بررسی اقتصاد سینما
اقتصاد هر کشور را باید یک کل به هم پیوسته دانست.به عبارتی برای اینکه یک کشور اقتصاد پویایی داشته باشد، باید در تمام بخش ها و زیربخشها با رشد و شکوفایی روبرو شود. به نظر می رسد که حوزه های بسیاری در اقتصاد کشور ما نادیده گرفته شده است. به بهانه روز سینما به اقتصاد سینما پرداخته ایم
لازمه بررسی سینما به عنوان بخشی از اقتصاد آن است که بدانیم سینما در دسته بندی کالاها چه نوع کالایی در نظر گرفته میشود. در یک دسته بندی کلی کالاها به کالاهای عمومی و خصوصی تقسیم میشوند. در این نوشتار قصد داریم به اختصار سینما را به عنوان یک کالای عمومی بررسی کنیم
کالای عمومی که گاهی از آن به نام کالای جمعی (Collective Good) یا کالای اجتماعی (Social Good) یاد میشود، کالایی است که همه از مصرف آن منتفع میشوند. به این معنی که مصرف هر فرد، سبب کاهش مصرف سایرین از آن نمیشود. پارک، اتوبوس، امنیت و ...، نمونههایی از کالای عمومی هستند. کالای عمومی با وجودی که برای بسیاری از شهروندان ضروری است، اما بازار و بخش خصوصی، انگیزه کافی برای تولید آن ندارند؛ چرا که ماهیت این نوع کالاها به گونهای است که افراد پس از ساخته شدن، حاضر نیستند قیمت آنرا بپردازند.
ویژگیهای کالای عمومی
برای کالای عمومی دو ویژگی ذکر میشود که آنرا از کالای خصوصی متمایز میسازد:
رقابتناپذیری
منظور از رقابت ناپذیری در کالاهای عمومی این است که وقتی این کالاها ارائه میشود، ورود فرد جدید، رقیب فرد قبلی محسوب نمیگردد. اما در کالای خصوصی ورود فرد جدید با مصرف مقدار خاصی از کالا، به نحوی رقیب بقیه محسوب میشود. بهعنوان مثال، استفاده از لباس تولیدی، باعث کم شدن عرضه برای دیگران خواهد شد؛ اما وارد شدن فرد به یک پارک عمومی قبل از پر شدن ظرفیت، مشکلی برای دیگران بهوجود نمیآورد
در سینما تمام ریسک عملیاتی طی یک دوره سه تا شش ماهه است و بعد از تولید فیلم ریسک عملیاتی آن صفر خواهد شد و وارد ریسک توزیع و فروش میشود. این کالا در یک دوره کوتاه مدت انباشت سرمایه دارد
استثناناپذیری
یک فرق اساسی بین کالاهای خصوصی و عمومی امکان یا عدم امکان محرومسازی دیگران از کالای مورد نظر است. یعنی پس از تهیه و عرضه کالای عمومی، هیچ فردی را نمیتوان از مصرف آن بازداشت. در مورد کالای خصوصی، مالک آنها میتواند ادعای استفاده انحصاری کند و لذا استفاده و کسب مطلوبیت مربوط به آنها را منحصراً در اختیار داشته باشد؛ اما ممکن است در مورد کالای عمومی در همه سطوح بهراحتی نتوان چنین انحصاری ایجاد کرد؛ برای همین گفته میشود کالای عمومی استثناناپذیر است.
مهمترین ویژگی سینما با فرض عمومی بودن، پیامد خارجی آن است. به عنوان یک بخش از اقتصاد و فرهنگ، با کالایی روبهرو هستیم که برای خرید بلیط سینما حتی شاهد قتل نیز بودهایم. یعنی پیامد خارجی آن از رابطهای که بین هزینه نهایی و فایده نهایی فیلم وجود دارد بیشتر است و فیلمساز از آن نفع یا ضرر میبرد از طرف دیگر سینما میتواند انسانساز باشد. به عبارتی این کالا، پیامد خارجی فراوانی دارد.
ویژگی های خاص سینما
از طرف دیگر، میتوان ویژگیهایی را درباره سینما بیان کرد که به دلیل خاصیت ذاتی هنر هفتم با دیگر کالاهای عمومی متفاوت است. در خصوص این کالا باید بهای استفاده را بپردازیم که باعث ایجاد ویژگی خاص میشود و آن را از دیگر کالاها متمایز میکند. مثلا هنگام خرید انواع کالاها ابتدا آن را مشاهده و بعد انتخاب میکنیم. اما در سینما این امکان وجود ندارد که فیلم را ببینیم و بعد بهای آن را بپردازیم. از دیگر ویژگیهای اقتصادی سینما این است که سهم هزینههای ثابت نسبت به هزینههای متغیر در تولید کالا در مقایسه با کالاهای صنعتی و کشاورزی متفاوت است. در پروسه تولید فیلم، هزینهها مربوط به دوره پیش تولید، دوره تولید و دوره کوتاه بعد از تولید است که بعد از این سه دوره، فیلم تهیه میشود و پس از آن بحث عرضه کالای فیلم مطرح میشود. در واقع سهم اصلی هزینههای یک فیلم هزینه ثابت آن است. در حالیکه در پروسه تولید کالاهای صنعتی، هزینههای ثابت، سهم بسیار کمی را در تولید دارند و هزینههای متغیر سهم بیشتری را به خود اختصاص میدهند در صورتیکه در سینما، هزینههای ثابت بیشترین سهم را دارند.
