کرامت و جایگاه انسان در نزد خدا
انسان امانت دار خدا است و رسالت و مسئولیت دارد. قرآن مجید میفرماید: ”ما امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و پذیرفت

جهان بى جان و روح بود آیینه اى کدر و زنگار گرفته با آفرینش انسان جان گرفت صیقل خورد و روشن شد.
رواق رواق دنیا جاى جاى زمین به نور عقل اوست که روشنایى گرفته و مى گیرد. آنى اگر چراغ عقل او خاموش شود و از درخشیدن باز ماند دنیا در تاریکى فرو خواهد رفت تاریکى که تاریک تر از آن به وَهم ناید.
همه آفریده هاى آفریدگار از کوچک ترین تا بزرگ ترین آنها آن گاه در آیینه گیتى نما و جامِ جم جلوه گرى آغازیدند نمود یافتند و رخ نمودند که ذات بارى نور آسمانها و زمین انسان حامل اسماى خود را بیافرید و بر تارَک این جهان شکوفاند و بر کرسى فرمانروایى جهان برنشاند.
انسان به آفرینش معنى داد و آن را به زیبایى شکوفاند و جلوه گر ساخت. این از آن روست که نسبت انسان به جهان چون نسبت نگین است به انگشترى. نگین است که انگشترى را معنى دار مى سازد و به آن جلوه مى بخشد.
و این نگین زیبایى و شکوه خود را از اسمایى دارد که بر آن نقش شده و روحى که بر کالبد آن دمیده و عقلى که بر تارَک وجود او درخشیده و بار امانتى که براى همیشه بر دوش گرفته است.
انسان از گِل آفریده شده خاک صلصالى از حمأ مسنون صلصالى چون فخّار یک ماده یک مبدأ که احوال مختلفى به خود گرفته است. اما مهم انقلابى است که در این آفریده پس از تسویه تعدیل و ترکیب اعضاى او رخ مى دهد. انقلابى که به انسان اوج مى دهد و او را از همه آفریده ها برتر مى نشاند و آن همانا دمیدن خداوند از روح خود به کالبد اوست. چون انسان با روح خدا از عدم به هستى گام گذارد شرافت یافت و مسجود ملائک گردید.
این نگین هستی سرآمد مخلوقات این انسان ، گاه مورد سرزنش خداوند است ، جایگاه واقعی انسان در پیشگاه خداوند متعال کجاست ؟
برای روشن شدن موضوع، لازم است مسأله از دو جهت مورد بررسی واقع شود:
1.مقام انسانها در پیشگاه خداوند متعال، در نظام تکوین و آفرینش: اگر بخواهیم انسان مجرد از هر بدی و خوبی؛ یعنی انسان ”به ما هو انسان” را در نظر بگیریم و در مورد مقام آن در نزد خداوند بحث کنیم، به این نکته میرسیم که انسانها دارای مقام بالایی نسبت به دیگر موجودات هستند، و به اصطلاح دارای کرامت ذاتی هستند. این نوع کرامت حاکی از عنایت ویژه پروردگار به آدمی است و به اختیار انسان ربطی ندارد؛ یعنی انسان چه بخواهد و چه نخواهد، از این کرامت برخوردار است.
در مورد کرامت ذاتی انسان لازم است به نکاتی اشاره شود:

الف- بخشش کرامت به انسان: بر اساس فرموده خداوند، انسان، بلند مرتبه و مسلط بر کائنات شمرده شده است.
قرآن مجید در این باره میفرماید: ”ما بنی آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم”.[1]
ب- جانشین خدا بودن: خداوند در قرآن میفرماید: ”به یاد آور زمانی را که خداوند به فرشتگان فرمود: به راستی روی زمین جانشین قرار خواهم داد”.[2] این خلافت ویژه آدم (ع) و برخی از فرزندان او که به مقام عالی انسانی و علم به اسمای الهی دست یافتهاند میباشد.
ج- کارگزار بودن جهان برای آدمی: آیات زیادی از تسخیر جهان و آفرینش آنچه در زمین است، برای انسان سخن میگوید که جایگاه رفیع وی را میرساند، مانند آیه: ”سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً”؛ آنچه در آسمان و زمین است تسخیر شما قرار دادیم”.[3]
د- امانت دار بودن انسان: انسان امانت دار خدا است و رسالت و مسئولیت دارد. قرآن مجید میفرماید: ”ما امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و پذیرفت”.[4]
تا این جا اثبات شد نفس آدمی از هر نوع، سیاه و سفید، عرب و عجم، زن و مرد، در برابر خداوند دارای مقامی رفیع است. البته از آنچه در موارد بالا ذکر شد، از جمله آیه ”وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ” و همچنین سایر آیات، روشن میشود که تمامی انسانها علاوه بر داشتن مقام رفیع در نزد خداوند، یکسان هم هستند.
