تبیان، دستیار زندگی
جمله‌ای است از پیغمبر اکرم، فرمود: انی بعثت لاتمم مکار الاخلاق ..... من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت هست، یعنی اخلاق بزرگواری، اخلاق آقایی اما نه آقایی به معنای آن سیادتی که بر دیگری مسلّط بشوم، بلکه آقایی ای که روح من آقا باشد و از
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رزاقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرق بین بزرگان و بزرگواران

ابوریحان

در فرهنگ حاکم بر بسیاری از جوامع، حتی جوامع روشنفکری وجه تمایزی بین انسان‌های تاریخ ساز و بزرگ با انسان‌های بزرگواری که از روح بلند و آسمانی برخوردارند قائل نمی‌شوند. به عبارتی چرچیل و چنگیز و موسولینی را در ردیف بزرگ مر‌دانی چون میرزا کوچک خان، امیرکبیر و مدرس و امام خمینی(ره) می‌دانند. آیا تفاوتی بین این دو گروه از تاریخ سازان وجود دارد؟ پاسخ این سوال را ذیلاً مورد بحث و بررسی قرار می‌دهیم.


بزرگی و بزرگواری

«هر بزرگواری، بزرگی هست، اما هر بزرگی، بزرگواری نیست. حال توضیح مطلب: مسلماً همت بزرگ نشانه روح بزرگ و همت کوچک نشانه روح کوچک است.... و این در هر مسیری که انسان قرار بگیرد صادق است. مثلاً در مسیر علم، همت‌ها فرق می‌کند، یکی قانع است که دیپلمی بگیرد و در حد یک دیپلمه معلومات داشته باشد که بی سواد نباشد ولی دیگری را می‌بینید که اساساً به هیچ حدی از علم قانع نیست، همتش این است که حداکثر استفاده را از عمر خودش بکند و تا آخرین لحظه‌ی عمرش از جذب و جلب و کشف مسائل علمی کوتاه نکند.» (گفتارهای معنوی، ص 173)

علی(ع) در باب غیبت می‌فرماید: بیچاره‌ها، ناتوان‌ها، ضعیف همت‌ها، پست‌ها غیبت می‌کنند. یک مرد، یک شجاع، یک آدمی که احساس کرامت و شرافت در روح خودش می‌کند اگر از کسی انتقادی دارد جلوی رویش می‌گوید یا حدّاقل جلوی رویش سکوت می‌کند

در این رابطه بجاست برای تفهیم بهتر و دقیق داستانی از یکی از بزرگواران ایرانی نقل کنیم:

داستان معروف ابوریحان بیرونی در عشق به کشف علم

«داستان معروف ابوریحان بیرونی را شنیده‌اید... در وقتی که این آدم... در حال احتضار بود، یکی از فقها که همسایه‌اش بود اطلاع پیدا کرد که ابوریحان در چنین حالی است. رفت به عیادتش هوشش بجا بود. تا چشمش به فقیه افتاد یک مسئله فقهی از باب ارث یا جای دیگری از او سوال کرد. فقیه تعجب کرد و اعتراض نمود که در این وقت که داری می‌میری از من مسئله می‌پرسی؟ ابوریحان جواب داد من از تو سوالی می‌کنم: آیا من اگر بمیرم (نه اینکه من خودم می‌دانم عن‌قریب می‌میرم) و بدانم بهتر است یا بمیرم و ندانم؟ گفت خوب، بمیری و بدانی. گفت به همین دلیل می‌پرسم. فقیه می‌گوید بعد از اینکه من به خانه‌ام رسیدم طولی نکشید که فریاد بلند شد که ابوریحان مرد! صدای گریه بچه‌هایش را شنیدم. این را می‌گویند یک مرد بزرگ که دارای یک همت بزرگ در راه دانش است.» (همان، ص 174)

همت بزرگ در جمع کردن ثروت

«دیگری بزرگ است مثلاً در جمع کردن ثروت مگر همت‌ها در گرد آوردن ثروت متساوی است؟ بعضی اساساً هیچ همتی در جمع کردن ثروت ندارند، هدفشان فقط این است که شکمشان سیر بشود، نانی به دست بیاورند ولو از راه نوکری باشد، ولو از راه دریوزگی باشد ولو از راه تن به ذلت دادن باشد. ولی یکی می‌خواهد داشته باشد، می‌خواهد گرد بیاورد. (همان، ص 174)

