تبیان، دستیار زندگی
در نهایت استاد ریشه تفاوت را با تعریف از دو خصات انسانی اینگونه بیان می دارند:« علم به معنی مجموع تفکرات بشری درباره جهان محصول کوشش جمعی بشر است...گرایشهای والا و معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام ایمان به خود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تفاوت انسان با حیوان

همانطور که از نام مجموعه اثر[1] پیداست نویسنده در صدد طرز نگرش به جهان و آنچه پیرامون آن است از دیدگاه اسلامی است. سلسله مطالب به علت اینکه نوشته خود استاد – نه تنظیم شده از سخنرانیها- است و آخرین اثر ایشان، از دقت علمی بیشتر و ارزش بالایی برخوردار می باشد. و از اینکه نام اثر مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی است روشن می شود که استاد شهید تنها دور نمایی از مباحث را مطرح کرده اند.


تفاوت انسان با حیوان

آیت الله مطهری

در ابتدای بحث استاد مطهری رحمه الله رابطه انسان با ایمان را مدنظر قرار داده و برای ورود به این بحث تفاوت انسان با حیوان در عین مشترکات بسیار را بیان می کنند: « تفاوت عمده و اساسی انسان با دیگر جانداران که ملاک انسانیت اوست...در دو ناحیه است: بینشها و گرایشها.» [2] نه اینکه جانداران دیگر این دو را ندارند بلکه « تفاوتش در شعاع و وسعت و گستردگی آگاهیها و شناختها و از نظر تعالی سطح خواسته ها و مطلوبهاست.» [انسان و ایمان،ص8] در ادامه شعاع دید حیوان را با انسان مقایسه می کنند: آگاهی حیوان سطحی و ظاهری، فردی و جزئی، محدود به محیط زیست حیوان و بسته به زمان حال است؛ از گذشته و. آینده بریده است... خواسته های حیوان نیز مادی، شخصی و فردی و منطقه ای و حالی است. اما شعاع آگاهی و سطح خواسته انسان چیست؟ «آگاهی انسان از ظواهر پدیده ها عبور و تا درون ذات و روابط آنها و ضرورتهای حاکم بر آنها نفوذ می کند. آگاهی انسان نه در محدوده منطقه و مکان زندانی می ماند و نه زنجیره زمان آن را در قید و بند نگه می دارد.» [همان،ص9] بالاتر اینکه «به برخی بی نهایتها و جاودانگیها شناخت پیدا می کند...قوانین کلی و حقایق عمومی و فراگیرنده جهان را کشف می کند... انسان از نظر خواسته ها نیز موجودی است ارزش جو، آرمان خواه و کمال مطلوب خواه؛ آرمانهایی را جستجو می کند که مادی نیست.» [همان،‌ص10]

وجوه مشترک انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی باشد: زندگی حیوانی و زندگی انسانی

در نهایت استاد ریشه تفاوت را با تعریف از دو خصات انسانی اینگونه بیان می دارند:« علم به معنی مجموع تفکرات بشری درباره جهان محصول کوشش جمعی بشر است...گرایشهای والا و معنوی و فوق حیوانی انسان آنگاه که پایه و زیربنای اعتقادی و فکری پیدا کند نام ایمان به خود می گیرد. پس نتیجه می گیریم که تفاوت اساسی انسان با جانداران دیگر علم و ایمان است.» [همان، ص11]

امتیاز انسان

« برخی منکر امتیاز اساسی هستند؛تفاوت را کمی و حداکثر کیفی می دانند نه ماهوی...برخی دیگر تفاوت را در جان داشتن می دانند معتقدند جاندار منحصر به انسان است... دیگر دانشمندان که انسان را تنها جاندار جهان نمی دانند هر گروهی به یکی از مختصات و امتیازات انسان توجه کرده اند...هر یک از این امتیازات به جای خود صحیح است؛ اما شاید تعبیری که جامع تفاوتهای اساسی باشد همان است که با دو امتیاز علم و ایمان از دیگر جانداران امتیاز یافته است.» [همان، ص12]

انسانیت روبناست یا حیوانیت؟

« وجوه مشترک انسان با حیوان و وجوه امتیاز او از حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی باشد: زندگی حیوانی و زندگی انسانی ( به تعبیری فرهنگی)... چه رابطه ای میان زندگی مادی(حیوانی) و زندگی روحانی( انسانی) وجود دارد؟ آیا یکی از این دو اصل است و دیگری فرع؟ یکی زیربناست و دیگری روبنا؟ در میان نهادهای اجتماعی آیا نهاد اقتصادی که مربوط به تولید است اصل است و زیربنا و سایر نهادها- بالاخص نهادهایی که انسانیت انسان در آن تجلی یافته- همگی فرع و روبناست؟»[همان، ص13] استاد در جواب می گوید:« حقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز می شود و به سوی انسانیت کمال می یابد. این اصل هم درباره فرد صدق می کند و هم درباره جامعه... فرد تکامل یافته یعنی وارسته از محکومیت محیط بیرونی و درونی و وابسته به عقیده و ایمان. تکامل جامعه نیز عینا به همان صورت رخ می دهد... جنبه های فرهنگی و معنوی جامعه به منزله روح جامعه است... جامعه انسانی هر اندازه متکامل تر بشود حیات فرهنگی آن استقلال و حاکمیت بیشتری بر حیات مادی آن پیدا می کند. انسان آینده انسان عقیده و ایمان است نه انسان شکم و دامن.» [همانف ص14و15]

علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون...علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس...علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش

رابطه علم و ایمان

«متأسفانه در جهان مسیحیت به واسطه برخی قسمتهای تحریفی عهد عتیق اندیشه ای در اذهان رسوخ یافته است که هم برای علم گران تمام شده و هم برای ایمان. آن اندیشه، اندیشه تضاد علم و ایمان است.» [همان، ص19] «همین برداشت است که تاریخ تمدن اروپا را در هزار و پانصد سال اخیر به عصر علم تقسیم می کند و علم و ایمان را در مقابل یکدیگر قرار می دهد. در صورتی که تاریخ تمدن اسلامی تقسیم می شود به عصر شکوفایی که عصر علم و ایمان است، و عصر انحطاط که علم و ایمان توأما انحطاط یافته اند.» [همان، ص21] در اینجا استاد سؤالی را مطرح می کنند که:« آیا واقعا این دو وجهه و دو پایه انسانیت هر یک به دوره ای و عصری تعلق دارد؟ ...سخن در این است که آیا نوعی تفکر و برداشت از جهان و نوعی تفسیر از هستی وجود دارد که هم از ناحیه علم و فلسفه و منطق حمایت شود و هم بتواند زیربنایی استوار برای ایمانی سعادتبخش باشد؟» [همان، ص22]

تأثیرات علم و ایمان بر روی انسان

علم و ایمان متمم یکدیگرند علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن. «ببینیم علم به ما چه می دهد و ایمان چه؟ علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛ علم سرعت می دهد و ایمان جهت؛ علم توانستن است و ایمان خوب خواستن؛ علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد؛ علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون...علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است؛ علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح؛ علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس...علم جهان را با انسان سازگار می کند و ایمان انسان را با خودش.» [همان، ص23]

پی نوشت:

1. مجموعه آثار آیت الله مطهری ج 2

2. مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،ج1،انسان و ایمان، ص7،انتشارات صدرا، آبان 89

سید روح الله علوی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.