تبیان، دستیار زندگی
شناخت خدای یگانه عکس العملی در ما ایجاد می کند که از آن به پرستش تعبیر می شود.پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می کند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تعریف پرستش

در این نوشتار استاد شهید ابتدا ویژگیهای واقعیات محسوس را می شمارند؛سپس نتیجه می گیرند که عقل انسان هستی را فراتر از این امور می داند و از اینجا وارد واقعیت مطلق هستی که همان خداست شده و مسأله پرستش خدا را مطرح می کنند.

تسلیم حق

«اولین شرط مسلمان بودن تسلیم واقعیتها و حقیقتها بودن است...از نظر اسلام اگر انسانی حقیقت جو بی نظر و کوشا در راه وصول به حق باشد فرضا به حقیقت نرسد معذور است...مسلمان واقعی چه مرد و چه زن به حکم روح حقیقت جویی خود حکمت و حقیقت را هر کجا و نزد هر کس یافت فرا می گیرد.[1] پندارهای سطحی و یکجانبه در مسائل و همچنین تقلیدهای کورکورانه از پدران و مادران و تسلیم سنتهای موروثی شدن از همین نظر که بر ضد روح تسلیم و حقیقت خواهی اسلامی است و موجب خطا و انحراف و دوری از حقیقت می شود محکوم است.»[جهان بینی توحیدی،ص22]

در همه موجودات محسوس موجودی نتوان یافت که به خود باشد یعنی از غیر خود بی نیاز باشد و با فرض نیست شدن غیر خود بتواند موجود بماند. این است که فقر احتیاج و نیازمندی سراسر این موجودات را فراگرفته است

واقعیتهای حسی

واقعیتهایی که انسان از راه حواس خود درک می کند که مجموع آنها را جهان می نامیم، اموری هستند که خصوصیات ذیل از آنها جداشدنی نیست:

1.محدودیت: موجودات محسوس و مشهود از کوچکترین ذره تا بزرگترین ستاره محدودند؛ یعنی به یک قطعه مکان خاص و به یک فاصله زمان خاص اختصاص دارند.

2.تغییر:هیچ موجودی در جهان محسوس به یک حال باقی نمی ماند یا در حال رشد و تکامل است و یا در حال فرسودگی و انحطاط...به هر حال هیچ موجود مادی ثابت و یکنواخت باقی نمی ماند. این خاصیت نیز شامل عموم موجودات این جهان می باشد.[همان،ص23]

 3. وابستگی: در میان محسوسات موجودی نمی یابیم که بلاشرط و به طور مطلق(رها از قید وجودات دیگر که بود و نبود سایر موجودات برایش یکسان باشد) بتواند موجود باشد؛ همه وجودهایی مشروط می باشند.

4. نیازمندی: در همه موجودات محسوس موجودی نتوان یافت که به خود باشد یعنی از غیر خود بی نیاز باشد و با فرض نیست شدن غیر خود بتواند موجود بماند. این است که فقر احتیاج و نیازمندی سراسر این موجودات را فراگرفته است.        [همان،ص23]

نیروی عقل و اندیشه انسان حکم می کند که هستی نمی تواند منحصر و محدود به این امور محدود و متغیر و نسبی و مشروط و نیازمند بوده باشد...ناچار حقیقت نامحدود و پایدار و مطلق و غیر مشروط و بی نیاز که تکیه گاه همه هستیها می باشد و در همه ظروف و همه زمانها حضور دارد موجود است

5.نسبیت: موجودات محسوس و مشهود چه از نظر اصل هستی و چه از نظر کمالات هستی نسبی می باشند.[

همان،ص23]

هر هستی و هرکمالی و هر دانایی و هر جمال و هر قدرت و عظمت و هر جلالی را که در نظر بگیریم نسبت به پایین تر از خود است، اما بالاتر از آن هم می توان فرض کرد و نسبت به آن بالاتر، همه این صفات تبدیل به ضد خود می شود. [همان، ص25]

خدا، واقعیت مطلق و مبدأ هستی

نیروی عقل و اندیشه انسان حکم می کند که هستی نمی تواند منحصر و محدود به این امور محدود و متغیر و نسبی و مشروط و نیازمند بوده باشد...ناچار حقیقت نامحدود و پایدار و مطلق و غیر مشروط و بی نیاز که تکیه گاه همه هستیها می باشد و در همه ظروف و همه زمانها حضور دارد موجود است.[همان، ص 25] آن حقیقت تکیه گاه و نگهدارنده همه چیزهای محدود نسبی و مشروط است. او بی نیاز است زیرا همه چیز دیگر نیازمند است...قرآن کریم موجودات محسوس و مشهود را آیات (نشانه ها) می نامد؛ یعنی هر موجودی به نوبه خود نشانه ای از هستی نامحدود و از علم قدرت حیات و مشیت الهی می باشد. [همان، ص26]

صفات خدا

«قرآن کریم می گوید خداوند به همه صفات کمال متصف است: له الاسماء الحسنی...از این رو خداوند حی است،قادر است علیم است...بالاخره هیچ صفت کمالی نیست که در او نباشد. »[همان، ص27]این صفات را که خدا متصف به آنهاست صفات ثبوتیه می نامند.

