تبیان، دستیار زندگی
به آرامی جلو رفتیم و هوشیارانه اطراف را زیر نظر داشتیم. ناگهان تعدادی از نیروهای دشمن را دیدیم و بی درنگ آن‌ها را به رگبار بستیم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توصیف امداد غیبی توسط حاج همت


به آرامی جلو رفتیم و هوشیارانه اطراف را زیر نظر داشتیم. ناگهان تعدادی از نیروهای دشمن را دیدیم و بی درنگ آن‌ها را به رگبار بستیم.


آنچه در برابر چشمان شماست چند نمونه از هزاران امداد غیبی است که در جبهه های حق علیه باطل رخ داده و به کمک خداوند متعال رزمندگان نصرت یافتند. باشد که با خواندن آن ها قلبمان در توکل به خداوند متعال در امورات زندگی محکم و مطمئن تر از قبل گردد.

توصیف امداد غیبی توسط حاج همت

* امداد غیبی یکی از مقوله‌هایی است که اگر کسی به آن باور نداشته باشد نمی‌تواند با تمام وجود لمسش کند. مگر اینکه در صحنه‌ای از صفحات زندگی‌اش برایش اتفاق بیافتد. این خاطره که توسط شهید « شهید وحید آریایی » نقل شده، به بیان یکی عنایات خداوند در سال‌های دفاع می‌پردازد:

نیمه شب بود و صدای تیر اندازی از اطراف مقر به گوش می‌رسید. با هماهنگی فرمانده، بچه‌ها را داخل سنگر مستقر کردیم.

کمی بعد من و سه نفر دیگر از برادران مأمور شدیم که به اطراف مقر برویم و پس از شناسایی بر گردیم. تاریکی و سکوت بر همه جا حاکم بود و تنها صدای نفس‌هایمان را می‌شنیدیم. سکوت چنان بر همه جا مستولی شده بود که گویی در این دنیا هیچ کس وجود ندارد.

به آرامی جلو رفتیم و هوشیارانه اطراف را زیر نظر داشتیم. ناگهان تعدادی از نیروهای دشمن را دیدیم و بی درنگ آن‌ها را به رگبار بستیم. چند نفر از آن‌ها زخمی شدند و بقیه که فکر می‌کردند، تعداد ما خیلی زیاد است، پا به فرار گذاشتند. با این که تعدادمان خیلی کم بود، به یاری خدا آن‌ها را فراری دادیم.

5/ 5/ 1362

*

برادرم «رمضان» می گفت: «یک بار نیروهای عراقی با هواپیما بمب های شیمیایی متعددی اطراف ما ریختند. هنوز لحظاتی از بمباران نگذشته بود که ناگهان احساس کردیم باد تندی شروع به وزیدن کرد. همه جا را گرد و خاک شدیدی فرا گرفت. باد، مواد شیمیایی را که از بمب ها متصاعد می شد به طرف خط عراقی ها که فاصله ی چندانی با ما نداشت می برد و ما شاکر از این امداد غیبی الهی، شاهد هلاکت و شیمیایی شدن نیروهای بعثی به دست خودشان بودیم.

ناگهان احساس کردیم باد تندی شروع به وزیدن کرد. همه جا را گرد و خاک شدیدی فرا گرفت. باد، مواد شیمیایی را که از بمب ها متصاعد می شد به طرف خط عراقی ها که فاصله ی چندانی با ما نداشت می برد و ما شاکر از این امداد غیبی الهی، شاهد هلاکت و شیمیایی شدن نیروهای بعثی به دست خودشان بودیم

*

چند شب قبل از حمله، نیروهای تخریب چی در حال خنثی سازی میدان مین برای باز کردن معبری برای عبور بچه ها بودند، که ناگهان به نیروهای گشتی دشمن برخورد کردند. آنها ساکت روی زمین دراز کشیدند و شروع به خواندن آیه «وجعلنا من بین ایدیهم سداً و...» کردند.

بچه ها می گفتند عراقی ها تا چند قدمی ما آمدند، ولی ما را ندیدند؛ حتی یکی از آنها با پوتین روی دست یکی از ما پا گذاشت، ولی باز هم نفهمید. عراقی ها بدون اینکه بویی از ما ببرند بازگشتند.

توصیف امداد غیبی توسط حاج همت

*

ما در صحنه های جنگ، در لحظات زیادی از امدادهای غیبی برخوردار بودیم. در عملیات "روح الله" در جبهه نوسود، یک شب قبل از عملیات در تاریخ دهم تیرماه 1360 یکی از برادرهای رزمنده ی ما، آن شب در عالم خواب دید که امام[خمینی] به خواب او آمده و می فرماید: حمله کنید، آقا امام زمان(عج) پیشاپیش شما است! این برادر صبح که بیدار شد، خطاب به برادران دیگر در مسجد نودشه گفت که امام به خواب او آمده و چنین مطالبی را فرموده اند. تمام برادرها تجهیزات بستند و آمدند به من گفتند: ما در همین روشنایی روز حرکت می کنیم تا برویم با عراقی ها بجنگیم، چرا که امام(ره) چنین فرموده اند. من با اصرار، آنها را قانع کردم که حمله را در شب انجام بدهند. در شب عملیات، نیروهای اسلام به رغم تعداد کم، چنان حمله ای بر دو گردان عراق بردند که شاید در تاریخ جنگهای جهان بی سابقه باشد و پیروز شدند. یک افسر عراقی که او را اسیر گرفتیم می گفت: به نظر من شما حداقل با دو گردان به ما حمله کردید. وقتی با اصرار زیاد او را قانع کردیم که نیروهای ما کمتر از یک گردان بوده، آن افسر عراقی به گریه افتاد و گفت: وقتی در آغاز حمله، شما داشتید الله اکبر می گفتید تمام کوهها داشتند با شما تکبیر می گفتند! ما فکر کردیم که تمام کوهها از نیروهای شما پر شده، این بود که آمدیم و تسلیم شدیم!

«فرازی از سخنان شهید همت _ مرداد 1361»

فرآوری: رها آرامی
بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

خبرگزاری فارس

وبلاگ امدادگر

وبلاگ حاج همت