تبیان، دستیار زندگی
چرا طلاق گرفتیم ؟ چرا به عاقبت بچه ها نیندیشیم ؟ چطور بچه ها با این شرایط جدید سازگار خواهند شد؟ مشکلی برایشان پیش نیاید؟ جدایی ما، حقِ فرزندمان بود؟اصلا ما حق داشتیم راجع به زندگی آنها تصمیم بگیریم؟ اگر...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : نسرین صفری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کودک آزاری که مد شده


چرا طلاق گرفتیم ؟ چرا به عاقبت بچه ها نیندیشیم ؟ چطور بچه ها با این شرایط جدید سازگار خواهند شد؟ مشکلی برایشان پیش نیاید؟ جدایی ما، حقِ فرزندمان بود؟اصلا ما حق داشتیم راجع به زندگی آنها تصمیم بگیریم؟  اگر روزی در آینده ما را متهم به وفایی و خودخواهی کنند  چه پاسخی داریم به آنها بدهیم ؟ حق با آنهاست...

طلاق

در مسیر برگشت به خانه، زن و شوهر به آخرین جمله ی قاضی می اندیشیند " حضانت دختر با مادر  و پسر با پدرش است، شما موظفید هفته ای یک بار کودکان را به ملاقات والد غایب ببرید و ..."

تازه به خود آمده بودند،  هر دو، تا به  دیروز تلاش می کردند هر طور شده به این زندگی نکبت بارشان خاتمه دهند و هر چه زودتر به آسودگی خاطر برسند؛ اما امروز فکر تنهایی و مشکلات تجردی از یک سو، نبود مادر/ پدر بالای سر بچه از دیگر سو، اندوه شکست را دو صد چندان می نمود، لرزه ای بر جان زن افتاده بود و مرد مدام از سر کلافگی دست  بر موها  می کشید .

با خود می اندیشند که چطور خواهند توانست نقش مضاعف پدر/ مادر بودن را ایفا کنند؟ آیا  خواهند توانست از عهده همه مسائل بر آیند؟ آیا به تنهایی خواهند توانست  فرزندانشان را تربیت کنند؟ و ...

این سوالات بر هر پدر و مادری که بر سند ازدواج عاشقانه شان مهر باطل زده و رفتن را بر قرار ترجیح داده اند نا آشنا نیست و  از همه مهمتر آن که سوالاتی چون "چرا طلاق گرفتیم ؟ چرا به عاقبت بچه ها نیندیشیم ؟ چطور بچه ها با این شرایط جدید سازگار خواهند شد؟ مشکلی برایشان پیش نیاید؟ جدایی ما، حقِ فرزندمان بود؟اصلا ما حق داشتیم راجع به زندگی آنها تصمیم بگیریم؟  اگر روزی در آینده ما را متهم به وفایی و خودخواهی کنند  چه پاسخی داریم به آنها بدهیم ؟ حق با آنهاست؟ و هزاران آیا و چرای دیگر..." همانند مته ای سوهان روحشان خواهد شد که متعاقب آن،احساس گناه و عذاب وجدانی پدیدار می شود که گاها تا سالیان دراز به همراه این والدین عجول خواهد بود . اینجاست که خواهند گفت :ای کاش عجله نمی کردیم، ای کاش کمی صبر داشتیم، ای کاش به خاطر بچه ها، از خطاهای همدیگر چشم پوشی می کردیم، ای کاش ...

****************

طلاق، بسان زمین‌لرزه‌ای است که علاوه بر انفجار ناگهانی اولیه،  پس‌لرزه‌هایی دارد که گاها اثرات آن، سهمگین تر از خود زمین‌لرزه‌ای است که بنیان خانواده را از هم  گسسته است. جوانب و عوارض  این وحشتناک ترین  بحران زندگی، ممکن است مدتهای مدیدی ادامه یابد و ابعاد متفاوت زندگی اعضای خانواده را تحت الشعاع قرار دهد. این تجربه تلخ و تکان‌دهنده برای هر یک از اعضای خانواده به گونه ای متفاوت قابل درک است اما بی تردید، مهلک ترین و کشننده ترین ضربه ها بر فرزندان خانواده وارد می آید و تحقق رویاهای شیرین  آنان را به حیرانی و سردرگمی مادام العمر و مرگ تدریجی مبدل می سازد. به واقع این حقیقتی است که صحت آن بر همگان مبرهن است و از نظر گاه هیچ عقل سلیمی پنهان نیست.