از طرف دیگر، در هنر نمیتوان رابطه یک به یک و مستقیم بین نهادهها و ستاندهها برقرار کرد. در حالی که در تولید دیگر کالاها میتوان یک رابطه یک به یک بین نهاده و ستانده برقرار کرد که به صورت کمی هم قابل ارزیابی است ولی در مورد فیلم اینگونه نیست. یک فیلم ممکن است دهها برابر هزینه تولید فروش داشته باشد و یا با شکست تجاری مواجه گردد. حتی بررسی فیلمهای هالیوودی نشان میدهد ضمن اینکه آنها تخمینهایی در مورد توابع تقاضا دارند اما همواره برای این توابع درجه نااطمینانی بالایی هم در نظر میگیرند.
ویژگی دیگر سینما غیر همگن بودن آن است. وقتی صحبت از کالای عمومی میکنیم این تصور ایجاد میشود که نقش دولت هم در عرضه و هم در تقاضا باید بسیار پررنگ باشد و یا حتی دولت باید متولی تولید کالاهای عمومی گردد ولی کالاهایی مثل سینما وضعیت متفاوتی دارند. زیرا در سینما بیشتر بخش خصوصی فعالیت دارد و به آن به عنوان کالاهای اقتصادی و نه هنری نگاه میشود اما در تمام دنیا هر زمانی که بخش دولتی در این عرصه فعالیت بیشتری داشته باشد سینما بالندگی بیشتری دارد. لذا نقش دولت در تولید کالاهای فرهنگی صرفاً سیاستگذاری است اما نقش آن بسیار پررنگ است.
مسئله مهم دیگر رابطه بین ریسک و سرمایهگذاری است. مثلا در تولید کالایی مانند بیسکویت بعد از سرمایهگذاری اولیه در پروسه تولید مرتباً یک گردش سرمایه داریم. یعنی به طور مرتب باید مواد اولیه در پروسه تولید به کار گرفته شود و کالای نهایی به فروش برود، همیشه در تمام طول دوره تولید، یک ریسک عملیاتی داریم و بعد از آن هم یک ریسک در مرحله توزیع و فروش داریم. اما در سینما تمام ریسک عملیاتی طی یک دوره سه تا شش ماهه است و بعد از تولید فیلم ریسک عملیاتی آن صفر خواهد شد و وارد ریسک توزیع و فروش میشود
یک فرق اساسی بین کالاهای خصوصی و عمومی امکان یا عدم امکان محرومسازی دیگران از کالای مورد نظر است. یعنی پس از تهیه و عرضه کالای عمومی، هیچ فردی را نمیتوان از مصرف آن بازداشت
تمایزات و اشتراکات سینما با کالاهای صنعتی و حتی با دیگر کالاهای هنری هم حائز اهمیت است. وقتی از اقتصاد هنر بحث میکنیم به دو جهت برای تولید ارزش قائل هستیم:
1- تولید ارزش از طریق جریان سرمایه
2- تولید ارزش از طریق انباشت سرمایه
سینما جزو کالاهایی است که ویژگی مشترک دارد. این کالا در یک دوره کوتاه مدت انباشت سرمایه دارد اما در مرحله هزینههای ریسک تولید، صفر میشود و بعد از آن جریان سرمایه است که ارزش اقتصادی ایجاد میکند.
نکته قابل ذکر درباره تقاضا برای سینما این است که تلویزیون جانشین بسیار قوی سینما است که بر اساس اطلاعات مرکز آمار و بانک مرکزی در سال 1355 مجموعاً 6153 ساعت برنامه تلویزیونی پخش شد و این میزان در سال 1380 به 31 هزار ساعت افزایش پیدا کرد که رشد 5 برابری نشان میدهد.نکته دیگر اینکه تلویزیون سه ویژگی آسان بودن، در دسترس بودن و رایگان بودن را دارد، پس به سادگی میتواند بر تقاضای سینما اثر بگذارد. وسعت منطقه شهری و تعداد سالنهای سینمای در دسترس، میزان درآمد سرانه و بلیت سینما عوامل مهم دیگری هستند که میتوانند بر تقاضای سینما تاثیرگذار باشند
در پایان ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که باید نگاه صنعت سینما از یک نگاه بخشی و صرف سودآوری وسیعتر شده و به نقش کلی سینما به عنوان کالای عمومی اثرگذار توجه شود. از طرف دیگر سیاست گذاران اقتصادی باید با توجه به سینما به عنوان مؤلفه مهم فرهنگی در شکوفایی این صنعت مهم بکوشند. و از این طریق بستر مناسبی برای صادرات آثار فرهنگی فراهم کنند و زمینه معرفی فرهنگ غنی ایرانی اسلامی کشور را ایجاد نمایند
.
فرآوری : ریحانه حمیدی فر
بخش اقتصاد تبیان
منابع: پژوهه / موسسه مطالعات اقتصاد و دین