تبیان، دستیار زندگی
درباره فیلم سینمایی «آخریت» تازه ترین ساخته سینمایی کلینت ایستوود
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : محمد صابری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معناگرایی یک گاوچران سابق (قسمت دوم و پایانی)


درباره فیلم سینمایی «آخریت» تازه ترین ساخته سینمایی کلینت ایستوود

معناگرایی یک گاوچران سابق (قسمت دوم و پایانی)

چون فیلم تازه ایستوود درباره مرگ و جهان باقی است باید اشاره داشت، ایستوود در تمامی آثارش شوق زندگی و تمنای بودن را ستایش می کند و از این حیث آخرت نیز از این قاعده مستثنی نیست، ضمن اینکه از منظر محتوا بازدارندگی و کنشمندی توامان سایر فیلم های ایستوود را ندارد و به جای آن تامل خونسرد و ساکنی در فیم جاری است، خصوصا به خاطر تصاویری مبهم  که از آخرت در آن می بینیم که  دنیایی است پر از سایه ها و سکونی عمیق؛ ضمن اینکه زیبایی ملموس هستی و وجود را به تماشاگر یاد آورد می شود، تفکری که از فرهنگ عامه آمریکایی «همین دم را خوشیم» نشات می گیرد. غیرمحتمل بودن این قصه و احساساتی بودنش محتوای آخرت را مناقشه برانگیز ساخته است و یقین و وثوقی  حول این شخصیت ها، رخداداهای حول پرسوناژهای فیلم حاصل نمی شود، داستان این آدمها در همان وهله اول آشکار می شود و سیر دراماتیک محتوایی آن فاقد اشاره، کنایه احتمالی و یا بازی ذهنی است و یک کد مشخص در فیلم به صورت تاکیدی در فیلم عینیت می یابد، این است که این سه شخصیت در یک توهم انسانی شریک هستند و آنچه در حال اتفاق است واقعیت ندارد و اگر بینش مبهم این آدمها از آخرت و مرگ را نتوانیم بپیذیریم فیلم برایمان بی معنی می شود.

البته غیرعقلائی بودن فیلم و تفکر سکولار حاکم در این فیلم موضوع محوری را دچار نقصان می کند؛ ضمن اینکه قصه از نظر استراتژی محوری در استفاده از تصاویر نخ نمایی مثل استخوانهای دوست داشتنی (پیتر جکسون)، رویاهایی که می آیند(وینست وارد) و یک قالب تخیل مدار پرهیز کرده است و گرنه سبکسری های به سبک وارد و جکسون اگر در آخرت رسوخ می کرد به اثری غیر قابل تحمل  بدل می شد . سبک کاری ایستتود در سنت فیلمسازی سبک کلاسیک ریشه دارد و مسلم است از جهان فانتزی پس از مرگ خبری نیست، اما تماشاگر حیران، میان دو اندیشه جاری در فیلم سرگردان می شود، نخست بر امور ماورایی همچون ارتباط با جهان باقی صحه گذاشته می شود (پذیرفتن) اما تفکر سکولار حاکم در فیلم سبب می شود اصالت انسان در جهان زندگان خلاصه شود (نپذیرفتن). نمونه اش همان پزشکی است که ماری را راهنمایی می کند اما اشاره می کند که به خدا، آخرت و این قیبل موضوعات اعتقادی ندارد .

آخرت حماسه متفکرانه ای نیست که از مرگ فراتر رود و واهمه های عمیق و انسانی بشریت را به بوته آزمایش گذارد برخلاف فیلم باغ خیر و شر اثر همین کارگردان مرگ اصالت بخشی از زندگی محسوب می شود.