کودکان به واسطه نبود مهمترین کانون محبت و احساس دوست نداشته شدن ، طلاق را پایان دنیا می پندارند و راه گریزی را برای زندگی نمی‌شناسند؛ بدین ترتیب است که دستخوش تحولات قهقرایی در سیر زندگی شان شده و متحمل لطمات عدیده ای می شوند

برخی از زوجین تا به هنگام دریافت و یا ارائه برگه درخواست طلاق و حتی برخی دیگر تا مدتی بعد از طلاق، به هیچ وجه به فرزندان طلاقشان نمی اندیشند و آینده نامعلوم و سر درگم آنان را تصور نمی کنند، موقعیتی رفتار کرده و حل معضل لحظه ای خویش را بر مشکلات عدیده ای که در این باب، بی شک در آینده ای نه چندان دور دامن گیرشان خواهد شد، ترجیح می دهند.

اگر شما قصد جدایی از همسرتان را دارید، پیشنهاد می کنیم پیش از اقدام به طلاق، با برخی از پیامدهای آسیب رسان منفورترین حلال در اسلام ، بر فرزندان آشنا شوید.

کودکان در سن 8 سالگی به طور طبیعی ترس و اضطراب ترک والدین و  جدایی از آنها  را دارند که این هراس 8 سالگی به تدریج و با بزرگتر شدن کودکان برطرف می گردد. حال بیندیشید اگر کودکی پیش از این سن و یا پس از آن به واسطه بگو و مگوها و یا اقدامات عملی والدین خود در جهت طلاق ، از حتمی الوقوع بودن این واقعه  آگاهی یابد آیا می دانید  دچار چه بحرانی می شود؟ بی تردید،  تجربه نابهنگام و به یکباره و یا تدریجی طلاق والدین ،باعث پرورش و بروز پیش از هنگام و یا طولانی شدن مدت این اضطراب شده  که متعاقب آن، کودک  به طوری ملموس تر و جدی تر این ترس را درک می نمایند و یقین حاصل می کند که دیر یا زود این رویای هولناک تحقق خواهد یافت و والدین او را ترک خواهند کرد و تنها یش خواهند  گذاشت.

طلاق

کودکان به واسطه نبود مهمترین کانون محبت و احساس دوست نداشته شدن ،  طلاق را پایان دنیا می پندارند و راه گریزی را برای زندگی نمی‌شناسند؛ بدین ترتیب  است که دستخوش تحولات قهقرایی در سیر زندگی شان شده و متحمل لطمات عدیده ای می شوند که از آن جمله، می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

آزردگی روحی و روانی کودک

طلاق بر روح و جسم کودک ضربه کاری وارد می کند. چشمان حسرت‌زده کودک نشانی از عدم امنیت اوست. کودک نازپرورده  دیروز، امروز از مامن آغوش گرم والدین  خود دور افتاده و حیرت آنچه که دیروز بود و امروز نیست سردرگم و آشفته اش ساخته و از آنجایی که ضمیر محدود او توان تحمل چنین دردی را ندارد وحشت از همه کس و همه چیز بر روح و جان او مستولی گردیده و  زمینه ای می شود بر عدم اعتماد و بی‌اعتنایی‌های  همیشگی او  به دنیا و دیگران.

