تبیان، دستیار زندگی
بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی تمام سلب آزادی‌ها، سلب حقوق‌ها، بندگی‌ها و بردگی‌ها را دارد؟ چرا؟ چون آزادی معنوی ندارد چون در ناحیه روح خودش آزاد نیست، چون تقوی ندارد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رزاقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آشنایی با عوامل و موانع بندگی و بالندگی

قرآن مجید

رمضان ماه تعلیم و تربیت و تزکیه است. ماه توبه و غبارروبی از روح و روان است. ماه رهایی هرچه بیشتر از قید و بندهای اسارت یار درونی و بیرونی است. ما آزادی از موانع رشد و بالندگی و بندگی است. رمضان ماه فسادسوزی و فرصت سازی است. ماه بازگشت به فطرت پاک و سرشت آسمانی انسان است. به همین مناسبت به جاست که به منظور آشنایی هرچه بیشتر با عوامل و موانع رشد و تعالی و بسترسازی برای توبه به عنوان زیباترین درجه و مرحله بندگی، گفتارهای معنوی را با هم مرور کنیم و در این گفتارها مهارت‌های ارتباطی با خدا و خود را بهتر دریابیم. از آزادی و مفهوم آن شروع می‌کنیم:


آزادی

در نص قرآن مجید، یکی از هدف‌هایی که انبیاء داشته‌اند این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند [قرآن در آیه 64 سوره آل عمران] دو جمله بیشتر ندارد: یک جمله‌اش این است که در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را بپرستیم، نه غیر مسیح را و نه اهرمن را پرستش کنیم، جز خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم. جمله دوم: اینکه هیچکدام از ما دیگری را بنده و برده خویش نداند و هیچکس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند

«آزادی یکی از لوازم حیات و تکامل است یعنی یکی از نیازمندی‌های موجود زنده، آزادی است، فرق نمی‌کند که موجود زنده از نوع گیاه باشد، یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هر حال نیازمند به آزادی است. ... موجودات زنده برای رشد و تکامل سه چیز احتیاج دارند: 1- تربیت 2- امنیّت 3- آزادی. تربیت عبارت است از یک سلسله عوامل که موجودات زنده برای رشدشان به آن‌ها احتیاج دارند. مثلاً یک گیاه برای رشد و نموش به آب و خاک احتیاج دارد، به نور و حرارت احتیاج دارد. یک حیوان به غذا احتیاج دارد. و یک انسان تمام احتیاجات گیاه و حیوان را دارد به علاوه یک سلسله احتیاجات انسانی که همه‌ی آن‌ها در کلمه‌ی تعلیم و تربیت جمع است. دومین چیزی که موجود زنده بر آن احتیاج دارد امنیّت است. امنیّت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسائل حیات را هم دارد. باید امنیت داشته باشد تا آنچه را دارد از او نگیرند یعنی از ناحیه‌ی یک دشمن، از ناحیه‌ی یک قوه خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود.سومین چیزی که هر موجود زنده‌ای به آن احتیاج دارد آزادی است. آزادی یعنی چه؟ یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. ممکن است یک موجود زنده امنیت داشته باشد عوامل رشد هم داشته باشد، ولی در عین حال موانع جلوی رشدش را بگیرند. ... پس آزادی یعنی نبودن مانع.» (گفتارهای معنوی، ص 14)

اقسام آزادی

آزادی

ذیلاً اقسام آزادی را مورد تأمل و تبیین قرار می‌دهیم:

1- آزادی اجتماعی

«یک نوع آزادی اجتماعی است. آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر در اجتماع از ناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد  و تکامل او نباشند او را محبوس نکنند،به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتشان گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند. این را می‌گویند آزادی اجتماعی.» (همان، ص 14)

استثمار، مانع آزادی

استثمار یعنی چیدن میوه‌ی دیگری. هر کسی وجودش مثل یک درخت پر میوه است. میوه‌ی درخت وجود هر کس یعنی محصول کار و فکرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش، باید مال خودش باشد. وقتی افرادی کار می‌کنند که محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق می‌دهند و میوه‌های وجود آن‌ها را می‌چینند، می‌گویند این فرد، فرد دیگری را استثمار کرده است. یکی از گرفتاری‌های بشر در طول تاریخش همین بوده است که فردی، فرد دیگری را قومی، قومی دیگر را استثمار می‌کرده، به بردگی خود می‌کشیده است، یا حداقل برای این که میدان برای خودش باز باشد میدان را از او می‌گرفته است. او را استثمار نمی‌کرده، ولی میدان را از او می‌گرفته است». (همان، ص 15)

بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی تمام سلب آزادی‌ها، سلب حقوق‌ها، بندگی‌ها و بردگی‌ها را دارد؟ چرا؟ چون آزادی معنوی ندارد چون در ناحیه روح خودش آزاد نیست، چون تقوی ندارد

نظر قرآن درباره آزادی اجتماعی

«در نص قرآن مجید، یکی از هدف‌هایی که انبیاء داشته‌اند این بوده است که به بشر آزادی اجتماعی بدهند یعنی افراد را از اسارت و بندگی و بردگی یکدیگر نجات بدهند [قرآن در آیه 64 سوره آل عمران] دو جمله بیشتر ندارد: یک جمله‌اش این است که در مقام پرستش، جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنیم، نه مسیح را بپرستیم، نه غیر مسیح را و نه اهرمن را پرستش کنیم، جز خدا هیچ موجودی را پرستش نکنیم. جمله دوم: اینکه هیچکدام از ما دیگری را بنده و برده خویش نداند و هیچکس هم یک نفر دیگر را ارباب و آقای خودش نداند.» (همان، ص 17)

2- آزادی معنوی

«نوع دیگر آزادی، آزادی معنوی است. ..... انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است، در وجود انسان هزاران قوه نیرومند هست، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاه طلبی و افزون طلبی دارد. در مقابل، عقل دارد، فطرت دارد، وجدان اخلاقی دارد. انسان از نظر معنا، از نظر باطن و از نظر روح خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن هم هست یک آدم برده و بنده باشد، یعنی ممکن است انسان بنده‌ی حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد اسیر خشم خودش باشد ... و ممکن است از همه این‌ها آزاد باشد... . از نظر اخلاق و معنویت آزادی خود را حفظ کرده باشد، یعنی وجدان و عقل خودش را آزاد نگه داشته باشد، این آزادی همان است که در زبان دین «تزکیه نفس» و «تقوی» گفته می‌شود». (همان، ص 20)

رابطه آزادی معنوی با آزادی اجتماعی

آزادی

«تنها آزادی اجتماعی مقدس نیست بلکه آزادی معنوی هم مقدس است و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عمل نیست و این است درد امروز جامعه‌ی بشری که بشر امروز می‌خواهد آزادی اجتماعی را تأمین کند ولی به دنبال آزادی معنوی نمی‌رود، یعنی نمی‌تواند، قدرتش را ندارد، چون آزادی معنوی را جز از طریق نبوت، انبیاء، دین، ایمان و کتاب‌های آسمانی نمی‌توان تأمین کرد.» (همان، ص 19)

«بشر امروز به نام جهان آزاد و دفاع از صلح و آزادی تمام سلب آزادی‌ها، سلب حقوق‌ها، بندگی‌ها و بردگی‌ها را دارد؟ چرا؟ چون آزادی معنوی ندارد چون در ناحیه روح خودش آزاد نیست، چون تقوی ندارد.» (همان، ص 22)

ضرورت توجه بیشتر به آزادی معنوی و درک آن

«آزادی معنوی برخلاف آزادی اجتماعی، آزادی انسان، خودش از خودش است. ... در واقع آزادی انسان است از قید و اسارت خودش. قهراً این سؤال پیش می‌آید که مگر انسان می‌تواند در قید و اسارت خودش باشه؟ مگر یک چیز می‌تواند خودش هم برده باشد و هم برده گیر؟... جواب اینست: بله ممکن است. ... این از آن جهت است که انسان در میان موجودات دیگر یک شخصیت مرکب است و این یک حقیقت است. ... شما در قرآن می‌بینید که درباره خلقت انسان چنین می‌فرماید: به فرشتگان می‌گوید وقتی که خلقت این موجود را تکمیل کردم و از روح خود چیزی در او دمیدم، بر او سجده برید. ..... پیغمبر اکرم(ص) فرمود: خداوند فرشتگان را آفرید و در سرشت آن‌ها تنها عقل را نهاد، حیوانات را آفرید و در سرشت آن‌ها تنها شهوت را نهاد، انسان را آفرید و در سرشت او هم عقل را نهاد و هم شهوت را». (همان، ص 33)