جمله‌ای است از پیغمبر اکرم، فرمود: انی بعثت لاتمم مکار الاخلاق ..... من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت هست، یعنی اخلاق بزرگواری، اخلاق آقایی اما نه آقایی به معنای آن سیادتی که بر دیگری مسلّط بشوم، بلکه آقایی ای که روح من آقا باشد و از پستی، دنائت، دروغ، غیبت، از تمام صفات رذیله احتراز داشته باشد، خودش را برتر و بالاتر از این‌ها بداند

بزرگی در مسیر جاه طلبی

«یکی دیگر، در مسیر جاه طلبی و مقام می‌رود. مگر در این جهت مردم متساوی هستند؟ نه. در اینکه اسکندر مرد بلند همتی بوده است نمی‌شود شک کرد. مردی بود که این داعیه در سرش پیدا شد که تمام دنیا را در زیر مهمیز و فرمان خودش قرار بدهد. اسکندر از یک آدم نوکر صفتی که اساساً حس سیادت و آقایی در او وجود ندارد، حس برتری طلبی در او وجود ندارد، همتش در وجودش نیست خیلی بالاتر است. نادرشاه و امثال او هم همین‌طور. این‌ها را باید گفت روح‌های بزرگ ولی نمی‌شود گفت روح‌های بزرگوار.» (همان، ص 176) آدم‌های بزرگی هستند امّا قطعاً بزرگوار نیستند.

فرق بین بزرگی و بزرگواری چیست؟

«فرض کنیم شخصی، یک عالم بزرگ باشد و فضیلت دیگری غیر از علم نداشته باشد یعنی کسی باشد که فقط می‌خواهد یک کشف جدید بکند، تحقیق جدید بکند. این یک فکر و اندیشه‌ی بزرگ است. یعنی یک اراده‌ی بزرگ و یک همت بزرگ در راه علم است. آن دیگری یک افزون طلب بزرگ است که همیشه دنبال ثروت می‌رود و ثروت برای او هدف است. یک شهوت بزرگ است، یک حرص بزرگ است. دیگری یک رقابت بزرگ است.... هیچیک از این‌ها را نمی‌شود بزرگوار گفت. بزرگی هست ولی بزرگواری نیست.» (همان، ص 178)

«موسولینی دیکتاتور معروف ایتالیا به یکی از دوستانش گفته بود من ترجیح می‌دهم که یک سال شیر زندگی کنم تا این که صد سال گوسفند زندگی کنم. اینکه یک سال شیر باشم، دیگران را بخورم و طعمه‌ی خودم بکنم بهتر از این است که صد سال گوسفند باشم و آماده‌ی خورده شدن در کام یک شیر باشم. این را گفت و مرتب به دوستش یک پولی می‌داد و می‌گفت خواهش می‌کنم که این جمله را تا من زنده هستم در جایی نقل نکن. چرا؟ به جهت اینکه من با این شرط می‌توانم شیر باشم که مردم گوسفند باشند امّا اگر مردم این جمله را بفهمند آن‌ها هم می‌خواهند مثل موسولینی باشند، مثل من شیر باشند. اگر آن‌ها هم بخواهند مثل من شیر باشند دیگر من نمی‌توانم شیر باشم. آن‌ها باید گوسفند باشند که من شیر باشم. در این بزرگی هست اما بزرگواری نیست». (همان، ص 179)

علی(ع) در باب غیبت می‌فرماید: بیچاره‌ها، ناتوان‌ها، ضعیف همت‌ها، پست‌ها غیبت می‌کنند. یک مرد، یک شجاع، یک آدمی که احساس کرامت و شرافت در روح خودش می‌کند اگر از کسی انتقادی دارد جلوی رویش می‌گوید یا حدّاقل جلوی رویش سکوت می‌کند. ... پشت سر که می‌شود، شروع می‌کند به بدگویی و غیبت کردن. می‌گوید این منت‌های همّت عاجزان است اراده‌ی ناتوانان است، از پستی است، از دنائت است. آدمی که احساس شرافت می‌کند، غیبت نمی‌کند

