و یا کم رنگ کردن شدت این حس تان نپذیرید چرا که در این صورت مشکل تان را جدی نخواهید گرفت و وجود آن را به عنوان این خصیصه ناپسند رفتاری نخواهید پذیرفت و علت آن را به دلایل بیرونی و غیر از درون خود وابسته و ارجاع خواهید داد. لذا برای برخورد موثر با این معضل آزار دهنده به خود بگوئید: من در مواجهه با فلان کس و یا فلان چیز چنین حسی را تجربه می کنم و وجود این حس را نمی توانم ازخودم کتمان کنم، من گاهی اوقات حسادت می کنم به  ...  .

 

چشمهایی به دنبال دیگران

به شناخت صحیحی از اثرات حسادت خود دست یابید

امیر مومنان می فرمایند: « حسد ، جسد را آب خواهد کرد»، (5) و «حسود در دریای غم فرو رفته است». (6).

اگر شما نیز از آلام این سیلاب بنیان کن به ستوه آمده اید و در جستجوی مفرّی از آن هستید، توصیه می کنیم که با اندکی تامل بیشتر و اندیشه ای اصلاح گر نقاب از چهره برداشته و پس از پذیرش این حس کاذب و ویران گر، شرایط و احساسات موجود را با واقع بینی بررسی کنید‌ و به مواردی که حس حسادت شما را بر می‌انگیزند توجه کنید و به این  بیندیشید که اگر من حسادت کنم در نهایت چه منفعتی عایدم خواهد شد و چه زیان هایی بر من وارد می شود؟

در مواجهه چند باره با این حس به کرات این سوال را بپرسید و اندیشه های خود را ثبت نمائید. پس از نگارش چند باره و توجهی هر چند حتی سطحی به معایب و محاسن این حس، خواهید دریافت که  جز ناراحتی و خودآزاری و تنش روحی بهره ای نصیبتان نخواهد شد، اینجاست که بی تردید هرعقل سلیمی بر پرهیز و ترک آن حکم خواهد نمود.

ادامه این مطلب را در مقاله "روحتان را حبس نکنید" مطالعه بفرمائید.

نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی سایت تبیان


پی نوشت ها:

1-کافی، ج 3، ص 396

2-کافی، ج 3، ص  418

3- بحارالانوار، ج 73، ص 258

4- غررالحکم، ج 1، ص 100

5- بحارالانوار، ج 73، ص 250

6- بحارالانوار، ج 73، ص 256

مطالب مرتبط: 

حسادت از نوع مردانه

از ویروس حسد در امان باشید

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.