تبیان، دستیار زندگی
عرفا به این نکته دست یافته اند که نبوت از آن جهت پایان یافت که تمام مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که انسان باید بپیماید یکجا کشف گشت؛ پس از آن هر بشری هرچه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود؛ ناچار محکوم به پیروی است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نقش بلوغ فکری اجتماع در ختم نبوت

در این مقاله به این سؤال پاسخ داده می شود که چرا قرآن دین را تنها اسلام می داند. در ادامه وارد بحث بسیار مهم ختم نبوت شده به علل ارسال پی در پی رسل پرداخته شده است که این موضوع مقدمه ای است بر چرایی ختم نبوت. در پایان این بخش استاد مطهری رحمه الله دیدگاه متفکر بزرگ اسلامی اقبال لاهوری درباره علل ختم نبوت را بررسی کرده و بر نظر این اندیشمند اشکالاتی را وارد می دانند که در اینجا گذرا به آن اشاره شده است؛ برای مطالعه بیشتر به اصل کتاب وحی و نبوت ارجاع داده می شود.


دین یا ادیان

اسلام

علمای دین شناسی و نویسندگان تواریخ مذاهب سخن از ادیان می کنند و نیز اصطلاح شایع میان مردم همین است.اما «از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است. همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می کرده اند.اصول مکتب انبیاء که دین نامیده می شود یکی بوده است.» (1) استادمطهری تفاوت شرایع آسمانی را یکی در مسائل فرعی با توجه به مقتضیات زمان و دیگر سطح تعلیمات ایشان به موازات تکامل بشر می داند. «قرآن تصریح می کند که پیامبران بک رشته واحدی را تشکیل می دهند و پیامبران پیشین مبشّر پیامبران پسین بوده اند و پسینیان مؤید و مصدّق پیشینان، و هم تصریح می کند که از همه پیامبران بر این مطلب که مبشّر و مؤید یکدیگر باشند پیمان اکید و شدید گرفته شده است.(2) [وحی و نبوت،ص40] قرآن یک نام روی دین خدا گذاشته و آن اسلام است.(3) مقصود چیست؟ « مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرّف آن لفظ اسلام است.»[همان،‌ص41]

کار پیامبران تبلیغی ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است.» و این وظیفه در زمان ختم نبوت به عهده علمای امت اسلامی است. و حتی قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی البته بدون تشریع با عمل اجتهاد و با وظیفه خاص رهبری امت انجام می دهند. بنابراین «نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید برای همیشه منتفی گشت و پیامبری پایان یافت

ختم نبوت

مکتب پیامبران بر انسانها عرضه شد تا جایی که به صورت کامل و جامع در آمد و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت.

علل تجدید نبوتها

اگر دین خدا یکی است پس علت آمدن پیامبران تشریعی و نیز نیامدن پیامبران تبلیغی چیست؟ «علل تجدید نبوتهای تشریعی و تبلیغی و ظهور پیامبران پیاپی و متوقف شدن همه آنها بعد از ظهور خاتم الانبیاء این است»[همان، ص42] که: اولا به علت تحریف و تبدیل کتب آسمانی لازم می شد که این پیام تجدید شود. اما چون در زمان پیامبر اسلام به علت رشد فکری انسانها کتاب آسمانی قرآن از تحریف مصون ماند، دیگر نیازی به تجدید نبوت نبود. ثانیا: علت دیگر این بود که «بشر قادر نبود برنامه کلی و طرح کلی و جامع خود را دریافت نماید. با پیدایش این امکان و این استعداد طرح کلی و جامع در اختیار بشر قرار گرفت...علمای امت متخصصانی هستند که با استفاده از نقشه کلی راهنمایی که اسلام به دست می دهد و با تدوین و تنظیم آیین نامه ها و تاکتیکهای موقت راه را می نمایانند.[همان،‌ص43] ثالثا: اکثر پیامبران پیامبران تبلیغی بوده اند نه صاحب شریعت. «کار پیامبران تبلیغی ترویج و تبلیغ و اجرا و تفسیر شریعتی بود که حاکم بر زمان آنها بوده است.» استاد می گویند این وظیفه در زمان ختم نبوت به عهده علمای امت اسلامی است. و حتی قسمتی از وظایف پیامبران تشریعی البته بدون تشریع با عمل اجتهاد و با وظیفه خاص رهبری امت انجام می دهند. بنابراین «نیاز به تجدید نبوت و آمدن کتاب آسمانی جدید و پیامبر جدید برای همیشه منتفی گشت و پیامبری پایان یافت.» [همان، ص44]

