شتر دیدی ندیدی...
مردی در صحرا بدنبال شترش می گشت تا اینكه به پسر با هوشی برخورد . سراغ شتر را از او گرفت . پسر گفت : شترت یك چشمش كور بود؟ مرد گفت: بله . پسر پرسید : آیا یك طرف بار شیرین و طرف دیگرش ترش بود ؟ مرد گفت : بله . حالا بگو شتر كجاست ؟پسر گفت من شتری ندیدم .
مرد ناراحت شد و فكر كرد كه شاید این پسر بلائی سر شتر او آورده و پسرك را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی تعریف كرد .
قاضی از پسر پرسید . اگر تو شتر را ندیدی چطور مشخصات او را درست داده ای ؟
پسرك گفت : در راه ، روی خاك اثر پای شتری دیدم كه فقط سبزه های یك طرف را خورده بود . فهمیدم كه شاید شتر یك چشمش كور بود .
بعد دیدم در یك طرف راه مگس بیشتر است و یك طرف دیگر پشه بیشتر است . و چون مگس شیرینی دوست دارد و پشه ترشی را نتیجه گرفتم كه شاید یك لنگه بار شتر شیرینی و یك لنگه دیگر ترشی بوده است .
قاضی از هوش پسرك خوشش آمد و گفت : درست است كه تو بی گناهی ولی زبانت باعث دردسرت شد . پس از این به بعد شتر دیدی ، ندیدی !!
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: نوک طلایی