چگونه دیگران را کله پا کنیم؟
برای کلهپا کردن آگاهانه یا ناآگاهانه دیگران راههای گوناگونی وجود دارد. یکی بهقول معروف از روش زیرآبزنی که میتوانیم بیرو دربایستی مدعی شویم همهگیری(اپیدمی) بالایی هم دارد استفاده میکند. دیگری پوست خربزه زیرِ پای فرد مورد نظر میاندازد. در این مورد از پوست موز هم میشود استفاده کرد؛ هم راحتتر است و دردسر پوست کندن خربزه را ندارد هم درصد لغزندگی بیشتری دارد.
پوست خربزه

یکی بهقول معروف از روش زیرآبزنی که میتوانیم بیرو دربایستی مدعی شویم همهگیری(اپیدمی) بالایی هم دارد استفاده میکند. دیگری پوست خربزه زیرِ پای فرد مورد نظر میاندازد. در این مورد از پوست موز هم میشود استفاده کرد؛ هم راحتتر است و دردسر پوست کندن خربزه را ندارد هم درصد لغزندگی بیشتری دارد.
با وجود این معلوم نیست چرا برخی اصرار خاصی دارند که دیگران را با بستنی کلهپا کنند. به این منظور به جای خرید بستنی لیوانی، حصیری، میوهای یا حتی لیتری، نوع متری و قدبلند آنرا خریداری میکنند.
هنوز دو تا لیس به آن نزدهاند که بستنی به علت بلندی بیش از حد روی زمین میافتد. باقی ماجرا نیز به راحتی قابل حدس است. رهگذری از همه جا بیخبر روی آن سر خورده و کلهپا میشود. در این مورد خاص مغازهدارها نیز از بستنیخورها یا بهتر است بگوییم بستنیاندازها کلافه شده و یک تابلو با مضمون « با بستنی وارد نشوید» روی درهای ورودی مغازه نصب میکنند. بههر حال اگر میخواهید بستنی بزرگی بخورید بهتر است همان نوع لیتری آنرا انتخاب کنید.
در نبودِ پیگرد قانونی
میگویند « با منطق از نقطه A به نقطهB میروی اما با تخیل به همه جا».
حال اگر در پایتخت منتظر مجریان قانون بمانیم تا با نصبکنندگان آگهیهای روی درهای منزل، پستِ برق و... برخورد کنند قضیه همان رفتن از نقطه فلان به نقطه بهمان است، به این معنی که هر قدر هم صبر کنیم پیگرد قانونی در کار نخواهد بود و کار پیش نمیرود. بنابراین چارهای نیست مگر اینکه به تخیل پناه ببریم. برای نمونه تصور کنیم که تلویزیون را روشن کردهایم و در یکی از فیلمهای ژانر وسترن، نصبکننده آگهی تخلیه چاه، مجرم شناخته شده است.
معلوم نیست چرا برخی اصرار خاصی دارند که دیگران را با بستنی کلهپا کنند. به این منظور به جای خرید بستنی لیوانی، حصیری، میوهای یا حتی لیتری، نوع متری و قدبلند آنرا خریداری میکنند.
نقش اول فیلم هم تنها کاری که انجام میدهد این است که با خیال راحت روی صندلی راک (نعنویی) داخلِ بالکن مینشیند و در حالی که به پیپ خود پُک میزند منتظر میشود تا اگر کلانتر هم از پس گرفتن مجرم بر نیامد جایزهبگیرها وی را کَتبسته تحویل قانون بدهند و جایزهشان را بگیرند. اگر این تخیل هم کاری از پیش نبرد کانال تلویزیون را عوض کنیم. دستکم خنکای سریالهای دیگر کمی از شدت گرمای تابستانی میکاهد. بلاتکلیف با خود

اینکه گاهی تکلیف ما با دیگران روشن نیست به یک مورد عادی تبدیل شده است اما اگر تکلیف آدم با خودش مشخص نباشد بهقول معروف قوز بالا قوز است.
برای نمونه، همین موتورسواری را که در تصویر مشاهده میکنید تکلیفش با خودش مشخص نیست که بالاخره میخواهد به قوانین راهنمایی و رانندگی و البته سلامت خود اهمیت بدهد یا خیر. به همین دلیل هم خواسته با کلاهایمنی حواس پلیس را بابت نداشتن گواهینامه رانندگی پرت کند و از سوی دیگر خواسته است در این سن و سال هیجان موتورسواری را نیز تجربه کند. با وجود این همراه وی نیز که به قول معروف سن و سالی از وی گذشته و باید آنچه را که جوان در آینه میبیند وی در خشت خام ببیند اختلاف نظر آنچنانی با موتورسوار نوجوان ندارد. شاید توافق آنها به این دلیل است که هر دو خطر واضحی را که در آینه مشهود است را نمیبینند. به هر حال اگر از شما نیز سن و سالی گذشته است دستکم سعی کنید نشان دهید موهای خود را در آسیاب سفید نکردهاید.
منبع : همشهری