معاویه روباه صفت تشنه قدرت
روشنترین گواه بر اینکه مسئلهی خونخواهی عثمان و تسلیم قاتلان او بهانهای بیش نبود و معاویه در زیر آن سرپوش، خواهان زعامت و خلافت بود، این است که پس از آنکه علی (ع) به شهادت رسید و معاویه زمام امور را به دست گرفت، چیزی که از آن سخن نگفت مسئلهی خون عثمان و دستگیری قاتلان او بود.

معاویه افرادی را برای آگاه ساختن شخصیتهای برجستهای که در استان شام میزیستند اعزام کرد و نامهای نیز به شرحبیل کندی، شخصیت با نفوذ شهر حمص، نوشت و از او درخواست کرد که با او به عنوان امیر منطقهی شام بیعت کند. وی در پاسخی جالب برای او نوشت:
" تو خطای بزرگی مرتکب شدهای و از من درخواست میکنی که با تو به عنوان امیر بیعت کنم. خون خلیفهی پیشین را آن کس میتواند باز ستاند که خلیفهی مسلمین باشد نه امیر منطقه. از این جهت، من با تو به عنوان خلیفهی مسلمین بیعت میکنم."
وقتی نامهی شرحبیل به معاویه رسید سخت خوشحال شد و نامه را برای مردم شام خواند و از آنان به عنوان خلیفهی مسلمین بیعت گرفت. سپس باب مکاتبه را با علی (ع) گشود. [1] .
این بخش از تاریخ حاکی است که مزاج معاویه آنچنان آمادهی پذیرش خلافت بود که با بیعت شخص با نفوذ شهر حمص فوراً خلافت خود را در شام مطرح نمود و از مردم آنجا، بی آنکه به بیعت انقلابیون به ویژه بیعت مهاجرین و انصار با علی (ع) اعتنا کند، برای خود بیعت گرفت.گویا زمینه را از سالیان پیش آنچنان فراهم ساخته بود که در یک مجلس طرح مسئلهی بیعت و اخذ آن پایان پذیرفت!
هنگامی که معاویه از بیعت مردم مدینه با علی (ع) آگاه شد، پیش از آنکه نامهای از امام به وی برسد دو نامه، یکی به زبیر و دیگری به طلحه، نوشت و هر دو را بر قبضه کردن دو شهر بزرگ اسلامی عراق، یعنی کوفه و بصره، تشویق و تحریک کرد. در نامهی خود به زبیر چنین نوشت: «من از مردم شام برای تو بیعت گرفتهام. پس زودتر خود را برای تصرف کوفه و بصره آماده ساز. و من پس از تو با طلحه بیعت کردم. هرچه زودتر به خونخواهی عثمان قیام کنید و مردم را برای آن فرا خوانید».
زبیر از مضمون نامه بسیار خوشحال شد و طلحه را از آن آگاه ساخت و هر دو مصمم شدند که بر ضد امام (ع) قیام کنند.
معاویه نامهی دیگری به طلحه نوشت که مضمون آن با نامهای که به زبیر نوشته بود کاملاً مغایر بود. وی در آن نامه نوشته بود: «من کار خلافت را بر هر دو نفر شما هموار ساختهام. هرکدام از شما خلافت را به دیگری واگذار کند، پس از درگذشت او، دیگری خلیفه مسلمین خواهد بود». [2] .
شکی نیست که هدف از تحریک طلحه و زبیر بر دعوی خلافت و تصرف کوفه و بصره، جز تضعیف موقعیت امام (ع) و محکم کردن جای پای خود در محیط شام نبود، تا با ایجاد اختلاف در صفوف امام و همکاری آن دو نفر بتواند زمام کار را از دست علی (ع) بگیرد و در صورت موفقیت، پیروزی بر طلحه و زبیر کار آسانی بود.
سوء استفاده از قتل عثمان
یکی از دلایل روشن بر این که معاویه خواهان خلافت بود این است که وی در دوران خلافت امام (ع) بیش از هر چیز بر مسئلهی قاتلان عثمان تکیه میکرد و از علی (ع) میخواست که آنان را تحویل دهد.

او به خوبی میدانست که قاتلان عثمان یک یا دو نفر نبودند که امام آنان را دستگیر کند و تحویل دهد. زیرا صفوف مهاجمان را گروهی از اهل مدینه و تعداد زیادی از اهالی مصر و عراق تشکیل میداد که خانهی خلیفه را محاصره کردند و او را کشتند و شناسایی چنین گروهی امکان پذیر نبود. معاویه خود این مشکل را بیش از همه درک میکرد. و هدف او دستگیری کلیهی مهاجمان بود، نه مباشران قتل خلیفه. از این گذشته، رسیدگی به چنین حادثهای از شئون خلیفهی اسلام است نه پسر عمو (با چند واسطهی) خلیفه، و تحویل قاتلان خلیفه از جانب امام (ع) به معاویه، خود اعتراف به خلافت معاویه تلقی میشد.
روشنترین گواه بر اینکه مسئلهی خونخواهی عثمان و تسلیم قاتلان او بهانهای بیش نبود و معاویه در زیر آن سرپوش، خواهان زعامت و خلافت بود، این است که پس از آنکه علی (ع) به شهادت رسید و معاویه زمام امور را به دست گرفت، چیزی که از آن سخن نگفت مسئلهی خون عثمان و دستگیری قاتلان او بود. حتی هنگامی که دختر عثمان دامن معاویه را گرفت که انتقام خون پدر او را از قاتلان بگیرد گفت: این کار از من ساخته نیست و کافی است که تو دختر عموی خلیفهی مسلمین باشی!
پشت پرده رفتارهای معاویه
به طور کلی سیاست معاویه در آن ایام این بود که با اتلاف وقت و عدم بیعت مقدمات خلافت خود را مهیا کند.نمونهای از این رفتار را میتوان در اوایل جنگ صفین دید که امام نامهای را برای معاویه فرستاد؛اما او در نهایت جواب داد که: حکومت شام و مصر را به صورت خود مختاری به او واگذار کند و خراج و مالیات این دو منطقه در اختیار او باشد و پس از درگذشت امام، او خلیفهی مسلمین گردد.
بعد از این قضیه بود که امام در جایی فرمود: سفیر امام (ع) ضمن نامهای نظر معاویه را به آن حضرت گزارش کرد. امام (ع) در پاسخ وی یادآور شد که:
"معاویه میخواهد با من بیعت نکند و سرانجام به مقصود خود برسد و با وقت گذرانی و پیش کشیدن طرح خود مختاری شام و مصر جای پای خود را محکم سازد. بنابراین، چنانچه او بیعت کرد چه بهتر، در غیر این صورت شام را ترک کن و به سوی ما بشتاب." [3]
پی نوشت ها :
*با تصرف و تلخیص از کتاب فروغ ولایت
[1] الامامة و السیاسة، ج 1، ص 70 تا 69.
[2] شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 1، ص 7.
[3] الامامة و السیاسة، ج 1، ص 89؛ وقعة صفین، ص 538.
بخش نهج البلاغه تبیان
منبع : سایت ابو تراب
