گونه تازهای به نام رمان وبلاگی

اگر تولد اینترنت را پس از عصر شگفتانگیز تلویزیون، انقلاب دوم در دنیای رسانه بدانیم، ظهور وبلاگ، میتواند انقلاب سوم باشد.
تواناییهای وبلاگ، فرزند ارشد اینترنت، حتی مخترعانش را نیز خیلی زود متعجب کرد. این پدیده توانست در همهی عرصهها نفوذ کند و همه چیز را تحت تاثیر خود قرار دهد. چرا که ویژگیهای خیرهکنندهای دارد:
1. جریان به جای جرقه: اگر تا پیش از تولد وبلاگ، رسانههای گروهی یا واسطههای ارتباط با مخاطب، تنها در برخی موارد خاص میتوانستند جرقهای در عرصهی ویژهای به وجود آورند، وبلاگ این امکان را پدید آورد که جریانسازی کند. چراکه وبلاگها، همیشه وبلاگ«ها» هستند و با پیگیری و پرداختن به یک موضوع مشخص، حتی بدون این که خود بدانند، جریانی را ایجاد میکنند که هیچ کدام، به تنهایی از عهدهاش برنمیآمدند.
2. تغییر جهت: اما جریانسازی، در مقایسه با تغییری که وبلاگ در جهت جریان اطلاعات ایجاد کرد، اهمیتی ندارد. تا پیش از این رسانه، همواره جهت جریان اطلاعات، از صاحبان قدرت به مردم بود. تلویزیون، ابزاری برای صاحبان قدرت _چه در شکل خصوصی و چه در شکل دولتیاش_ بوده است. اما وبلاگ، به علت ساختار ساده و آماده، امکان استفاده راحت و همگانی، بینیازی از اطلاعات و امکانات فنی خاص، تقریباً بیهزینه بودن، انفرادی بودن و مواردی از این دست، ابزار طبقهی فرودست جامعه است.
3. تعامل: علاوه بر اینها، وبلاگ، فضایی تعاملی است و امکان بحث، اظهار نظر و برقراری رابطه به صورت آنلاین و همزمان را فراهم میکند.
اهمیت این قابلیت و البته قابلیتهای دیگر وبلاگ، وقتی به روشنی معلوم میشود که به ساختار سایتهای غیرخبری، غیرخدماتی و اثرگذار توجه کنیم. با وجود آن که وبلاگ در مقایسه با سایت، کلبهای درویشی در برابر کاخی مجلل محسوب میشود، ساختار سایتهای اثرگذار و تعاملی، هر روز شباهت بیشتری به ساختار وبلاگ پیدا میکند. درواقع، شاید مهمترین امکانات این کاخهای مجلل، همان امکاناتی است که ماهیت وبلاگ را شکل میدهد؛ امکان نوشتن و امکان تعامل آنلاین. آنچه جز این میماند، تجملاتی است که اگر برای کسب درآمد نباشد، معمولاً تنها بهانهای است برای فخرفروشی! این شباهت، آنچنان است که در بسیاری موارد، تنها از نشانی اینترنتی بالای صفحه میتوان ماهیت صفحهی مورد نظر را تشخیص داد.
به این موارد، البته میتوان نکات دیگری نیز افزود. اما آنچه وبلاگ را به پدیدهای قابل تأملتر، بهویژه در دنیای ادبیات تبدیل کرده است، اثرگذاریاش در شیوههای نوشتن است. مواد یادشده وقتی معنادارتر میشوند که اثرگذاری وبلاگ را در هر یک از عرصههای فرهنگ جستوجو کنیم. در حوزه ادبیات، وبلاگها حالا مهمترین ابزار برای ایجاد جریانند.
عموم فعالان عرصه ادبیات ایران، از جمله نویسندگان و ناشران، حالا خود رسانهای شخصی دارند که در آن میتوانند بدون هیچ نوع نظارتی، هر چه میخواهند بنویسند.
در کنار این موارد، فضای تعاملی وبلاگها، علاوه بر این که جریانسازی و تنظیم جهات این جریان را تحت تأثیر قرار میدهد، توانسته است در فضای ادبیات ایران، مثل هر عرصه دیگری، شیوهای تازه از رابطه را به وجود آورد. این شیوه، البته در بسیاری موارد، مورد سوءاستفاده نیز قرار میگیرد. ازجمله امکان گذاشتن پیام بینام یا با نامهای جعلی که فرهنگ رابطه را از اساس تغییر داده است. در این زمینه اغراق نیست اگر بگوییم وبلاگ توانسته است شکل تازه و مخصوصی از ارتباطات را بهوجود آورد که قواعد و الزامات خود را دارد. کاری که سایتها نتوانسته بودند انجامش دهند.
