تبیان، دستیار زندگی
اگر ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که ایمانمان در خطر است، ایمان جامعه ما در خطر است، اسلام ما در خطر است. امر دایر است که ما از بیان شهر و خانه و لانه، و ایمان یکی را انتخاب کنیم، یا در خانه و لانه‌ی خودمان بمانیم و ایمانمان از دست برود (یا ایمان دیگران به
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رزاقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرائت‌های درست و نادرست از هجرت و جهاد

هجرت

عمده‌ترین علت عقب‌ماندگی مسلمانان در جهان امروز، برداشت‌ها و قرائت‌های نادرست از اسلام و ارزش‌ها و آموزه‌های قرآنی و وحیانی است. قرائت یک بعدی از هجرت و جهاد از جمله آن‌هاست. گاهی هجرت را صرف جا به جایی مکانی  مهاجر را تارک شهر و دیار خود بدون کم‌ترین تحول فکری و سیر و سلوک درونی می‌دانند. و مجاهد را مبارزه برای خلق و یا وطن و جهاد را ستیز با دشمن با هر نیّت و انگیزه‌ای تلقی می‌کنند. تفسیر و تبیین صحیح این دو مؤلفه ممتاز انسان قرآنی را ذیلاً با هم مرور می‌کنیم.


هجرت یعنی چه؟

«اگر بخواهیم هجرت را تعریف بکنیم، چگونه باید تعریف بکنیم؟ هجرت یعنی دوری گزیدن، حرکت کردن، کوچ کردن از وطن، از یار و دیار، همه را پشت سر گذاشتن و برای چه؟ برای نجات ایشان. معلوم است که چنین چیزی نمی‌تواند از نظر منطق اسلام محدود به یک زمان معین و به یک مکان معین باشد ولی البته شرایطی دارد... اگر ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که ایمانمان در خطر است، ایمان جامعه ما در خطر است، اسلام ما در خطر است. امر دایر است که ما از بیان شهر و خانه و لانه، و ایمان یکی را انتخاب کنیم، یا در خانه و لانه‌ی خودمان بمانیم و ایمانمان از دست برود (یا ایمان دیگران به این وسیله از دست برود) و یا نه، برای اینکه ایمان را نجات بدهیم از خانه و لانه خود صرف نظر کنیم، اسلام دومی را انتخاب می‌کند». (گفتارهای معنوی، شهید مطهری، ص 241)

اگر ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم که ایمانمان در خطر است، ایمان جامعه ما در خطر است، اسلام ما در خطر است. امر دایر است که ما از بیان شهر و خانه و لانه، و ایمان یکی را انتخاب کنیم، یا در خانه و لانه‌ی خودمان بمانیم و ایمانمان از دست برود (یا ایمان دیگران به این وسیله از دست برود) و یا نه، برای اینکه ایمان را نجات بدهیم از خانه و لانه خود صرف نظر کنیم، اسلام دومی را انتخاب می‌کند

عذر غیر قابل پذیرش در اسلام

«آیه‌ای در قرآن کریم هست که این آیه عذر افرادی را که به اصطلاح امروز به جبر محیط متمسک می‌شوند مثل اغلب ما مردم امروز، [نمی‌پذیرد]. امروز مسئله جبر محیط برای بسیاری از مردم شده یک عذر: آقا تو چرا این جور هستی؟ یا مثلاً خانم تو چرا لخت بیرون می‌آیی؟ می‌گوید دیگر محیط است. محیط این چنین اقتضا می‌کند. به آن دیگری می‌گویند تو چرا در مجالس که شرکت در آن مجالس حرام است شرکت می‌کنی؟ نشستن بر سر سفره‌ای که در آن شراب نوشیده بشود، ولو برای خوردن نانِ حلال حرام است. می‌گویی چرا در چنین مجلسی شرکت می‌کنی؟ می‌گوید اوضاع و شرایط اینجا این چنین اقتضا می‌کند! چه کنیم محیط فاسد است؟! چرا بچه‌هایت می‌روند فیلم‌های خطرناک می‌بینند؟ می‌گوید خوب دیگر محیط است، مگر می‌شود جلویش را گرفت؟ چرا به مسجد نمی‌روند؟ محیط فاسد است! مسئله جبری محیط برای عده‌ای یک عذر شده است. از نظر اسلام این عذر به هیچ وجه مسموع نیست. (همان، ص 242)

