قدرت رو به زوال آمریكا
نوآم چامسكی زبانشناسوسیاستمدار آمریكایی هشدار داد كه این كشور بهدلیل سیاستهای اشتباه سیاسی و اقتصادی خود با بحران مالی بسیار شدیدی روبهرو شده و قدرت آن در حال افول است.
او میگوید: "همه میدانند كه آمریكا كه تنها چند سال پیش همانند غولی عظیم الجثه با قدرتی بیهمتا و خواستههایی بینظیر جهان را طی میكرد اكنون در حال افول است و با چشمانداز فروپاشی روبهرو شده است. " در واقع همگان به این مسئله اعتقاد دارند و این مسئله دلایلی دارد كه بهرغم تحت كنترل بودن برخی شرایط باز هم صادق است. در آغاز باید به این نكته اشاره كنیم كه این افول از زمان جنگ جهانی دوم كه آمریكا در نهایت قدرت خود قرار داشت و زمانی آغاز شد كه پیروزیهای چشمگیر دهه 90 پس از جنگ خلیج فارس كه نوعی خودفریبی بود، بهدست آمد.
آمریكا بدست خود، خود را نابود کرد
یكی دیگر از مسائلی كه همه بر آن اتفاق نظر دارند، دستكم كسانی كه عمدا خود را به نابینایی نمیزنند، این است كه افول آمریكا مسئلهای است كه از سوی خود این كشور ایجاد شده و اپرای كمدی تابستان جاری در واشنگتن كه كشور را منزجر كرده و جهان را متعجب كرده است ممكن است در تاریخچه دموكراسی پارلمانی سابقه نداشته باشد.
این نمایش حتی ممكن است حامیان آن را نیز بترساند. قدرت جمعی اكنون نگران آن است كه تندروهایی كه بر مسند قدرت قرار گرفتهاند در واقع ممكن است عمارت بزرگی را كه سرمایهها و داراییهایشان روی آن بنا شده، ویران كند، كشور قدرتمندی كه منافع آنها را تامین میكرد.
بیتوجهی احزاب آمریكایی به حقوق مردم
سلطه شركتها بر سیاست و جامعه كه تاكنون بیشتر جنبه اقتصادی داشته به نقطهای رسیده كه هر دو سازمانهای سیاسی كه در این مرحله احزاب سنتی را تداعی میكنند از احقاق حقوق مردم درباره مسائل مورد بحث دور افتادهاند. از نظر مردم، اولین نگرانی این كشور بیكاری است. در شرایط كنونی كه بحران تنها با یك انگیزه قوی از سوی دولت قابل حل است باید راهحلی ارائه میشد كه با افول كشور و هزینههای داخلی همخوانی داشته باشد و همین ابتكار میتوانست میلیونها شغل را نجات دهد.
بزرگترین اختلاف در هزینهها این است كه مردم خواستار كاهش عمیق هزینههای دفاعی هستند و این در حالی است كه دولت و مجلس نمایندگان افزایش در این هزینهها را پیشنهاد دادهاند. مردم همچنین خواستار هزینه بیشتر برای آموزش مشاغل، آموزش و كنترل آلودگی هستند و نه اقداماتی كه دولت یا مجلس نمایندگان انجام میدهند ".
72% آمریكاییها خواهان گرفتن مالیات مضاعف از ثروتمندان هستند
برای موسسات مالی، نگرانی اصلی كسری بودجه است؛ بنابراین تنها كسری بودجه است كه درباره آن بحث میشود. بر اساس نظرسنجیای كه از سوی روزنامه واشنگتن پست و ایبیسی نیوز ارائه شده، تعداد زیادی از مردم آمریكا خواستار حل معضل كسری بودجه با اخذ مالیات از افراد بسیار ثروتمند هستند (72 درصد موافق و 27 درصد مخالف هستند). كاهش برنامههای بهداشتی از سوی تعداد زیادی از افراد مورد مخالفت قرار گرفته است؛ بنابراین نتیجه احتمالی خلاف نظر مردم و عكس این مسئله خواهد بود.
