تبیان، دستیار زندگی
«با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« م
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟


«با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟» با تعجّب گفتم: «بله، اما تو از کجا فهمیدی؟» خندید و گفت: «چه قدر؟» گفتم: «زیاد.‌» گفت: «گوشِت رو بذار روی زمین...


می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟، بخون
فرمانده واحد اطلاعات لشگر41 ثارالله (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

سردار شهید «حسین عالی» در محرم 1346 در روستای «جهانگیر» در شهرستان «زابل» و در خانه ای عجین با عشق حسین(ع) متولد شد. هنوز کودکی اش را پشت سر نگذاشته بود که پدر آگاهش مبارزه با طاغوت را به او آموخت.

عاشق امام بود و همه را به اطاعت از ایشان سفارش می کرد. با وجود کمی سن و جثه کوچکش به جبهه شتافت. دوستان و همرزمان خاطرات حماسی بسیاری از او به یاد دارند و شجاعت، تقوا و اخلاص او زبان زد فامیل و همرزمان بود.

حسین جوان اگر چه 14 بهار بیشتر از عمرش نمی گذشت اما دلش برای خدمت به انقلاب چون کبوتری در سینه می تپید. او در جستجوی حبل المتین الهی بود و بالاخره در جبهه های جنگ به آن چنگ زد. او خیلی زود رسالت و توانایی خود را شناخت و در واحد اطلاعات عملیات به کار پرداخت.

در عملیات متعدد چون «والفجر 8 »،«کربلای 1»، «کربلای 5 » و...حضور یافت. در عملیات کربلای 5 مسئول محور و فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ثارالله بود. مدیریت، مسئولیت پذیری، عشق به ولایت، اطاعت و فرمانبرداری، احترام و روحیه مشورت از خصوصیات بارز وی بود.

در انجام فرایض و عمل به مستحبات و قرائت قرآن و دعا کوشا بود. او از کودکی خلوت ها با خدای خود داشت و اعضای خانواده و دوستانش خاطرات فراوان از مناجات های او به یاد دارند. حاصل این نیایش ها و سوز و گداز رسیدن به مرتبه مکاشفات و درجات روحانی است که یاران خاص گاه از آن یاد می کنند.

سرانجام این شهید عارف در عملیات «کربلای 5 »هنگامی که جان یاران را در خطر می بیند آخرین نماز خود را اقامه می کند و با خوابیدن بر روی سیم خاردار راه را برای رزمندگان می گشاید و از این طریق به دیدار معبود می شتابد.

خاطره ای از زبان هم رزم شهید عالی:

هنگام مطالعه زندگی بزرگان اسلام به افرادی برمی‌خوردیم که به اذن خدا کرامت‌ها و کارهای خارق‌العاده از آن‌ها سر زده است

عرفایی چون اسیدبن‌حضیر، عتاب بن بشیر، علاء بن حضرمی و یارانش و یا آن سه تن که در غاری گرفتار شده بودند و با درخواست و توجه آن‌ها در غار گشوده شد، نمونه‌هایی از این خرق‌عادت‌هاست.

سرانجام این شهید عارف در عملیات «کربلای 5 »هنگامی که جان یاران را در خطر می بیند آخرین نماز خود را اقامه می کند و با خوابیدن بر روی سیم خاردار راه را برای رزمندگان می گشاید و از این طریق به دیدار معبود می شتابد

در قرآن نیز از وحی و الهام به حضرت مریم و مادر موسی علیهم‌السّلام سخن رفته است. در مورد زندگی حضرت امام راحل نیز به کرامت‌ها و خرق عادت‌ها اشاره کرده‌اند.

در زندگی حسین عالی که پیرو صادق ولایت بود نیز بارقه‌هایی از این بصیرت و معرفت مشاهده می‌شود. بعضی از دوستان خاص او اذعان دارند که او به معرفتی دست یافته بود که می‌توانست از ضمیر افراد اطلاع یابد و تسبیح موجودات عالم را که خداوند در قرآن بر آن تصریح کرده است، بشنود.

شهید بشارتی تعریف می‌کرد: «با حسین برای شناسایی رفتیم. وقت نماز شد. اوّل برادر عالی نماز را با صوتی حزین و دلی شکسته خواند. بعد ایشان به نگهبانی ایستاد و من به نماز. من در قنوت از خدا خواستم یقینم را زیاد کند و نمازم را تا به آخر خواندم. پس از نماز دیدم حسین می‌خندد. به من گفت:« می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟»

با تعجّب گفتم: «بله، اما تو از کجا فهمیدی؟»

خندید و گفت: «چه‌قدر؟»

گفتم: «زیاد.‌»

گفت: «گوشِت رو بذار روی زمین و گوش کن.»

می‌خواهی یقینت زیاد بشه؟

من همان کار را کردم. شنیدم که زمین با من حرف می‌زد و من را نصیحت می‌کرد و می‌گفت: «مرتضی! نترس. عالم عبث نیست و کار شما بیهوده نیست من و تو هر دو عبد خداییم، اما در دو لباس و دو شکل. سعی کن با رفتار ناپسندت خدا را ناراضی نکنی و...»