وظیفه ما درباره محیط فاسد

«در درجه‌ی اول وظیفه داریم محیط خودتان را برای یک زندگی اسلامی مساعد بکنیم ولی اگر محیطی که در آن هستیم به شکلی است که ما قادر نیستیم آن را به شکل یک محیط اسلامی و جوّ خودمان را به شکل یک جو اسلامی در بیاوریم و احساس بکنیم که در این جو و محیء ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچه‌هایمان، نسل آینده‌مان از بین می‌رود، اسلام می‌گوید محیط را رها کن. [رها کردن] محیط هم لزومی ندارد که معنایش این باشد که انسان شهری را رها بکند به شهر دیگر برود، یا کشوری را رها بکند و به کشور دیگر برود، بلکه در مورد محلّه‌ها هم صدق می‌کند.» (همان، ص 242)

برداشت غلط از تفسیر آیه قرآن (101/نساء) در رابطه با هجرت

در درجه‌ی اول وظیفه داریم محیط خودتان را برای یک زندگی اسلامی مساعد بکنیم ولی اگر محیطی که در آن هستیم به شکلی است که ما قادر نیستیم آن را به شکل یک محیط اسلامی و جوّ خودمان را به شکل یک جو اسلامی در بیاوریم و احساس بکنیم که در این جو و محیء ایمان خودمان، ایمان زنمان، ایمان بچه‌هایمان، نسل آینده‌مان از بین می‌رود، اسلام می‌گوید محیط را رها کن

«قرآن در آیه (من یخرج من بیته مهاجراً الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله) مطلب را به شکلی ذکر کرده است که برای بعضی که به اصطلاح یک نوع تصوف‌های افراطی دارند، حتی سوء تفاهم به وجود آورده به این معنی که اصلاً آیه را طور دیگری معنی کرده‌اند: آیه می‌گوید: هر کس که از خانه خودش بیرون رود در حالی که به سوی خدا و پیامبرش کوچ کرده است ... می‌گویند درست است که مبدأ را خانه خودش ذکر می‌کند ولی مقصد را خدا و پیامبر ذکر می‌نماید و این مربوط به قلب انسان است، مربوط به اخلاق انسان است. به سوی خدای مسافرت کردن یعنی سیر و سلوک قلبی و معنوی داشتن، مراتب اخلاص را طی کردن، به مقامات قرب بالا رفتن. به مقامات قرب بالا رفتن احتیاجی به این ندارد که انسان خانه و لانه‌اش را رها کند. انسان می‌تواند زیر کرسی بنشیند و در عین حال نفس خودش را تهذیب و تصفیه بکند و خودش را خالص نماید... مقصود از این خانه خود، خانه نفس است یعنی هر کسی از خودی خارج بشود، از منیّت خارج شود، ... اجرش به خداست. ولی این، البته غلط است. درست نیست. قرآن در این آیه هر دو هجرت را ذکر کرده. اعجاز بیان قرآن این است که ابتدا را خانه ذکر می‌کند، همین خانه، نه خانه نفس را، ..... ولی قرآن می‌گوید ای کسی که می‌خواهی از خانه‌ای به خانه دیگر هجرت بکنی. هدف فقط فقط باید خدا باشد و پس. (همان، ص246)

آیا طالبان علم هم مهاجرند؟

مهاجر برادر کوچک مجاهد است و مجاهد، برادر بزرگ مهاجر

«آیه (101 سوره نساء) شامل یک گروه دیگر هم می‌شود و آن گروه طالبان علم هستند. طالبان علمی که از شهر و وطن خودشان هجرت می‌کنند به شهر دیگری، برای چه؟ برای اینکه علم و معارف اسلامی بیاموزند هدفشان از این آموزش چیست؟ هدفشان فقط و فقط ارشاد و تبلیغ مردم، از یاد ایمان خودشان و بعد هم ارشاد و هدایت مردم است. چنین افرادی اگر پیدا بشوند و زیاد پیدا می‌شوند این‌ها مهاجرند... اگر کسی یک [رشته‌ای] انتخاب کند و هدفش رفع یک نیاز اسلامی باشد نیز مصداق این آیه (101 نساء) است]. مثلاً شخصی رشته پزشکی را گرفته است... رفته دنبال پزشکی نه برای اینکه جیبش را پر کند، نه برای اینکه تیتر دکتری ‌روی اسمش بیاید بلکه برای اینکه این فریضه کفایی، این واجب کفایی دنیای اسلام را که اسلام نیاز دارد به یک عده پزشک بقدری که کافی باشند و مسلمین رفع نیازشان بشود و بیماری‌هایشان معالجه بشود، انجام دهد، چنین شخصی هم مهاجر الی الله و رسوله است. .... چنین افرادی هم اگر در خلال این مهاجرت بمیرند، برادر کوچک شهدا هستند چون مهاجر برادر کوچک مجاهد است و مجاهد، برادر بزرگ مهاجر.» (همان، ص 250)

