تبیان، دستیار زندگی
این نوشتار به طرح موضوع جهانی شدن می پردازد.به اینکه جریان جهانی شدن به مدد تکنولوژی ارتباطات توانسته است در ناکجا آبادهای این کره خاکی، نفوذ پیدا کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جریانی که به ناکجا آباد هم رسید!


این نوشتار به طرح موضوع جهانی شدن می پردازد.به اینکه جریان جهانی شدن به مدد تکنولوژی ارتباطات توانسته است در ناکجا آبادهای این کره خاکی، نفوذ پیدا کند.

جهانی شدن

تاریخ مهمل است. نگاهی اجمالی به گفتار و فراگفتاری که مدیحه گوی ورود ما به عصر جهانی است، حاکی از آن است که این نگرش، که زمانی توسط هنری فورد در آستانه فتح صنعتی اش ادا شد، اکنون بازگشتی آشکارا را در پیش گرفته است. این یک واقعیت است که یکپارچگی جهانی به واسطه یک جنبش چندگانه غیر دینی حاصل می شود که عاری از هر نوع حافظه تضاد و کشمکش است. به این ترتیب احتمالا  عاری از هر نوع فهم و دریافت نسبت به آنچه در حال حاضر در خطر است، می باشد.

با اندکی دقت و توجه به این نکته پی می بریم که در جهان اجتماعی که در آن زیست می کنیم، اصطلاحات معدودی وجود دارند که به اندازه واژه جهانی شدن، گسترش و امتداد یافته اند و قابل تعمیم دهی بسیار بوده اند. به نظر می رسد واژه جهانی شدن با سرعتی جهانی فراگیر می شود.

جهانی شدن یک پروژه است برای اینکه ما را به این باور برساند که تجارتی خود تنظیم شده، راهی ضروری و تنها گذرگاه دستیابی به رفاهی همگانی است. جهانی شدن شبیه به یک ایدئولوژی است که به شکلی تفکیک ناپذیر به ایدئولوژی ارتباطات جهانی، متصل می شود. این دو مقوله در کنار یکدیگر به ایجاد شبکه ای پرداخته اند که به مدیریتی نمادین در سطح جهانی مشغول هستند.

بی تردید ارتباطات بیشترین کمک رسان به جریان جهانی شدن برای نشر و انتقالش بوده است. شاید فناوری های پیشرفته ارتباطاتی اصولا با این هدف ساخته و روانه زندگی روزمره مردم شده اند. اما سوال اینجاست که دسترسی مردم در سراسر دنیا، به تکنولوژی ارتباطاتی همچون تلویزیون و اینترنت، ضررهای بیشتری برای افراد به دنبال داشته است و یا به عقیده طراحان نظریه جهانی شدن، به سعادت همگان کمک می کند. با یک مثال ساده به بررسی سطحی این موضوع می پردازیم.

جهانی شدن یک پروژه است برای اینکه ما را به این باور برساند که تجارتی خود تنظیم شده، راهی ضروری و تنها گذرگاه دستیابی به رفاهی همگانی است. جهانی شدن شبیه به یک ایدئولوژی است که به شکلی تفکیک ناپذیر به ایدئولوژی ارتباطات جهانی، متصل می شود

جهانی شدن با بهره گیری از جریان سریع ارتباطات، به وسیله ماهواره و اینترنت، با سرعتی باور نکردنی اخبار را در سرتاسر جهان انتشار می دهد.

رسانه ها به خوبی از «زمان» به نفع خود استفاده می كنند و در نهایت با تحریک مخاطبین خود، حرکات انقلابی و مداخله جویانه به راه می اندازند. رسانه ها با پوشش انبوهی از اخبار مربوط به رخدادها و حوادثی که در برخی از مواقع، شاید در عالم واقع هنوز روی نداده باشند، به ما اعلام می كنند که خود را برای به وقوع پیوستن آنها آماده كنید. خبرهای خوب اغلب از اقبال كمتری برای انتشار سریع برخوردارند، پس اخبار بد بیشتر پوشش داده می شود و اینگونه است که ذهنیتها برای وقایع بدتر آماده می شوند.

