جوانی و حیات در سرای مردگان
برای کسی که گرد پیری بر سر و صورتش نشسته است واضح و آشکار گردید، میداند که دنیا افسونی زودگذر و شتابنده است، حیاتی است نکوهیده که سرای مردگان برای آن سزاوارتر است. پس دیگر دل بستهی آن نیست بلکه الظّاعن عنها غداً؛ پای در رکاب عزیمت فردا نهاده است.

اگر میخواهی وضعیت انسان را در زندگی مادی و حیات دنیویاش به دقیقترین صورت مورد بررسی قرار دهی و به ترسیم و توصیف آن با ظرافت عالی واقف گردی ...
وصیت نامهی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به امام حسن (علیهالسلام) فرزند گرامیشان را این بار با جانت بشنو:
آغاز کلام ...
این وصیت نامه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هنگام بازگشت از صفین است که در ابتدای کلام به توصیف ویژگیهای انسان در زندگی مادی در سنوات مختلف میپردازد و این خود گرچه مقدمهی سخن و آغاز کلام مولاست، خود دریای پهناوری از معارف و آموزههاست که لازم است در آنها دقت و تأمّل شود تا ویژگیهای خود به عنوان یک انسان را بهتر و بیشتر بشناسیم که من عرف نفسه فقد عرف ربّه؛ هر آن کس که خود را شناخت به درستی که خدای خود را شناخته است. به هر حال ما یا در جوانی به سر میبریم و یا روزگاری به پیری خواهیم رسید پس در هر حال ترسیم ویژگیها مطلوب ما خواهد بود.
زندگی در گذراست ...
نخستین کلام مولا در این وصیت نامه چنین است:«من الوالدا لفان المقّر للزّمان المدبر العمر » ؛ از پدری که در آستانهی مرگ ایستاده است و عبور شتابناک زمان به یاور جانش نشسته و حیات این جهان را پشت سر نهاده است. بنابراین نخستین ویژگی حیات این دنیا گذرا بودن و فانی بودن آن است. این نکته از آن جهت حائز اهمیت بیشتری میشود که بدانیم عبور و گذران سالهای عمر آدمی حرکتی سریع و شتابناک است. از این رو هیچ جای درنگ و تعلل وجود ندارد. هرگز فرصتی نیست تا خطا کرد و اشتباه رفت. باید از تجربه رفتگان راه استفاده کرد. آنهایی که به تعبیر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تسلیم روزگار گشتهاند، آنچنان که در ادامه میفرمایند.
تسلیم روزگار!

در ادامهی وصیت نامه آمده است: المستسلم للدهر یعنی این وصیت نامه کسی است که تسلیم روزگار شده است. حضرت در این فراز به توصیف یکی از ویژگیهای انسان به ویژه در سنوات پیری و کهولت میپردازند. عموماً انسانها در اواخر عمرشان توشهی اندوختهشان آن قدر سنگین شده است و به قول آن ضربالمثل معروف سرد و گرم روزگار را آنقدر چشیدهاند که با کوچکترین مشکل و سختی از کوره در نروند و صبرشان تمام نشود. آری؛ معمولاً با سختیها و پستی و بلندیهای روزگار کنار آمدن و به تعبیر مولا (ع) تسلیم دهر شدن ثمرهی یک عمر زندگی پرفراز و نشیب در این عالم خاکی است که البته برخی از افراد این توشه را با خود به دوران پیری و کهولتشان نمیآورند! آنهایی که دوباره با پیر شدن عقلشان نیز کودک میشود که هنوز به دنبال کودکیهایش میرود! به تعبیر قرآن کریم تفاخر بینهم تنها توشهی روزگار کهولت برخی از افراد است که به فخرفروشی در مال و اولاد و نسب و حسب میپردازند. آنهایی که هنوز هم باورشان نمیشود زندگی این دنیا تمام شدنی است! از این رو تنها آنهایی که توشهی کنار آمدن و فائق شدن بر سختیها در دنیا را با خود آوردهاند ماهیت واقعی حیات مادی را درک نمودهاند آنهایی که دنیا را مذمّت میکنند:
دنیای نکوهیده!
الزام للدنیا؛ به نکوهش دنیا پرداخته است. این وصیت نامه مردی است در دوران کهولت و پیری که ماهیت حیات مادی این جهان را شناخته است و سرد و گرم آن را چشیده است پس میداند که زندگی مادی نکوهیده است و دل سپردن به آن نادرست و غلط. باید دل از عالم بریده باشد. چون این جا سرای مردگان است!
سرای مردگان!
السّاکن مساکن الموتی؛ در سرای مردگان مسکن گزیده است. حیات در این عالم حیات واقعی نیست. چون خوردن و خوابیدن و رشد کردن و تولیدمثل کردن ویژگیهای حیات نیست، بلکه حیات واقعی آنجایی است که ابدیت و سرای ماندگار و جاوید در انتظار آدمی است. پس اینجا گرچه همه خود را حیّ و زنده میدانند اما جز سرای مردگان نیست و نباید بیش از این بدان دل بست!
رو به فردا
حال که ماهیت حیات مادی برای کسی که گرد پیری بر سر و صورتش نشسته است واضح و آشکار گردید، میداند که دنیا افسونی زودگذر و شتابنده است، حیاتی است نکوهیده که سرای مردگان برای آن سزاوارتر است. پس دیگر دل بستهی آن نیست بلکه الظّاعن عنها غداً؛ پای در رکاب عزیمت فردا نهاده است.
جوانی و آرزوها!
در ادامهی آغاز کلام وصیت نامه، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) پس از ترسیم ویژگیهای حیات مادی از دیدگاه کسی که به دوران کهولت و پیری رسیده است، به توصیف ویژگیهای جوانی و حیات مادی از دیدگاه جوانی خام و ناپخته میپردازد و میفرماید: الی المولود المؤمّل مالا یدرک؛ به فرزندی که دل به آرزوهای محال سپرده است. جوانی آغاز راه است اما اشتباه آن وقتی حاصل میشود که راه در این حیات خاکی منحصر دانسته شود! دل سپردن به آرزوهای محال آن هم در این روزگار فانی البته مشکل را دو چندان میکند.
راه نیستی!
جوان السالک سبیل من قد هلک؛ پای در مسیر نیستی نهاده است. زیرا دل به آرزوهای خاکی داده است و در راه آنها سر و تن میبازد و حال آن که دنیا، دنیای نیستی و فریبنده است!
وامدار روزگار!
این زندگی گذران برای جوان که در تیررس بیماریها نشسته است؛ غرض الأسقام، و وامدار روزگار گشته است، و رهنیه الأیّام و آماج مصائب اندوه بار قرار گرفته است؛ و رمیّه المصائب، زندگی خوشی نخواهد بود. این جا برای جوان آرمان گرا سرای حزن و اندوه میشود. زیرا او با دل سپردن به آرزوهای دور و درازش توقع مبتلا شدن به انواع و اقسام بیماریها و اندوههای روزگار را ندارد. این جوان بندهی دنیا شده است و به خاطر آرزوهایش دل به آن سپرده است. پس جز اندوه از آن نمیبیند: و عبدالدنیا.
تجارت غرور!