انسان شخصیت مرکبی دارد. این شخصیت مرکب، قسمت عالی دارد که قسمت انسانی اوست و قسمت دانی دارد که قسمت حیوانی اوست. آزادی معنوی یعنی قسمت عالی و انسانیِ انسان از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد

«بدون شک ما در زندگی خودمان احتیاج داریم به خوراک، و هرچه بهتر، بهتر، احتیاج داریم به پوشاک و هر چه عالی‌تر، بهتر ، احتیاج داریم به مسکن و هر چه مجلل‌تر، بهتر، همین طور احتیاج داریم به زن و فرزند، احتیاج داریم به تجملات زیاد زندگی، به پول و مادیات علاقه‌مند هستیم. اما در یکجا ما سر یک دو راهی قرار می‌گیریم، احساس می‌کنیم که اینجا یا باید شرافت و عزت و سیادت و آقایی خودمان را حفظ کنیم ولی با فقر بسازیم، نان بخوریم ولی نان خشک و خالی، لباس بپوشیم لباس ژنده، خانه داشته باشیم، خانه تنگ و کوچک و محقر، پول نداشته و در مضیقه باشیم و یا از عزت و آقایی و سیادت خودمان صرف نظر بکنیم، تن به یک ذلت بدهیم، تن به خدمت بدهیم، آن وقت تمام بعثت‌های مادّی ما فراهم می‌شود. می‌بینیم بسیاری از افراد مردم اساساً حاضر نیستند تن به ذلت بدهند ولو به قیمت اینکه مادیات زندگی‌شان خیلی زیاد شود. البته بعضی‌ها حاضر می‌شوند، تن به این ذّلت می‌دهند ولی در عین حال همین آدم در عمق وجدانش احساس یک سرشکستگی می‌کند». (همان، ص 34)

آزادیِ منِ انسانی یا منِ حیوانی؟

بزرگ‌ترین برنامه‌ی دین آزادی معنوی است. اصلاً تزکیه نفس یعنی آزادی معنوی قد افلح من زکیها و قد خابَ من دسّیها و بزرگ‌ترین خسران عصر ما این است که همه‌اش می‌گویند آزادی، امّا جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی‌زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسند

«انسان یک موجود مرکب است. این حقیقت را نباید فراموش کرد که در انسان واقعاً دو «من» حاکم است، یک «من» انسانی و یک «من» حیوانی که «منِ» حقیقی انسان آن «من» انسانی است. انسان واقعاً مظهر اصل تضاد است. در هیچ موجودی به اندازه انسان، این تضاد و ضدیت درونی و داخلی حکومت نمی‌کند... در انسان دو تمایل وجود دارد. یکی تمایل روح انسان و دیگر تمایل تن انسان. میل جان اندر ترقی و شرف/ میل تن در کسب اسباب و علف اگر می‌خواهی جان و روحت آزاد باشد، نمی‌توانی شکم پرست باشی. نمی‌توانی زن پرست باشی و روحت آزاد باشد، پول پرست باش و روحت آزاد باشد و در واقع نمی‌توانی شهوت پرست باشی، خشم پرست باشی. پس اگر می‌خواهی واقعاً آزاد باشی، روحت را باید آزاد کنی.

انسان شخصیت مرکبی دارد. این شخصیت مرکب، قسمت عالی دارد که قسمت انسانی اوست و قسمت دانی دارد که قسمت حیوانی اوست. آزادی معنوی یعنی قسمت عالی و انسانیِ انسان از قسمت حیوانی و شهوانی او آزاد باشد». (همان، ص 49)

«بزرگ‌ترین برنامه‌ی دین آزادی معنوی است. اصلاً تزکیه نفس یعنی آزادی معنوی قد افلح من زکیها و قد خابَ من دسّیها و بزرگ‌ترین خسران عصر ما این است که همه‌اش می‌گویند آزادی، امّا جز از آزادی اجتماعی سخن نمی‌گویند. از آزادی معنوی دیگر حرفی نمی‌زنند و به همین دلیل به آزادی اجتماعی هم نمی‌رسند». (همان، ص 51)

سید صالح زاهدی

گروه دین تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.