
مظلومی به نام اخلاق
معضلات اخلاقی موجود در جوامع اسلامی نشانگر آن است که مسلمانان نه تنها نسبت به عمل به این آموزهها بی تفاوتند بلکه جهل گستردهای که در اقشار مختلف جامعه نسبت به این مبانی وجود دارد، معضلات و مشکلات فراوانی را به بار میآورد.

آخرین فرستاده خدا، این آموزههای شفابخش و جامع را در سه راستای کلی، خلاصه کرده و علم حقیقی را دستیابی به آنها دانسته است. (الکافی، ج 1، ص 32) ایشان معارف دینی را به سه دسته «احکام»، «عقاید» و «اخلاق» تقسیم نموده که مسلما رشد و کمال دنیوی و اخروی هر کسی در سایه هر سه این معارف شکل خواهد گرفت.
نداشتن دستورالعملهایی برای زندگی شایسته و بایسته، گروهی را به سوی بهره گیری افراطی از عقل بشری و ارائه دستوراتی تک جانبه نگر واداشته و گروهی دیگر را به سوی دستوراتی بدون پشتوانه عقلی و معرفتی کشانده است. اما با این وجود بحران حاکم بر هیچ یک از این زمینهها به اندازه بحران اخلاقی نیست.
دنیای امروز و فقر شدید اخلاقی دنیای امروز گذشته از آنکه از «فقر عقایدی مستحکم» و همچنین «نداشتن دستوراتی همه جانبه نگر» برای زندگی خویش رنج میبرد، اسیر بد اخلاقیهای فراوانی است که حاکی از فقر شدید عنصر اخلاق در سطوح مختلف بشری است. این بداخلاقیها هم در عرصه حکومتها و سیاست بازیهای آنها قابل رویت است و هم در میان اقشار گوناگون مردم.
دروغ که در روایات ما کلید همه معضلات اخلاقی مطرح گردیده، جزء اساسی سیاست دنیا شده و ابزار دم دستی سیاست مداران عالم گردیده است. این معضل که نمونه بارز بداخلاقی سیاسی است چنان شایع شده و با معنای سیاست در آمیخته که برخی سیاست را همان دروغ گویی زیرکانه معرفی میکنند.
در میان عموم مردم نیز معضلات اخلاقی فراوانی وجود دارد که نمونه بارز آن «خشم و خشونت» است. قتلها و تجاوزهای فراوانی که در جوامع غربی به وقوع میپیوندد، ریشه در همین معضل اخلاقی دارد که روانشناسان غربی هنوز که هنوز است نتوانسته اند راهکاری مناسب برای درمان این بیماری اخلاقی ارائه دهند و خشونت حاکم در غرب را درمان کنند.
اما باید دید که آیا وضع در کشورهای اسلامی که ادعای داشتن آموزههایی ناب در این زمینه را دارند بهتر از جوامع دیگر بشری است؟
مظلومیت اخلاق در جوامع اسلامی فقر اخلاقی در دنیای امروز گریبان گیر همه جوامع و همه اقشار اجتماعی مردم گردیده است. بداخلاقی سیاست مداران خودکامه جهانی و همچنین پای بند نبودن جوامع نامسلمان به اخلاق کریمانه چیز عجیبی نخواهد بود. اما آنچه که بسیار عجیب است، بی توجهی جوامع اسلامی نسبت به مساله پراهمیت اخلاق است که هم در عرصه سیاست مداران و هم در میان مردم این کشورها نیز قابل رویت است.
نیم نگاهی به گستره فعالیتهای اسلامی نشان میدهد که مسلمانان به این سه بزرگراه پراهمیت معرفتی به صورت مساوی نظر نیانداختهاند و در این میان بی مهری فراوانی به «بزرگراه اخلاق» صورت پذیرفته است.
اگرچه در بزرگراه «عقاید» و «احکام» نیز کاستیهای فراوانی از سوی ما وجود دارد اما هیچ یک از این کاستیها به اندازه «زمینههای اخلاقی» نیست.
امانت داری، خویشتن داری، مهرورزی، مدارا و تحمل یکدیگر از جمله مسائلی است که تحقق آن حتی در جوامع اسلامی هم کم رنگ به نظر میآید. البته روشن است که ریشه این ایراد به آموزههای ناب و بلند اسلام برنمی گردد. بلکه مشکل در عمل نکردن مسلمانان به این آموزهها است که از آنان یک ثروتمند فقیر ساخته است.
معضلات اخلاقی موجود در جوامع اسلامی نشانگر آن است که مسلمانان نه تنها نسبت به عمل به این آموزهها بی تفاوتند بلکه جهل گستردهای که در اقشار مختلف جامعه نسبت به این مبانی وجود دارد، معضلات و مشکلات فراوانی را به بار میآورد.
بنابراین «جهل به آموزههای اخلاقی اسلام» از یک سو و «عملیاتی نشدن این آموزهها» در میان مسلمانان ریشه اساسی این نابسامانیها است.

نگاه به برخی از درگیریهای اجتماعی از خرد تا کلان نشانگر آن است که گویا میزان اطلاعات اخلاقی و مفاهیم مرتبط با آن به سوی صفر میل میکند. گذشته از آنکه تنها دانستن این آموزهها کافی نیست. بلکه راهکارهای عملی نیز باید به طرق سهل الوصول و امروزی در اختیار اقشار مختلف مردم قرار گیرد تا بتوانند از زیباییهای انسانی بهره بگیرند و از زندگی پرطراوت اخلاق مدار، لذت ببرند.
اگرچه در کشور اسلامی ما کارهای بزرگی برای پیشبرد اخلاق صورت پذیرفته و پیشینه اخلاق مدار مردم رتبه اخلاقیشان را بالا برده است اما باید گفت که حتی در اینجا نیز اخلاق در مهجوریت قرار دارد.گویا تمام نیروهای مملکتی تنها برای عرصه بایدها و نبایدها تلاش میکنند و دو عرصه دیگر در مهجوریت قرار دارند. اگرچه به فضل خداوند، احکام و قوانین الهی خواستگاه هر سه قوه «مقننه»، «مجریه» و «قضاییه» است، اما متاسفانه ساز و کاری شایسته و در خور بزرگراه وسیع اخلاق دیده نمیشود.
نداشتن آگاهی نسبت به آموزههای اخلاقی از یک سو و عملیاتی نشدن این آموزهها در میان مردم از سوی دیگر دانش اخلاق را به یک مظلوم واقعی تبدیل کرده است.
باید بسیار متاسف بود که فرهنگهای تو خالی با ارائه عرفانهای کاذب و بی هویت خود توانسته اند به بهترین شیوه از خلأ موجود در زمینه اخلاق عملی استفاده کنند و اینچنین در جامعه اسلامی ما نفوذ نمایند.
با اطمینان کامل باید گفت که این جاگیری بیمارگونه به هیچ وجه نشانه قدرت و یا کمال و پیشرفت این معنویتهای کاذب نیست. بلکه نشانه کم کاری دانشمندان علوم اسلامی در به روز رسانی اندیشههای اخلاقی و همچنین پیاده سازی این آموزهها از سوی دولتمردان حکومت اسلامی است.
البته تلاشهای خوبی در این زمینه آغاز گردیده که امید است به فضل پروردگار عالم رشد فزایندهای بیابد و این مظلوم معرفتی را یاری کند.
سیدمصطفی بهشتی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