زمین مدام برایم حرف می‌زد. سپس حسین گفت: «مرتضی! یقینت زیاد شد؟»

مرتضی می‌گفت:« من فکر می‌کردم انسان می‌تواند به خدا خیلی نزدیک شود، اما نه تا این حد.»

سوگ نامه شهید حسین عالی در رثای شهید حسین یوسف اللهی

.(به سلام به روان مطهّر تو ای بزرگ، ای استاد گرامی، سلام بر تو که با رفتن تو خانه ی دل ما غم‌کده‌ی دوران شد.

سلام بر تو که با از دست دادن تو، واحد اطلاعات و عملیات لشکر 41 ثارالله بی یاور شد...سلام ما بر تو ای شهید.

ای گل‌گون‌کفنِ کربلای ایران، ای کسی که نمونه ی کامل مبارزه و انسانیت و قربت بودی.

شاید خیلی از افرادی که به  مزار شهید عالی در سیستان می روند به این نکته فکر می کنند که چرا علی رغم اینکه شهید در وصیت نامه اش بیان کرده:((بر روی سنگ مزارم فقط بنویسید بازگشت همه به سوی اوست)) بنیاد شهید سیستان نام شهید را نیز بر سنگ مزار حک کرده است

ای کسی که به حق از انصار امام حسین علیه السّلام بودی.

ای کاش نویسنده ای زبردست بودم تا می توانستم شمّه ای از خصوصیّات تو را بگویم.

ای شهید یوسف الهی! برخیز که محراب نماز در انتظار سلام توست.

برخیز! و نماز عشق را تمام کن؛ نمازی که در نیمه راه آن را بدون سلام گذاشتی و به سوی معشوقت پرکشیدی. زیرا نمازی که تو بدون سلام گذاشتی، فرشتگان الهی مأموریت یافتند و تمام کردند و بر این تمام کردنِ نماز مغرور گشته و افتخار کردند...

با ما نیز بگویید ای شهیدان! تا در راه شما قدم برداریم و به جوار شما بیاییم.

شما مؤذن کدامین مکتب‌اید که در چشمان شما نور ایمان و در نگاه هایتان انتظارِ شهادت جلوه‌گر بود.

با ما بگویید ای لاله های سرخ! ای آزادگان و ای وارستگان! ای رهروان حسینی! ای راهیان کوی دوست، که شما را سوی کدامین ستاره خوانده است و چه کرده اید تا به او رسیده اید و همیشه سخن از عروج و پرواز بر لب دارید؟!

دست ما را بگیرید و به آن‌سو راهنمایی کنید و در این دنیا تنها نگذارید. آری دوستان، در سوگ شما مسئولیت زندگی برایمان مشکل شد و هر کجای این دنیا نگاه می‌کنیم، روح مقدّس شما نظاره گر افعال ماست. مبارک باد برشما چنین عروجی!

خدایا! مرا هر چه زودتر به دوستانم برسان.

آمین یا رب العالمین

عبدالفانی حسینعلی عالی

و وصیتی که به آن عمل نشد:

شاید خیلی از افرادی که به  مزار شهید عالی در سیستان می روند به این نکته فکر می کنند که چرا علی رغم اینکه شهید در وصیت نامه اش بیان کرده:((بر روی سنگ مزارم فقط بنویسید بازگشت همه به سوی اوست)) بنیاد شهید سیستان نام شهید را نیز بر سنگ مزار حک کرده است.

برخیز! و نماز عشق را تمام کن؛ نمازی که در نیمه راه آن را بدون سلام گذاشتی و به سوی معشوقت پرکشیدی. زیرا نمازی که تو بدون سلام گذاشتی، فرشتگان الهی مأموریت یافتند و تمام کردند و بر این تمام کردنِ نماز مغرور گشته و افتخار کردند

راستش مردم سیستان و عاشقان شهداء به همان سنگ ساده مزار شهید عالی عادت کرده و به آن انس گرفته بودند . و راز و رمزی در آن نهفته بود که شاید حسین می خواسته غربت ؛ام ابیها حضرت زهرا (س) را یادآوری نماید .زیرا حسین در وصیتش می گوید:((بر پیشانی من ،پیشانی بند یا زهرا(س)  ببندید و مرا در قبر بگذارید))

لذا از بنیاد شهید سیستان نیز می خواهیم دوباره همان سنگ ساده و با صفای مزار حسین را بگذارد تا علاوه بر عمل به وصیت شهید،همانطور که حسین دوست داشت مزارش ساده و بی پیرایه و بی نشان باشد.

روحش شاد و یادش گرامی

فرآوری: رها آرامی

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منابع :

سایت گردان 410 غواص

وبلاگ شاهد جوان

وبلاگ پرواز سرخ

وبلاگ پلاک شهادت