ولایت خدا یا بنده گی شیطان ؟

انسان باید تكلیف خویش را یك جا و به درستی مشخّص كند. ما همیشه فرصت انتخاب نداریم. در یك لحظه باید تصمیم گیری كنیم. بعد از واقعه، دیگر نمیتوانیم تصمیم بگیریم و البته این تصمیم ما به اعمال گذشته مان بستگی دارد.
«الأُمُورَ مَرْهُونَه بِأَوْقاتِها»؛1
كارها در گرو وقت آن است.
در کربلا صبح كه شد عمر سعد به ابن زیاد گفت: مرا به ولایت ری راهی كن و دیگری را به كربلا بفرست! ابن زیاد كه در حیله گری استاد بود و به تردید عمر سعد پی برده بود، پاسخ داد: تو لذّت ملك ری را ببری و دیگری به جهنّم برود؟! اگر نمیروی، شمر را میفرستم.2
به راستی گناه چقدر در مذاق گناهكار، شیرین است كه شیطان به بهای آن، دین انسان را میگیرد؟ وقتی كاروان اسیران با آن وضع رقّت بار وارد كوفه شدند، زنان و مردان ندبه كردند و گریستند. آن گاه حضرت زینب : فرمودند:
«إنَّ هؤُلاءِ یبْكُونَ علَیْنا فَمَنْ قَتَلَنا غَیْرُهُمْ؟»
این ها بر ما گریه میكنند! پس چه كسی غیر از آن ها ما را كشت؟
آیا امام زمان (ارواحنافداه) این جمله را به برخی از ما نمیگوید كه روزها، هفتهها، ماه ها و سال ها عمرمان را به گناه و غفلت میگذرانیم ولی محرّم ها میآییم و در مجلس عزای امام حسین (علیه السلام) گریه میكنیم . بر ماست كه بت نفس را بشكنیم و غیرت دینی خود را زنده كنیم.
تدبیر الهی را بر انسان ها و سایر موجودات «توحید ربوبی» گویند؛
اما ولایت زمانی است كه خداوند بر موجود ذی شعور عنایت داشته و سرپرستی او را عهده دار شود.
در قرآن چنین مباحثی به طور جدّی مطرح شده است. آن چه برای مردم سنگین است، پذیرش رسالت و نبوّت نیست.
در روایات، صبر و صلوه در آیه شریفه «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلوهِ»؛3 به رسالت و اقامه ی ولایت معنا شدهاند.
«وَ إنَّها لَكَبیرَï؛“ٌ إِلّا عَلَی الْخاشِعینَ»4 یعنی اقامه ی ولایت جز برای اهل خشوع، مشكل است.
آنان كه اهل خشوع نیستند، رسالت را میپذیرند، امّا به ولایت تن نمیدهند، با این گمان كه هیچ كس بر آن ها ولایت ندارد، حال آن كه با فرار از ولایت حق، زیر پرچم و سرپرستی شیطان، كفّار، منافقین و نفس قرار گرفتهاند.
آن كه گریزد ز خرابات شاه بار كش غول بیابان شود
باید بسیار مراقب باشیم كه چه كسی را به ولایت و سرپرستی خود انتخاب میكنیم. آیا ولایت خدا را میپذیریم یا بنده شیطان میشویم؟
پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج 74، ص 165.
2. مقتل الحسین 4 ، ص 94.
3. بقره (2)، آیه 45.
4. همان.
منبع : حدیث دل سپردن، چاپ پنجم، ص 136، آقاتهرانی
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان