
مقدمه
به راستی و صداقت میتوان گفت که زندگی علمای شیعه یکی از پربارترین بوستان های تاریخ تشیع است. در این بوستان میتوان گلهای ذی قیمتی را یافت که هر کدام در نوع خود بینظیر و بیبدیلند، اما باید در این بوستان کنکاش کرد و گلهای ذیقیمت و ارزشمند را به دست آورد. هنگامی که در بوستان پرگل شیعه قدم میزنی و پس از خستگی زیر سایه درختی یا در کنار گلی مینشینی تا خستگیهایت از تن رنجور دررود میبینی که برخی از گلها شادابترند، لبان آنها به روی هر کسی به خنده باز شده است گویا برخی از این گلها خورشید این بوستانند و خبری از خورشید آسمان نیست اگر دلیل آن را بخواهی بدانی وجود گل های خاصی است که در جای جای این بوستان سبز و پرطراوت جای دارند. همین که از دروازه این بوستان وارد میشوی، نسیمی دلنواز و شمیمی روحساز بر تو میوزد و شور و شوق ایجاد میکند گرچه در این بوستان عالمانی وجود دارند که به هیچ برههای از زمان و مکان محدود نمیشوند و قفس زمان نمیتواند آنان را در این وادی محصور کند. گر چه گل پیکر عالمان تشیع همیشه در بوستان پرطراوت شیعه وجود ندارد اما بوی عطرآگین و روح پرور آنان همیشه در فضای بوستان جاری است.
عالمانی که صحن و سرای بوستان بشریت به فضایل آنان آذینبندی شده است و خیمه ستون انسانیت با ستون شخصیت آنان پابرجاست.
عالمانی که درس خوب زیستن را به هر فردی میآموزند و وجودشان پیوسته بانکی است برای بیداری.
چه زیباست چنین زیستنی در هنرکده بوستان گلها و عطرآگین کردن چنین فضایی، ناگزیر برای دیدار گلهای لالهزار همیشه سبز شیعه، باید از دروازه سرنوشت گلهای سر سبد این بوستان گذشت.
شگفتا کسانی که از هیچ افسانه و قهرمان میسازند اما با این همه گل گرفتار احساس حقارت میشوند و برای پربار کردن فرهنگ و تمدن بوستان شیعه به دامان غرب پناه میبرند و بجای آنکه داشتههای خود را در بازار فرهنگ و اندیشه عرضه نمایند، به داشتههای دیگران دل میبندند و از دیگران تمنا میکنند.
شیعیان بوستان ولایت اینگونه نیستند و به گلهای باغ تشیع میبالند و در پی گمشدگان لب دریا نیستند و این خود جای سپاس از خداوند منان را دارد.
باری شناخت بزرگان بوستان تشیع سبب اتکاء به خود فرهنگی میشود و معرفی الگو و اسوههای تربیتی مکتب اهل بیت علیهم السلام باعث بسی افتخار برای هر نویسنده و خوانندهای است. اینک در این راستا به نظاره سیمای نورانی بزرگ مردی از قبیله گلها و از مردان خدا مینشینیم و با زندگی مردی بزرگ و مفسری عزیز از دیاری پاک به نام علامه طبرسی آشنا میشویم.
علامه طبرسی از شخصیتهای بس ارزنده و والایی است که شاید بتوان گفت زوایای زندگیاش کمتر مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است در این یادنامه تلاش میشود تا با کمک خامه قلم تصویری از چهره این مرد بزرگ ترسیم گردد. هر چند جوهر قلم و توان این حقیر کمتر از آن است که از عهده چنین مهمی برآید اما مولانا زیبا سروده است:
آب دریا اگر نتوان کشید هم بقدر تشنگی باید چشید
طلوع خورشید
ولادت نیمههای دوم قرن پنجم هجری دوره عظمت تشیع در ایران بود، در این دوره مدارس فراوانی تأسیس گردید، مساجد فراوانی ساخته شده، آداب و احکام اسلامی برپا گشت. در این برهه خاص زمانی، کودکی پا به عرصه گیتی نهاد که خود را وقف قرآن و تحکیم پایه و اساس شیعه کرد و با آزاداندیشی، صبر و حوصله فراوان آثار بیبدیلی در جهان اسلام، خصوصاً جهان تشیع بر جای گذاشت.
طبرس، تفرش: تفرش در طول تاریخ هزار ساله اخیر، دانشمندان والا مقامی را به جهان علم و دانش عرضه داشته است، اصل علامه طبرسی هم از همانجاست. گروهی طبرسی را اهل طبرستان دانستهاند لیکن به دلایل زیر یکی بودن طبرس و تفرش آن ادعاها را رد میسازد:
1. ابوالحسن علی بن زید بیهقی، که از معاصران طبرسی است ضمن بیان شرح حال او میگوید: طبرس منزلی است میان کاشان و اصفهان و اصل ایشان از آن بقعت بوده است. (تاریخ بیهقی)
2. حسین بن محمد قمی مؤلف تاریخ قم، تفرش را به طبرش ضبط کردهاند (تاریخ قم، صص 58 و 78)
3. در کتاب البلدان یعقوبی چنین آمده است: «من رساتیق قم طبرس» یعنی از روستاهای قم طبرس میباشد (البلدان، ص 38)
منابع:
1. کتاب البلدان
2. کتاب تاریخ بیهقی
تهیه و فرآوری: علی فریادرس گروه حوزه علمیه