از نظر محتوایی نیز ممکن است برخی درهم پیچش سه قصه این فیلم را کش دار و طولانی بدانند که فاقد  پیچیدگی و خط تعلیق منطقی باشد، اما آخرت فیلمی ریتم محور است که لحن ساکن و جذاب ایستوود با کلیت اثر کاملا هماهنگ است، به اعتقاد نگارنده ثبات در ضرباهنگ بی عجله و آرام، شاید حس همذات پنداری تماشاگر را در قصه مارکوس و جیسون (دو برادر دو قلو) تحریک می کند اما ریتم کشدار و ساکن در مورد قصه ماری به هیچ روی کارآمد نیست. قصه ماری (خبرنگار فرانسوی) سنجیدگی قصه جورج را ندارد و تنها قصه جورج تکامل یافته به نظر می رسد. اما به لحاظ ساختار کلی بعد از راشامون (کوروساوا) و بابل (ایناریتو) و... می توانم ادعا کنم  که این اثر یکی از فیلمهای اپیزودیکی است که شیوه آوانگارد و بکری در نوع روایت های اپیزودیکش ارائه کرده است.

معناگرایی یک گاوچران سابق (قسمت دوم و پایانی)

شاید محتوای این فیلم  بر خلاف اندیشه ایستوود باشد، اما آخرت حماسه متفکرانه ای نیست که از مرگ فراتر رود و واهمه های عمیق و انسانی بشریت را به بوته آزمایش گذارد برخلاف فیلم باغ خیر و شر اثر همین کارگردان مرگ اصالت بخشی از زندگی محسوب می شود، گویا ایستوود دیدگاه های کلی اش نسبت به آن فیلم بسیار تغییر کرده است. دیالوگی از فیلم «نیمه شب در باغ خیر و شر» شاید سیر تغییر در دیدگاه های کلی ایستوود را عیان   سازد، در آن فیلم ووپی گلدنبرگ رو به جان کیوزاک می گوید «برای اینکه جهان زندگان را بشناسی باید از جهان مردگان آگاهی داشته باشی» این دیالوگ شاید مهمترین و تاثیر گذارترین دیالوگ فیلم باشد که نگاه ایستتود به مرگ را نشان می دهد . اما دیدگاه های کارگردان درفیلم آخرت کاملا با فیلم «نیمه شب درباغ خیر و شر» ( سال 1996) بسیار تفاوت دارد، در این فیلم عمدتا چند پرسسش مهم نسبت به فیلم باغ خیر شر با درک شخصیتهای فیلم تازه ایستوود حاصل می شود، اگر شخصیت جورج جهان غیرمادی را درک نکرده باشد؟ اگر واقعا جهانی پس از مرگی نباشد؟ اگر  پس از مرگ ونیستی آخرتی  نباشد؟ اینها پرسش ها شکاکیتی از جنس سکولاریسم نیست و دیدگاه هایی کاملا لائیتسه است. مرگ از نگاه سازندگان چه برای فرد چه برای اطرافیانش مایه دردسر است و تنها نتیجه ای که از تجزیه نگاه های مشترک ایسستود (کاگردان) مورگان (نویسنده) حاصل می شود این است که این دو با ماورا مشکل دارند و نگاهشان نسبت به مقوله مرگ منشعب از دیدگاهای اومانیستی است. مرگ در حقیقت یکی از دو رکن اصلی  کشف معمای خلقت  محسوب می شود. یعنی بدون کنکاش در راز خلقت نمی توان به یک دوره از چرخه حیات که آنرا «مرگ» نامیده اند و متاسفانه به اشتباه در ردیف و کنار کلماتی چون پایان و خاتمه قرار گرفته  اشاره کرد.این برداشت را می توان از باغ خیرو شر داشت اما از فیلم آخرت خیر. با این همه سکونی که بخشی از خلاقیت ایسستود برشمردیم فیلم لحظاتی دارد که عبارتی بیش از خیره کننده باید برایش برگزید بخش سونامی ابتدایی، عکس گرفتن دو برادر در مقابل دوربین و التماس کردن زن سیاهپوست به جورج، از سکانس های تاثیر گذار و فراموش ناشدنی فیلم است .

علیرضا پورصباغ

بخش سینما و تلویزیون تبیان