مجلس نمایندگان با خواستههای مردم بیگانه است
برنامه رویكردهای سیاست بینالملل نیز به بررسی این مسئله پرداخت كه مردم چگونه میتوانند كسری بودجه را از بین ببرند. استیون كول، مدیر این برنامه میگوید: "روشن است كه دولت و مجلس نمایندگان تحت تسلط جمهوریخواهان با ارزشها و اولویتهای مردم در رابطه با بودجه بیگانه هستند ".
مردم آمریكا خواهان كاهش بودجه وزارت جنگ
این بررسی نشاندهنده اختلافی عمیق است: "بزرگترین اختلاف در هزینهها این است كه مردم خواستار كاهش عمیق هزینههای دفاعی هستند و این در حالی است كه دولت و مجلس نمایندگان افزایش در این هزینهها را پیشنهاد دادهاند. مردم همچنین خواستار هزینه بیشتر برای آموزش مشاغل، آموزش و كنترل آلودگی هستند و نه اقداماتی كه دولت یا مجلس نمایندگان انجام میدهند ".
"سازش " نهایی و به عبارت بهتر تسلیم شدن به تندروهای راستگرا مغایر این درخواستهاست و یقینا منجر به رشد اقتصادی آرامتر و آسیب درازمدت به همه افراد غیر از ثروتمندان و شركتها میشود كه از منافع بیسابقه آن بهره میبرند.
مسئلهای كه به آن پرداخته نشده این است كه همانطور که دین بیكر، اقتصاددان نشان داد كسری بودجه در صورتی از بین خواهد رفت كه سیستم ناكارآمد خصوصی درمانی در آمریكا با یك سیستم مشابه دیگر كشورهای صنعتی جایگزین شود كه نیمی از هزینهها و درآمدهای درمانی را دارند و میتواند كارایی بهتری داشته باشد.
موسسات مالی و داروسازی بزرگ بسیار قدرتمندتر از آن هستند كه حتی درباره این گزینهها فكر كنند. به همین دلایل گزینههای اقتصادی دیگر مانند اخذ مالیات كمتر از معاملات مالی اصلا مد نظر قرار نمیگیرند.
در عین حال والاستریت همچنان هدایای جدیدی را دریافت میكند. كمیته تخصیص اعتبار مجلس نمایندگان درخواست بودجه كمیسیون امنیت و تبادلات مالی را رد كرد كه اولین مانع علیه سوءاستفادههای مالی بود. بنگاه حمایت از مصرفكننده نیز با چنین كاهش بودجهای روبهرو خواهد شد.
بر اساس نظرسنجیای كه از سوی روزنامه واشنگتن پست و ایبیسی نیوز ارائه شده، تعداد زیادی از مردم آمریكا خواستار حل معضل كسری بودجه با اخذ مالیات از افراد بسیار ثروتمند هستند (72 درصد موافق و 27 درصد مخالف هستند).
مخالفت كنگره با كاهش گازهای گلخانهای
كنگره تسلیحات دیگری را نیز برای مبارزهاش علیه نسلهای آینده در اختیار دارد. به گزارش نیویورك تایمز، شركت الكتریك آمریكا كه یكی از صنایع همگانی مهم این كشور محسوب میشود هنگامی كه با مخالفت جمهوریخواهان با حفاظت از محیط زیست روبهرو شد، از حمایتهایش از "تلاش مردم برای جلوگیری از وارد شدن دیاكسید كربن از یك كارخانه تولید برق ذغال سنگی دست كشید و این خود ضربهای سنگین به تلاشها برای حذف گازهای گلخانهای بود كه مسئول گرم شدن هوای زمین هستند ".
این ضربههایی كه از سوی خود آمریكا به این كشور وارد میشود و روز به روز هم بر قدرت آنها افزوده میشود، تازه نیستند. آنها به دهه 1970 برمیگردند كه اقتصاد سیاسی ملی دستخوش تغییراتی بزرگ شد و در نهایت منجر به ایجاد آنچه از آن به عنوان "عصر طلایی " كاپیتالیسم یاد میشود، گردید.