اما برای اینکه تصویر کاملتری از تأثیرات وبلاگ بر دنیای ادبیات به دست آوریم، لازم است به ویژگیهای سبکشناسی نوشتههای وبلاگی و اثراتی که بر جریان جدی ادبیات گذاشتهاند نیز توجه کنیم. شکل نگارشی در وبلاگها پس از بیش از یک دهه از فراگیر شدن این پدیده در ایران، آرام آرام به گونهای از ادبیات داستانی تبدیل میشود. گونهای که حالا دیگر میتوان ویژگیهایش را بازشناسی و دستهبندی کرد:
1. نویسندگان وبلاگ عموماً غیرحرفهایاند. یا در شکل جذابترش، نویسندگانی حرفهایاند که حرفهای غیرجدی و روزمرهشان را به این فضا میآورند. نتیجه اینکه زبان و روایت نوشتههای وبلاگی، معمولاً ساده، شیرین، شخصی و البته در بسیاری موارد، ضعیف است.
2. برای فعال نگاه داشتن یک وبلاگ، لازم است زودبهزود در آن چیزی نوشت که بهتر است کوتاه باشد. به عبارت دیگر، وبلاگ، مجموعهای از پستهای منقطع و تقریباً روزانه است که معمولا ربطی به هم ندارند.
3. نوشتههای وبلاگی، بیش از هر چیز، دغدغههای شخصی نویسندهشان را بازتاب میدهند و به همین علت، در عموم موارد، ساختار منسجم و محکمی ندارند.
اگر تولد اینترنت را پس از عصر شگفتانگیز تلویزیون، انقلاب دوم در دنیای رسانه بدانیم، ظهور وبلاگ، میتواند انقلاب سوم باشد.
ردپای این 3 ویژگی که ویژگیهای فرعی دیگر را اکنون میتوان در کتابهای داستانی، بهویژه رمانهای امروز ایران پیدا کرد. نمونه بارز و معروف این آثار، رمان «کافه پیانو» نوشته فرهاد جعفری است که 2-3 سال پیش توانست در بازار کتاب ایران به فروش خوبی دست یابد. این کتاب اولین بار در سال 1386 توسط نشر سرچشمه چاپ شدهاست که اولین نوشته فرهاد جعفری است. داستان به صورت اول شخص روایت میشود. اکثر شخصیتهای داستان واقعی هستند مانند راوی که خود نویسنده میباشد، گلگیسو دختر نویسنده و همایون دوست نویسنده. و به همین صورت بیشتر اتفاقاتی که در کتاب میافتد منشا حقیقی دارند. هر فصل کتاب مشتمل بر روایت اتفاقاتی است که در بازه زمانی کوتاهی (در حد یکروز) برای راوی اتفاق میافتند. زمان داستان به صورت خطی پیش نمیرود ولی داستان در فاصله زمانی بین جدا شدن راوی از همسرش و تهیه مبلغ مهریه اتفاق میافتد. در این رمان که میتوان آن را نخستین رمان قابل اعتنا با گونه وبلاگی دانست، ویژگیهای یادشده بهوضوح قابل مشاهده بود؛ زبان شیرین و شخصی و دغدغههای پراکنده نویسنده، بدون این که اتفاقها یا شخصیتهای محوری آنها را به یکدیگر متصل کرده باشند. چنین رمانی اگر بتواند از نظر محتوا، به سلایق و دغدغههای ساکنان کلبههای مجازی نیز نزدیک شود، به طور طبیعی، فروش خوبی نیز به دست خواهد آورد؛ اتفاقی که برای کافه پیانو افتاد. رمان تازهتر «چه زود بزرگ شدم» نوشته حسن فرهنگفر را نیز میتوان در همین گونه قرار داد. این رمان نیز توسط نشر چشمه امسال منتشر شده، رمان چه زود بزرگ شدم این نویسندهی لاهیجانی سه راوی دارد. راوی اصلی آن زنی است که در پذیرش مرگ فرزند و باورپذیری آن دچار مشکل شده و... فرهنگفر در این اثر مثل کارهای دیگرش با زبانی ساده و موجز و اندکی شاعرانه، خواننده را درگیر میکند و او را با خود تا آخر داستان میکشاند. رمانی که باز هم روایتی صمیمی و البته نه به شیرینی کافه پیانو دارد و مجموعهای از نوشتههای پراکنده و بیارتباط محکم با یکدیگر است.
از این نوشتهها که در فصلهای مختلف رمان خوانده میشوند، میتوان تعدادی را کم یا تعدادی را به آنها اضافه کرد. با این تفاوت که محور واحدی دارند.
با این اوصاف و در شرایطی که تعداد وبلاگها هر روز بیشتر شده و نویسندگان حرفهای بیشتری نیز به نوشتن در آن روی میآورند، میتوان انتظار داشت که در آینده، گونه یا ژانر «رمان وبلاگی» به گونهای مطرح و پرکاربرد تبدیل شود. گونهای که البته موفقیت در آن نیز مثل هر گونه دیگری، به سادگی به دست نمیآید.
فرآوری: مهسا رضایی
بخش ادبیات تبیان
منابع: وبلاگ کامران محمدی، نشر چشمه، ویکی پدیا