مفسر بزرگ علامه طباطبائی در تفسیر گران سنگ المیزان در ذیل آیه ”وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ” میگوید: مراد از آیه، بیان حال جنس بشر است، صرف نظر از کرامتهای خاص و فضائل روحى و معنوى که به عدهاى اختصاص داده، بنابر این، این آیه مشرکان، کفار و فاسقان را زیر نظر دارد، چه اگر نمىداشت و مقصود از آن انسانهاى خوب و مطیع بود، معناى امتنان و عتاب درست در نمىآمد.[5]
آنچه گفته شد تنها در آیات قرآن مطرح نشده است بلکه در روایاتی نیز به این موضوع پرداخته شده است. در ذیل به برخی از این روایات اشاره میشود:
راوی میگوید: سلمان فارسی داخل مسجد شد، رسول خدا (ص) از جای خویش بلند شد احترامش نمود و او را در کنار خویش در صدر مجلس نشاند و به تناسب سن و شخصیتش او را اکرام نمود. در این هنگام عمر داخل شد و چنین صحنهای را دید، گفت این عجمی کیست که در میان عرب در صدر مجلس نشسته است. پیامبر اکرم با شنیدن این سخن بر منبر رفت و خطبه خواند و فرمود: ”ای مردم از زمان آدم تا به امروز…. عرب را بر عجم و … برتری و فضلی نیست، مگر به تقوا”.[6]
در حدیثی دیگر از امیر المؤمنین نیز به این موضوع اشاره شده است. حضرت میفرمایند: همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند.[7]
پیامبر (ص) در روایتی دیگر فرموده است : ”هیچ چیزی نزد خداوند گرامیتر از فرزند آدم نیست”.[8]
نتیجه این که تمامی انسانها در مقام تکوین در مقابل خداوند یکسانند.
2. مقام انسانها در برابر خداوند متعال، در سیر رشد از نقص به کمال: تا این جا یکسان بودن انسانها در مقام تکوین روشن شد، اما در مقام رشد و تکامل، مسلماً انسانها دارای درجاتی متفاوتاند. در این قسمت ملاک ارزشمندی هر کس تقوا است، همان گونه که خداوند فرموده است: ”إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ”.[9] بر این اساس؛ انسانها در برابر خداوند یکسان نیستند و به تناسب بهرهای که از تقوا دارند طبقه بندی میشوند. در این راستا تفاوت انسانها در برخورداری از محبت خداوند و به میزان قرب آنها به خدا باز میگردد. نه رنگ، نژاد، قوم، زبان و غیره، بلکه هرکسی ایمان، عمل صالح و معرفت را کسب کند، انسانی کامل؛ و هر که شرک، گناه و نفاق را کسب کند انسانی ناقص است.بدین ترتیب امامان و پیامبران در اعلی درجه قرب به حضرت حق قرار دارند، و انسانهای پست و نادان در اسفل سافلین نقص و کاستی.
پی نوشت ها :
[1]. ”وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا”. اسراء، 70.
[2]. ”وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ”. بقره، 30.
[3]. ” وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یفْسِدُ فِیها وَ یسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ”. جاثیه، 13.
[4]. ” إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حملها الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً”. احزاب، 72.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 214.
[6]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89، ”قَالَ بَلَغَنِی أَنَّ سَلْمَانَ الْفَارِسِی دَخَلَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) ذَاتَ یوْمٍ فَعَظَّمُوهُ وَ قَدَّمُوهُ وَ صَدَّرُوهُ إِجْلَالًا لِحَقِّهِ وَ إِعْظَاماً لِشَیبَتِهِ وَ اخْتِصَاصِهِ بِالْمُصْطَفَى وَ آلِهِ (ص) فَدَخَلَ عُمَرُ فَنَظَرَ إِلَیهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا الْعَجَمِی الْمُتَصَدِّرُ فِیمَا بَینَ الْعَرَبِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ فَقَالَ إِنَّ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى یوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِی عَلَى الْعَجَمِی وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى الْخَبَرَ”.
[7]. نهج البلاغه، خ 185، ص256.
[8]. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج1، ص210.
[9]. حجرات، 13.
فرآوری : محمدی
بخش قرآن تبیان
منابع :
اسلام پدیا
پایگاه حوزه