دو عامل مهم در این باره مالیسازی (تغییر ترجیح سرمایهگذار از سرمایهگذاری برای تولید صنعتی به فاینانس، بیمه و املاك) و دیگری خارج كردن چرخه تولید از كشور بود. پیروزی ایدئولوژیك "دكترینهای بازار آزاد " كه مانند همیشه با وسواس انتخاب میشد، ضربههای بیشتری را وارد آورد و به تعدیل قوانین، قوانین اختیارات شركتها كه به منافع كوتاهمدت ارج مینهادند و تصمیمهای سیاسی مشابه دیگر تعبیر شد.
سرمایههای آمریكا در دست1% درصد مردم
تمركز ثروت منجر به قدرت سیاسی بیشتری شد و چرخهای نادرست را تشكیل داد كه ثروت زیادی را برای حدود یك درصد جمعیت كشور به ارمغان آورد كه اكثر آنها مدیران اجرایی شركتهای بزرگ و مدیران بخش بودجههای معاملاتی بودند و این در حالی بود كه درآمد واقعی اكثر افراد جامعه رو به تحلیل گذاشت. در نتیجه این اقدامات، هزینههای انتخاباتی به طور سرسامآوری افزایش یافت و هر دو حزب را به سوی تامین بودجه از سوی شركتها سوق داد؛ و همانطور كه توماس فرگوسن، اقتصاددان سیاستمدار در روزنامه فایننشیال تایمز نوشت آنچه از دموكراسی سیاسی باقی مانده بود در حالی كه هر دو حزب سیاسی آمریكا به حراج جایگاههای خود در كنگره پرداختند، رنگ باخت.
فرگوسن افزود: "احزاب اصلی سیاسی روش كار را از خردهفروشانی مانند وال مارت، بست بای یا تارگت به عاریه گرفتند. احزاب كنگره آمریكا بهخلاف دیگر قانونگذاران جهان توسعهیافته قیمتهایی را بهازای ایجاد خلأهایی در روند قانونگذاری تعیین میكنند. " قانونگذارانی كه بیشترین بودجه را برای حزب خود جمعآوری كنند پستهایی را نیز دریافت خواهند كرد.
مؤسسات مالی و قدرت اقتصادی خیرهكنندهای آنها پس از دوره كاپیتالیسم
به گفته فرگوسن، نتیجه این است كه بحثها "به شدت بر تكرار ناپایان شعارهایی متمركز خواهد بود كه هیچ جذابیتی برای گروههای سرمایهگذار داخلی و سهامدارانی ندارد كه دولت برای تامین منابع خود به آنها وابسته است ". موسسات مالی پس از دوران طلایی كاپیتالیسم پیش از سقوط سال 2007شان كه خود مقصر وقوع آن بودند، از قدرت اقتصادی خیرهكنندهای برخوردار بودند كه بیش از سه برابر سهم آنها از منافع شركتها بود.
از نظر مردم، اولین نگرانی این كشور بیكاری است. در شرایط كنونی كه بحران تنها با یك انگیزه قوی از سوی دولت قابل حل است باید راهحلی ارائه میشد كه با افول كشور و هزینههای داخلی همخوانی داشته باشد و همین ابتكار میتوانست میلیونها شغل را نجات دهد.
پس از شكست سال 2007، تعدادی از اقتصاددانان به بررسی عملكرد خود در زمینه مسائل اقتصادی پرداختند. رابرت سالو، برنده جایزه نوبل به این نتیجه رسید كه تاثیر كلی آنها ممكن است منفی بوده باشد: "موفقیتها احتمالا ارتباطی با كارایی اقتصاد واقعی ندارند و این در حالی است كه مصیبتها و بحرانها منجر به انتقال ثروت از مالیات دهندگان به ثروتمندان میشوند ".
نابودی دمکراسی توسط مؤسسات مالی آمریكا
موسسات مالی با تكه تكه كردن باقیماندههای دموكراسی سیاسی پایههای پیشرفت این روند مرگبار را بنا گذاشتند و این روند تا زمانی كه قربانیانشان مایل به رنج كشیدن در سكوت باشند، ادامه خواهد یافت.
فرآوری : قبس زعفرانی
بخش سیاست تبیان
منبع: خبرگزاری فارس