برداشت یک بُعدی از مسئله هجرت

هجرت از گناه

«از هجرت تعبیر و تفسیر دیگری هم شده است و آن این که از هجرت، تعبیر به هجرت از گناهان می‌شود... آیا این تعبیر و تفسیر درست است یا نه؟ مثلاً کسی که به گناه آلودگی دارد، اگر از آن گناه دست شست، کناره گیری کرد و دور شد، نوعی مهاجر است چون از گناه دوری جسته است. با این منطق همه‌ی توبه کاران دنیا مهاجر هستند چون یک مرتبه گناه و سیئه را کنار گذاشته و از آن هجرت کرده‌اند نظیر فضیل بن عیاض.» (همان، ص 26)

فضیل بن عیاض مردی که از گناهان دوری گزید

«فضیل بن عیاض مردی است که در ابتدا دزد بود، بعد  تحولی در او پیدا شد، تمام گناهان را کنار گذاشت، توبه واقعی کرد و بعدها یکی از بزرگان شد... یک شب از دیواری بالا می‌رود، روی دیوار می‌نشیند و می‌خواهد از آن پایین بیاید. اتفاقاً مرد عابد و زاهدی شب و زنده داری می‌کرد، نماز شب می‌خواند، دعا می‌خواند، قرآن می‌خواند و صدای حزین قرآن خواندش به گوشش می‌رسید. ناگهان قرآن خوان را شنید که اتفاقاً به این آیه رسیده بود. ... آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان، قلبشان برای یاد خدا نرم و آرام شود؟... [یعنی] آیا وقت جدا شدن از گناهان نیست؟ این مرد که این جمله را روی دیوار شنید، گویی به خود او وحی شد، گویی مخاطب شخص اوست، همان جا گفت: خدایا! آری، وقتش رسیده است. الآن هم وقت آن است. از دیوار پایین آمد و بعد از آن، دزدی ، شراب، قمار و هرچه را که احیاناً مبتلا به آن بود، کنار گذاشت. از همه هجرت کرد و دوری گزید.... پس این هم مهاجر است، یعنی از سیئات، از گناهان دوری گزید.» (همان، ص 261)

از هجرت، تعبیر به هجرت از گناهان می‌شود... آیا این تعبیر و تفسیر درست است یا نه؟ مثلاً کسی که به گناه آلودگی دارد، اگر از آن گناه دست شست، کناره گیری کرد و دور شد، نوعی مهاجر است چون از گناه دوری جسته است. با این منطق همه‌ی توبه کاران دنیا مهاجر هستند چون یک مرتبه گناه و سیئه را کنار گذاشته و از آن هجرت کرده‌اند نظیر فضیل بن عیاض

برداشت یک سویه از جهاد

«مجاهد کسی است که با نفس خود جهاد کند. مجاهد کسی است که در مبارزه‌ی درونی که همیشه در همه‌ی انسان‌ها وجود دارد (از یک طرف نفس و از طرف دیگر عقل)، بتواند با نفس اماره ی خود، با هواهای نفسانی خود مبارزه کند. امیرالمؤمنین می‌فرماید: شجاع‌ترین مردم کسی است که بر هوای نفس خود پیروز شود.» (همان، ص 264)

داستان معروف پوریای ولی

«داستان معروفی درباره پوریای ولی که یکی از پهلوانان دنیاست و ورزشکاران هم او را مظهر فتوت و مردانگی و عرفان می‌دانند و مرد عارف پیشه‌ای بوده نقل می‌کنند که یک روز به کشوری سفر می‌کند تا با پهلوان درجه‌ی اول آنجا در روز معینی مسابقه‌ی پهلوانی بدهد در حالیکه پشت همه‌ی پهلوانان را به خاک رسانده بود. در شب جمعه به پیرزنی بر می‌خورد که حلوا خیر می‌کند و از مردم هم التماس دعا داد. پیرزن پوریای ولی را نمی‌شناخت. جلو آمد و به او حلوا داد و گفت حاجتی دارم برای من دعا کن. گفت چه حاجتی؟ پیرزن گفت: پسر من قهرمان کشور است و قهرمان دیگری از خارج آمده و قرار است در همین روزها با پسرم مسابقه بدهد. تمام زندگی ما با همین حقوق قهرمانی پسرم اداره می‌شود. اگر پسر من زمین بخورد، آبروی او که رفته است هیچ، تمام زندگی ما تباه می‌شود و من پیرزن هم از بین می‌روم. پوریای ولی گفت: مطمئن باش من دعا می‌کنم. این مرد فکر کرد که فردا چه کنم؟ آیا اگر قوی‌تر از آن پهلوان بودم او را به زمین بزنم یا نه، به اینجا رسید که قهرمان کسی است که با هوای نفس خود مبارزه کند. روز موعد با طرف مقابل کشتی گرفت، خود را بسیار قوی یافت و او را بسیار ضعیف، به طوری که می‌توانست فوراً پشت او را به خاک برساند، ولی برای اینکه کسی نفهمد مدتی با او هماوردی کرد و بعد هم طوری خودش را سست کرد که حریف او را به زمین زد و روی سینه‌اش نشست. در همان وقت احساس کرد که گویی خدای متعالش قلبش را باز کرد، گویی ملکوت را با قلب خود می‌بیند. چرا؟ برای اینکه یک لحظه جهاد با نفس کرد. همین مرد از اولیاء الله شد.» (همان، ص 265)