نبود پایگاهی ایمن

کودکان طلاق منزل مشخصی ندارند، در بهترین شق آن، روزی در خانه پدر،زمانی خانه مادر و گاهی نیز خانه عمه، خاله، دایی و  ... و دربدترین صورت در پرورشگاه ، که هر کدام به نوبه خود در ذهن کودک  محل وحشتی محسوب می شوند که آرام و قرار لازمه زندگی سالم او را سلب نموده و برزبانه های  آتش بی پناهی  و بی کسی او می افزایند. بدین سان است که مداوما  در جستجوی پناهگاهی جایگزین  خواهد بود که  ایمن و تسلی‌بخش باشد و عدم وجود یک خانه امن ،وحشت او از زندگی را دو صد چندان می کند و مواجه زودرس او با مشکلات زندگی را فزون تر.

پیشرسی سریع مصائب زندگی ، موجب عدم حفظ تعادل شده و بستری زمینه ساز برای  ابتلا به انواع  مشکلات روحی، عاطفی و جسمی.

وجود نا مادری یا نا پدری که در خوشبینانه ترین حالت ممکن، فقط محض جایگزین بودن در جایگاه مادر یا پدر واقعی، برای کودک دردی طاقت فرساست ولطافت روح او را جریحه دار می کند

نا به سامانی  

عدم وجود سرپرستی ثابت،  در به دری کودک و رهایی او، عدم نظارت صحیح  بر اعمال و رفتار کودک، اِعمال شیوه های متفاوت تربیتی و فرهنگی ، عادت یافتن لحظه‌ای به برخی از خوی‌ها و... بخشی از سبک زندگی  تثبیت شده این  عروسک متحرک است که این، به خود واگذاشتن ها و دست به دست شدن‌ها ماحصلی جز بلاتکلیفی نخواهد داشت و متعاقب آن  بر روان کودک و پیکره شخصیتی و تربیتی او لطمات جبران ناپذیری وارد می آورد که اثرات نامطلوب آن در بزرگسالی نیز نمود خواهد یافت.

تحمل غم فقدان مادر یا پدر

طلاق

درک حضورهمزمان والدین در خانه و کنار آنها بودن بیش از تامین آسایش و امکانات رفاهی و تفریحی برای کودک ارزشمند و مهم است. نبود مادر/پدر(بالخص مادر آن هم در اوان کودکی)  ، انتظار دیدار مادر یا پدر غایب، آن هم در مواقعی که حضورآن والد بیش از دیگر زمان ها احساس می شود، دردی جانکاه و عظیم‌ برای کودک است. در حقیقت، عدم پاسخگویی به آن نیاز لحظه ای وجود مادر/پدر ، فسردگی را در پی دارد که دیگر حالات روحی و عاطفی کودک را تحت الشعاع قرار داده و نشاط کودکانه اش را به یاس و اندوه مبدل می سازد.

مواجه کودک با فردی دیگر به جای مادر/پدر

دیر یا زود زن و یا مرد مطلقه ازدواج خواهند نمود و بالاجبار ثمره زندگی تلخ گذشته شان را ،به همراه تمامی خاطره های خوش و نا خوش از مادر / پدر واقعی،  به خانه جدیدی دعوت  خواهند نمود که مادر / پدر آن خانه ،غریبه ای است که آمده نقش آن والد غایب را ایفا کند و این در حالی است که حس تعلق و تملک کودک از پذیرش این واقعه بیزار بوده و حاضر نیست مهر و عطوفت والد حقیقی خود را با والد مجازی تعویض نماید. این تجربه نه چندان خوشایند، دومین بحران روحی او پس از طلاق والدینش محسوب می شود و سازگاری  با این اوضاع جدید بیش از تحمل حقیقت واقعه پیشین، اصطکاک ذهنی بیشتری را مطالبه می کند و  موجب فرسایش روان کودک می شود.  وجود نا مادری یا نا پدری که در خوشبینانه ترین حالت ممکن، فقط محض جایگزین بودن در جایگاه مادر یا پدر واقعی، برای کودک دردی طاقت فرساست ولطافت  روح او را جریحه دار می کند .

ادامه این مطلب را در مقاله " غرامت عشق تان را او می پردازد " در روزهای آینده مطالعه کنید.

نسرین صفری

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط :

حق طلاق با کیست؟

رهایی از جهنم ازدواج

زناشویی با طلاق خاموش

به آرامی به عنوان یک مد!

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.