اما بزرگوار چطور است؟ بزرگوار می‌خواهد همه مردم شیر باشند یعنی گوسفندی نباشد که دیگری طعمه‌اش کند. اصلاً می‌خواهد در زندگی در دنیا وجود نداشته باشد. این معنایش احساس بزرگواری است، احساس انسانیت است، به تعبیر قرآن احساس عزت است ، احساس کرامت نفس است. کلمه‌ی کرامت در آثار اسلامی زیاد آمده و همان مفهوم بزرگواری را دارد.» (همان، ص 180)

سخنان پیامبر(ص) و علی(ع) در مورد کرامت نفس (بزرگواری)

کرامت نفس

«جمله‌ای است از پیغمبر اکرم، فرمود: انی بعثت لاتمم مکار الاخلاق ..... من مبعوث شدم که اخلاقی را تکمیل کنم که در آن روح مکرمت هست، یعنی اخلاق بزرگواری، اخلاق آقایی اما نه آقایی به معنای آن سیادتی که بر دیگری مسلّط بشوم، بلکه آقایی ای که روح من آقا باشد و از پستی، دنائت، دروغ، غیبت، از تمام صفات رذیله احتراز داشته باشد، خودش را برتر و بالاتر از این‌ها بداند» (همان، ص 181)

«علی(ع) به فرزندش امام مجتبی(ع) می‌فرماید: ... پسر جانم! روح خودت را گرامی بدار، بزرگوار بدار، برتر بدار از هر کار پستی. در مقابل هر پستی فکر کن که روح من بالاتر از این است که به این پستی آلوده بشود. ... از مردم چیزی مخواه، خواستن از مردم دنائت است، تو بزرگی، بزرگواری، زیبایی. (همان، ص 182)

«علی(ع) فرمود: ... هرگز یک آدم با شرف زنا نمی‌کند یک آدم غیرتمند هرگز زنا نمی‌کند. این قطع نظر از این است که زنا شرعاً حرام است یا حرام نیست. قطع نظر از این است که آیا خدا در قیامت یک آدم زناکار را معاقب می‌کند یا نمی‌کند. می‌فرماید یک آدم شریف، یک آدم غیور، آدمی که احساس عظمت می‌کند، احساس شرافت در روح خودش می‌کند هرگز زنا نمی‌کند.» (همان، ص 182)

«[علی(ع) در باب غیبت می‌فرماید:]: بیچاره‌ها، ناتوان‌ها، ضعیف همت‌ها، پست‌ها غیبت می‌کنند. یک مرد، یک شجاع، یک آدمی که احساس کرامت و شرافت در روح خودش می‌کند اگر از کسی انتقادی دارد جلوی رویش می‌گوید یا حدّاقل جلوی رویش سکوت می‌کند. ... پشت سر که می‌شود، شروع می‌کند به بدگویی و غیبت کردن. می‌گوید این منت‌های همّت عاجزان است اراده‌ی ناتوانان است، از پستی است، از دنائت است. آدمی که احساس شرافت می‌کند، غیبت نمی‌کند.» (همان، ص 184)

نمونه‌ای از بزرگواری امام حسین(ع)

امام حسین

امام حسین(ع) [در روز عاشورا در جواب فرستاده‌ی ابن زیاد می‌گوید]: «من مانند یک آدم پست، دست به دست شما نمی‌دهم، مانند یک بنده و برده هرگز نمی‌آیم اقرار بکنم که من اشتباه کردم، چنین چیزی محال است. بالاتر از این در همان حالی که دارد می‌جنگد یعنی در حالیکه تمام اصحابش کشته شده‌اند شما ، نزدیکان و اقاربش شهید شده‌اند، کشته‌های فرزندان رشیدش را در مقابل چشمش می‌بیند.... شعار می‌دهد، شعار حکومت سیادت و آقایی، امّا نه آقایی به معنی اینکه من باید رئیس باشم و تو مرئوس [بلکه به این معنی که] من آقایی هستم  که آقائیم اجازه نمی‌دهد که به یک صفت پست تن بدهم. این است معنی بزرگواری روح و این است تفاوت بزرگان با بزرگواران. البته بزرگواران بزرگان هم هستند امّا همه بزرگان بزرگوار نیستند.» (همان، ص 193)

سید صالح زاهدی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.