از طرف دیگر جسم نیست...عاجر نیست، مجبور نیست... این صفات که ناشی از نقص است و خدا منزه از آنهاست صفات سلبیه می نامند. «ما خدا را هم ثنا می گوییم و هم تسبیح می کنیم. آنگاه که او را ثنا می گوییم اسماء حسنی و صفات کمالیه او را یاد می کنیم و آنگاه که او را تسبیح می گوییم او را از آنچه لایق او نیست منزه و مبرا می شماریم.»[همان، ص28]

پرستش چه قولی و چه عملی یک کار معنی دار است. انسان با اعمال عابدانه خود همان را می خواند بگوید که با اذکار قولی خود می گوید

یگانگی خدا

اساسا محال است که خداوند مثل و مانند داشته باشد و در نتیجه به جای یک خدا دو خدا یا بیشتر داشته باشیم؛ زیرا دو تا و سه تا و یا بیشتر بودن از خواص مخصوص موجودات محدود نسبی است.درباره موجود نامحدود و مطلق تعدد و کثرت معنی ندارد.[همان، ص 28] بعلاوه ما آثار عنایت و تدبیر و حکمت او را در همه موجودات می بینیم و در سراسر جهان یک اراده واحد و مشیت واحد و نظم واحد مشاهده می کنیم و این خود نشان می دهد که جهان ما یک کانونی است نه دو کانونی و چند کانونی. گذشته از اینها دو خدا و یا بیشتر می بود الزاما دو اراده و درو مشیت و یا بیشتر دخالت داشت و همه آن مشیتها به نسبت واحد درکارها مؤثر می بود و هر موجودی که می بایست موجود شود باید در آن واحد دو موجود باشد تا بتواند به دو کانون منتسب باشد و باز هر یک از آن دو موجود نیز به نوبه خود دو موجود باشند و در نتیجه هیچ موجودی پدید نیاید و جهان نیست و نابود باشد. این است که قرآن کریم می گوید: لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا.[همان، ص30]

عبادت و پرستش

عبادت

شناخت خدای یگانه عکس العملی در ما ایجاد می کند که از آن به پرستش تعبیر می شود.پرستش نوعی رابطه خاضعانه و ستایشگرانه و سپاسگزارانه است که انسان با خدای خود برقرار می کند. [همان، ص 30]

تعریف پرستش

قبل از تعریف آیت الله مطهری مقدمه ای ذکر می کند: «پرستش یا قولی است یا عملی. پرستش قولی عبارت است از یک سلسله جمله ها و اذکار که به زبان می گوییم مانند قرائت حمد و سوره ...پرستش عملی مانند قیام و رکوع...غالبا عبادتها هم مشتمل است بر جزء قولی و هم بر جزء عملی مانند نماز و حج. ص31 اعمال انسان بر دو نوع است: بعضی از اعمال خالی از منظور خاص است و صرفا به خاطر اثر طبیعی و تکوینی خودش صورت می گیرد...ولی برخی از کارها را به عنوان یک سلسله مقصودها و ابزار نوعی احساسات انجام می دهیم مانند اینکه به علامت تصدیق سر خود را رو به پایین می آوریم و به علامت فروتنی دم در می نشینیم و... این نوع کار در حکم کلمات مستعمل و رایج است که برای افاده یک منظور و ابراز یک نیت به کار می رود.» [همان، ص32و31] بعد از این مقدمه ایشان می گوید:«پرستش چه قولی و چه عملی یک کار معنی دار است. انسان با اعمال عابدانه خود همان را می خواند بگوید که با اذکار قولی خود می گوید.»[همان، ص 32]

روح عبادت و پرستش

1.ثنا و ستایش خدا به اوصافی که مخصوص اوست.

2.تسبیح و تنزیه خدا از هر گونه نقص و کاستی

3.سپاس و شکر خدا به عنوان منشأ اصلی خیرها و نعمتها

4.ابراز تسلیم محض و اطاعت محض در برابر او

5.او در هیچ یک از مسائل بالا شریک ندارد جز او کامل مطلق نیست. [همان، ص32و33]

سیدروح الله علوی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.