نکته مهمتر اینکه زمانی را كه رسانه برای انتقال خبر در اختیار دارد بی شك كمتر از «زمان» وقوع حادثه مورد نظر است. رسانه موظف است در فشرده ترین زمان ممکن، بیشترین حجم اطلاعات و اخبار را منتقل کند. در این «زمان» بسیار فشرده، رسانه ناگزیر است از تشریح و توضیح جزئیات و جوانب حوادث در حال وقوع  اجتناب كند و از این طریق به نوعی روند واقعی رخدادها در دنیای مجازی رنگ می بازد.

جهانی شدن

آیا آنقدر که ابتدا به ساكن در خصوص شخصیتهایی مثل معمر قذافی و عبدالله صالح، در رسانه ها به انتشار اخبار مختلف، پرداخته می شود و حتی شایعات منتشر، پذیرفته و اثبات می شود، در مورد ریشه های جامعه شناختی ظهور چنین شخصیتهایی نیز بررسیهای لازم صورت می گیرد؟

البته جنبه های مثبتی هم وجود دارد. مثل پوشش خبری مربوط به حوادث مختلفی که در سراسر دنیا رخ می دهد مثل سونامی ژاپن و در حال حاضر قحطی در سومالی که احساسات بسیاری از مردم در سرتاسر دنیا را تحریک می کند و در پی آن کمکهای انسان دوستانه جهت نجات مردمی مظلوم به سمت ان کشور، سرازیر می شود. اینها وجوه مثبت و سازنده این جریاناست اما در قیاس با بخش دیگر این ماجرا مشخص می شود که راه های سعادت در این جریان محدودتر از راههای شقاوت است.

ژنرال دوگل در سال 1965 پس از برخاستن شورش ها و خشونتهای نژادی میان سیاهان و سفیدپوستها در لس آنجلس اعلام كرد که تنها یك شورش دیگر از این دست كافی است تا جامعه امریكا به دو بخش کاملا مجزا تقسیم شود، كه اگر چنین امری به وقوع می پیوست، بدون شك  اکنون دستیابی باراک اوباما (به عنوان یک سیاه پوست) به ریاست جمهوری این کشور دیگرامكان پذیر نبود (در جامعه امریکا، برخلاف فرانسه، جامعه آنگونه که پیش بینی می شد به سوی دو قطبی شدن حرکت نکرد).

در دنیای کنونی هر روز شاهد وقوع رویدادها، حوادث و مصائبی هستیم که به برکت جریان جهانی شدن برای ما به ارمغان رسیده است. گاهی احساس می کنیم که در تاریکخانه ای به سر می بریم که بیش از انکه فرصت ها را برای ما به دنبال داشته باشد، سرشار از خطر و تهدید است

آنچه مشخص است اینکه در دنیای کنونی هر روز شاهد وقوع رویدادها، حوادث و مصائبی هستیم که به برکت جریان جهانی شدن برای ما به ارمغان رسیده است. گاهی احساس می کنیم که در تاریکخانه ای به سر می بریم که بیش از انکه فرصت ها را برای ما به دنبال داشته باشد، سرشار از خطر و تهدید است. آیا می توانیم در ای وضعیت، تنها به لطف امید، مدتها به دلداری یكدیگر بپردازیم؛ که جهان ما رو به سوی «مدینه فاضله» دارد؟ آیا می توان به رؤیای جهانی شدن «ژاك آتالی» (اقتصاددان مشهور فرانسوی ) برای دیدن روشنایی  مدینه فاضله امیدوار بود؟ آیا می توان چشم اندازی از تاسیس یك  دولت جهان شمول را متصور بود؟ آیا ممکن است لازم باشد که برای رسیدن به آرزوهایمان درباره جهانی شدن از جنگ جهانی دیگری عبور کنیم؟

آنچه مشخص است اینکه ما چاره ای نداریم جز اینکه تسلیم زمان شویم و ببینیم تا رسیدن به ان زمان چگونه به زندگانی خویش ادامه دهیم.

پی نوشت:

مجله ارغنون.شماره 24

فاطمه ناظم زاده

بخش ارتباطات تبیان