هجرت و جهاد هم عواملی هستند که چیز دیگری جای آن‌ها را نمی‌گیرد. جهاد با نفس سر جای خود محفوظ است. هجرت از سیئات همچنین. اما هجرت عملی چیزی است که هجرت از سیئات جای آن را پر نمی‌کند و جهاد با دشمن هم جای جهاد با نفس را پر نمی‌کند. این است که اسلام هر دو را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد

اسلام دو هجرت و دو جهاد دارد

جهاد

«پس تعبیر دیگر از هجرت دوری گزیدن از شر گناه و تعبیر دیگر از جهاد، مبارزه با غول نفس است. آیا این تعبیر درست است یا نه؟ این تعبیر به نوعی درست است، اما تفسیر انحرافی هم شده است. ... اشتباه و انحراف در این است که بعضی به بهانه‌ی اینکه هجرت همان هجرت از گناهان و جهاد همان جهاد با نفس است، هجرت جسمانی و ظاهری و جهاد با دشمن خارجی را بوسیدند و کنار گذاشتند [و گفتند] به جای آنکه در مواقعی که لازم می‌شود، خانه و زن و بچه را رها کنیم، خویشاوندان و پدر و  مادر را رها کنیم، شهر و دیار را رها کنیم و آواره‌ی شهرها شویم، در خانه می‌نشینیم و گناهان را رها می‌کنیم، پس با هم مهاجر می‌شویم. دیگری گفت: ما هم به جای آنکه زحمت مجاهده‌ی در راه خدا با دشمنان دین را متحمل شویم، در خانه می‌نشینیم، سر به جیب مراقبت فرو برده با نفس خود جهاد می‌کنیم و از آن‌ها هم بالاتریم!... اسلام دو هجرت دارد نه یک هجرت، اسلام دو جهاد دارد نه یک جهاد، هر وقت یکی را به بهانه‌ی دیگری نفی کردیم از تعلیمات اسلام منحرف شده‌ایم.» (همان، ص 268)

«روان انسان این‌طور است، بعضی عوامل هستند که تا انسان آن را طی نکند آن پختگی مخصوصی را که باید پیدا کند، پیدا نمی‌کند. ... عواملی که در تربیت انسان مؤثر است، هر کدام به جای خود مؤثر است، هیچ‌کدام جای دیگری را نمی‌گیرد. هجرت و جهاد هم عواملی هستند که چیز دیگری جای آن‌ها را نمی‌گیرد. جهاد با نفس سر جای خود محفوظ است. هجرت از سیئات همچنین. اما هجرت عملی چیزی است که هجرت از سیئات جای آن را پر نمی‌کند و جهاد با دشمن هم جای جهاد با نفس را پر نمی‌کند. این است که اسلام هر دو را در کنار یکدیگر قرار می‌دهد.» (همان، ص 269)

آن کس که جنگ نکرده، یا فکر جنگ را در مغز خود نپرورانده است، وقتی بمیرد، در شعبه‌ای از نفاق مرده است. افراد که نیتشان چنین نیتی است که اگر وظیفه ایجاب کرد هجرت و جهاد کنند، ممکن است به پایه‌ی مهاجرین و مجاهدین واقعی برسند

تکلیف افراد در شرایط مختلف چیست؟ (در باب هجرت و جهاد)

«چون همه‌ی شرایء شرایط جهاد نیست و همه‌ی شرایء شرایط هجرت نیست. پیغمبر اکرم(ص) تکلیف اشخاص را معین کرده است. فرموده است: تکلیف یک نفر مسلمان این است که در نیت جدی و قصد واقعی او همیشه چنین چیزی باشد که اگر وظیفه‌ای ایجاب کرد هجرت کند، اگر وظیفه‌ای ایجاب کرد، جهاد کند.» (همان، ص 269)

«آن کس که جنگ نکرده، یا فکر جنگ را در مغز خود نپرورانده است، وقتی بمیرد، در شعبه‌ای از نفاق مرده است. افراد که نیتشان چنین نیتی است که اگر وظیفه ایجاب کرد هجرت و جهاد کنند، ممکن است به پایه‌ی مهاجرین و مجاهدین واقعی برسند.» (همان، ص 270)

سید صالح زاهدی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.