تبیان، دستیار زندگی
آنتوان دونت اگزوپری، خلبان و نویسنده‌ی «شازده کوچولو» یکی از شاهکارهای ادبیات کودکان است. او فرزند سوم ژان دوسنت اگزوپری در سال 1900 در شهر لیون، فرانسه به دنیا آمد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شازده کوچولو
شازده کوچولو

درباره‌ی نویسنده

آنتوان دونت اگزوپری، خلبان و نویسنده‌ی «شازده کوچولو» یکی از شاهکارهای ادبیات کودکان است. او فرزند سوم ژان دوسنت اگزوپری در سال 1900 در شهر لیون، فرانسه به دنیا آمد. اگزوپری، نوشتن و سرودن را از دوران تحصیل آغاز کرد. آن‌چه که ذوق نویسندگی و شاعری را در او بارور ساخت، پرواز و آشنایی با سرزمین و فرهنگ‌های گوناگون بود. «زمین انسان‌ها» و «پرواز شبانه» حاصل سفرش به آمریکای جنوبی است.

در سال 1940 اگزوپری به امریکا رفت و در دوران اقامت در نیویورک، زندگی خود را در غالب داستان خلبان جنگی منتشر کرد. شاهکار او، یعنی «شازده کوچولو» در سال 1943 منتشر شد. او تصاویر کتاب را با آبرنگ و مداد،‌ تصویرگری کرده بود. «شازده کوچولو» معنای فلسفی سمبلیک دارد. شخصیت اصلی، کودکی است که همیشه رفتار آدم بزرگ‌ها را نقد می‌کند. چنان‌چه روباه به او آموخت: تنها با چشم دل می‌توان خوب دید. آن‌چه اصل است، از دیده پنهان است.

آنتوان دونت اگزوپری در 21 ژوئیه 1944، برای پرواز اکتشافی بر فراز فرانسه از جزیره‌ی کرس در دریای مدیترانه به پرواز درآمد و پس از آن برای همیشه ناپدید شد. در اواخر قرن بیستم، لاشه‌ی هواپیمای او را پیدا کردند.

قسمتی از کتاب «شازده کوچولو»

آه ای شازده کوچولو، من همین‌طور کم‌کم به زندگی محدود و غم‌انگیز تو پی برده‌ام. تو مدت‌ها جز لطف غروب‌های خورشید، تفریحی نداشته‌ای. من این مطلب تازه را روز چهارم فهمیدم، وقتی به من گفتی: «من غروب خورشید را بسیار دوست دارم.

برویم غروب آفتاب را تماشا کنیم.

ـ ولی باید صبر کرد.

ـ صبر برای چی؟

ـ تا خورشید غروب کند.

تو ابتدا بسیار تعجب کردی. بعد به خودت خندیدی و به من گفتی: «من همیشه خیال می‌کنم در خانه‌ی خودم هستی.»

در واقع وقتی در ایالات متحده‌ی آمریکا ظهر است، همه می‌‌دانند که در فرانسه آفتاب غروب می‌کند. کافی است در ظرف یک دقیقه به فرانسه رسید تا غروب خورشید را تماشا کرد. متأسفانه فرانسه بسیار دور است، ولی در سیاره‌ی تو که به این کوچکی است، کافی است صندلی خود را چند قدم جلوتر بکشی تا هر چند بار که دلت بخواهد غروب را تماشا کنی…

ـ یک روز من چهل و سه بار غروب خورشید را دیدم.

و کمی بعد باز گفتی: «تو که می‌دانی… آدم وقتی زیاد دلش گرفته باشد، غروب آفتاب را دوست دارد.»

ـ پس تو آن روز که چهل و سه بار غروب خورشید را تماشا کردی زیاد دلت گرفته بود؟

ولی شازده کوچولو جواب نداد.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع:هدهد(مینو کریم زاده)

مطالب مرتبط:

پابلو نرودا در یک نگاه

غول آفرینش ادبی

پرواز برادران رایت

آسمان در تلسکوپ گالیله

آمپر، دانشمند فرانسوی

داستان نویس تخیلی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.