نقش بلوغ فکری اجتماعی در ختم نبوت

1.نگه داشتن کتب آسمانی از تحریف

2.برنامه تکاملی خویش را یکجا تحویل گرفتن و استفاده کردن

 3.برعهده گرفتن ترویج و تبلیغ و اقامه دین بدست علمای امت

 4.تفسیر و توجیه کلیات وحی در پرتو اجتهاد «این مهم را نیز علمای امت انجام می دهند.» [همان، صص44و45]

عرفا به این نکته دست یافته اند که نبوت از آن جهت پایان یافت که تمام مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که انسان باید بپیماید یکجا کشف گشت؛ پس از آن هر بشری هرچه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود؛ ناچار محکوم به پیروی است

نقد تفسیر اقبال از ختم نبوت

استاد شهید در ادامه کلام اقبال لاهوری درباره ختم نبوت را مورد نقد قرار می دهند، ایشان تفسیر فلسفه ختم نبوت اقبال را دارای هفت رکن می داند که بسیاری از اصول آن را نادرست می دانند. مثلا اینکه وحی چیزی از نوع غریزه است و هدایت وحی چیزی از نوع هدایت غریزی است و یا اینکه  وحی هدایت انسان از نظر جمعی است...نبی آن دستگاه گیرنده ای است که به طور غریزی آنچه مورد نیاز نوع است می گیرد. و یا اینکه جهان دو دوره اساسی دارد دوره هدایت وحی و دوره هدایت تعقل و تفکر در طبیعت و تاریخ و نیز اینکه جانداران در مراحل اولی به وسیله غریزه هدایت شده اند و هر چه نیروی اندیشه رشد می کند از قدرت غریزه کاسته می شود.[همان، ص45 تا 49] استاد می گوید لازمه کلام اقبال این است که اولا باید قائل به ختم دیانت شد نه ختم نبوت که این خلاف ضرورت اسلام بلکه مخالف نظریه خود اقبال است. ثانیا: اگر نظریه اقبال درست باشد باید با تولد عقل تجربی آن چیزی که اقبال آن را تجربه دینی می نامد(مکاشفات اولیاءالله) نیز پایان یابد...و حال آنکه خود اقبال تصریح می کند که تجربه باطنی همیشه باقی است.[همان، ص52] استاد جواب این قسمت را به بحث معجزه ختمیه ارجاع می دهند. ثالثا اینکه اقبال وحی را از نوع غریزه دانسته است خطاست.[همان، ص53] استاد می گوید: انسان که غنی ترین حیوانها از نظر دستگاه اندیشه است ضعیف ترین آنها از نظر غریزه است.استاد می نویسد: وحی (برخلاف غریزه) هدایتی مافوق حس و عقل است و بعلاوه تا حدود زیادی اکتسابی است.بالاتر اینکه در اعلا درجه آگاهانه است.[همان، ص54] استاد شهید نظر عرفا در مسئله ختم نبوت را مطرح کرده و آن را تأیید می کنند.«عرفا به این نکته دست یافته اند که نبوت از آن جهت پایان یافت که تمام مراحل و منازل فردی و اجتماعی انسان و راهی که انسان باید بپیماید یکجا کشف گشت؛ پس از آن هر بشری هرچه دریافت کند بیشتر از آن نخواهد بود؛ ناچار محکوم به پیروی است.الخاتَم مَن خَتَم المراتب بأسرها. خاتم کسی است که همه مراتب را طی کرده و مرتبه طی نشده باقی نگذاشته است. این است ملاک ختم نبوت.» [همان، ص55] استاد اشکال چهارم اقبال را در جانشین دانستن علم بجای ایمان می داند. «البته اقبال سخت مخالف نظریه جانشینی علم است ولی راهی که در فلسفه ختم نبوت طی کرده است به همین نتیجه می رسد.»[همان، ص56]

پی نوشت:

1. مقدمه ای برجهان بینی اسلامی،ج3، وحی ونبوت، ص39،انتشارات صدرا، مهر1387

2.آل عمران،آیه 81

3.آل عمران،آیه19 و 67

سید روح الله علوی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.