تبیان، دستیار زندگی
حسنک تا ظهر خواب بود.مادر صدایش کرد و گفت:« حسنک بیدار شو؛ خسته نشدی این قدر خوابیدی؟» حسنک خمیازه ای کشید و گفت:« چرا مامان، خیلی خسته شدم. برای همین دوباره می خوابم تا خستگی ام در برود.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لطیفه های کوچولو
لطیفه های کوچولو

خستگی

حسنک تا ظهر خواب بود.مادر صدایش کرد و گفت:« حسنک بیدار شو؛ خسته نشدی این قدر خوابیدی؟»

حسنک خمیازه ای کشید و گفت:« چرا مامان، خیلی خسته شدم. برای همین دوباره می خوابم تا خستگی ام در برود.»

دم گربه

مادر:«گلی تپلی، چرا دم گربه رو می کشی؟»

گلی تپلی: مامان، فقط دمش رو نگه داشتم، خودش آنرا می کشد!»

برق مجانی

آموزگار:فرق میان برق آسمان و برق خانه چیست؟

دانش آموز:فرقشان این است که برق آسمان مجانی است ولی برق خانه باید پول بدهیم.

مشق

معلم:احمد مشقت را نوشته ای؟

احمد:فقط یک صفحه اش مانده آقا.

معلم:مگه چند صفحه بود؟

احمد:یک صفحه آقا!

چای شیرین

معلم:جمله ای بسازی که در آن کلمه ی شکر باشد.

شاگرد:چای را سر کشیدم.

معلم:پس کلمه ی شکر کجاست؟

شاگرد:داخل چای!

سکوت کامل

معلم:دلم می خواهد درست پنج دقیقه کلاس در سکوت کامل باشد. طوری که اگر سوزنی به زمین افتاد صدای آنرا بشنویم.

کلاس ساکت شد. هنوز یک دقیقه نگذشته بود که احمد گفت:آقا معلم! پس چرا سوزن را نمی اندازید؟

سوال تاریخی

علی:رضا! اولین سلسله ای که در ایران تشکیل شد چه سلسله ای بود؟

رضا:سلسله جبال البرز!

یک لقمه نان

بچه:بابا امروز نرو سر کار. بمان با هم بازی کنیم!

بابا:باید بروم دنبال یک لقمه نان، عزیزم.

بچه:بمان خانه و یک لقمه نان را از مامان بگیر!

اندازه ی قاره ی آفریقا

مادر:مریم! بگو ببینم اندازه ی قاره ی آفریقا چه قدر است؟

مریم:ده سانتی متر.

مادر:اشتباه نمی کنی؟

مریم:نه مامان! خودم از روی نقشه اندازه گرفتم.

بخش کودک و نوجوان تبیان


منابع:سروش کودکان،لطیفه های کودکانه

مطالب مرتبط:

لطیفه 

 قهقه ی شادی

بفرمایید خنده

خنده بازار

دنیای خنده و شادی

بمب خنده

بدون اجازه

مظفر و جمله سازی

حساب درست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.