کسی که به بندگی دنیا درآمده است و تاجرالغرور؛ به تجارت غرور مشغول گشته است او بدهکار وادی فنا شده است؛ و غریم المنایا و تن به اسارت مرگ داده است؛ و اسیرالموت. زیرا به تعبیر قرآن کریم دنیا، متاع الغرور است: «و ماالحیوه الدنیا الا متاع الغرور» ؛ دنیا چیزی جز متاع غرور نیست (سورهی آل عمران/185) و در این تجارت، دل سپردگان به دنیا بدهکار و ورشکسته میشوند و مجبور میشوند تن به اسارت مرگ بدهند. مرگ آنها را اسیر خود میکند نه آن که آنها خود به استقبال آن روند!
غم و اندوه بی پایان !
این چنین حیات و زندگی که نتیجهی غوطهور شدن در مادیّات و دل سپردن به فنا و آرزوهای دست نیافتنی است؛ انسان را مبتلا به غم و اندوه و آفات و بلایا میکند: و حلیف الهموم و قرینه الأحزان و نصب الآفات؛ و هم پیمان دغدغههای غمبار گشته است و هم نشین داغهای اندوه بار شده است و در نشانه- گاه آفات و بلایا، سکنی گزیده است.
خاکمان شهوات!
زیرا چنین کسی در هوای غرور جوانیاش خود را زمین خورده و خاکمان شهوات کرده است: و صریع الشهوات شهوت پول، شهوت شهرت، شهوت اعتبار و محبوبیت، شهوت مقام و انواع و اقسام عرصههایی که بی خدا، ناخدای کشتی فنا و نابودی شده است! چنین کسی در سرای مردگان دنیا، خود یکی از همان مردگان است: و خلیفه الأموات؛ جانشین مردگان گردیده است.
پایان کلام ...بدین ترتیب مولا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به توصیف و ترسیم ویژگیهای انسان در حیات مادّی و دنیوی در جوانی و پیری میپردازند و البته این تنها مقدمهای بود از وصیت نامهی حضرت به فرزند گرامیشان امام حسن مجتبی (علیهالسلام). بخشهای بعدی این وصیت نامه را در مقالات آینده پی میگیریم. إن شاءالله
ن.رادفر
بخش نهجالبلاغه تبیان
منابع :
1- نهجالبلاغه- وصیت نامه امیرالمؤمنین (ع) به امام حسن مجتبی (علیهالسلام)- شرح علامهی جعفری (ره)
2- آئین زندگی- شرح و توضیح سید مهدی شجاعی
3- ایده آل زندگی و زندگی ایده آل- علامهی جعفری (ره)
4- حیات معقول- علامه جعفری (ره)
5- انسان شناسی- علامه جعفری (ره)
6- خانواده و تربیت مهدوی- مرتضی آقا تهرانی
