تبیان، دستیار زندگی
انسان‌ها با ترانه‌ها در تاریخ حرکت نمی‌کنند.مردم زود می‌شنوند و زود هم فراموش می‌کنند. این مشکلی است که ترانه الان به آن دچار شده است؛ زیرا مبانی جدیدش هنوز شکل نگرفته‌ است. اما خیلی بزرگان ادبی ما که از زبان محاوره استفاده کردند، قطعات‌شان ماندگار است و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وضعیت اسفناک ترانه امروز


انسان‌ها با ترانه‌ها در تاریخ حرکت نمی‌کنند.مردم زود می‌شنوند و زود هم فراموش می‌کنند. این مشکلی است که ترانه الان به آن دچار شده است؛ زیرا مبانی جدیدش هنوز شکل نگرفته‌ است. اما خیلی بزرگان ادبی ما که از زبان محاوره استفاده کردند، قطعات‌شان ماندگار است و با نسل‌ها حرکت کرد و سیر خود را طی می‌کند و شاید امروز نتوان در حد و اندازه آن‌ها پیدا کرد.


وضعیت اسفناک ترانه امروز

نظرات عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه‌سرا درباره ترانه‌ و ترانه‌سرایی‌

چرا ترانه؟

بیشتر به فکر این بودم که با طیف وسیع‌تری از مخاطبان مواجه شوم، به نوعی از انزوای شعر خسته شده بودم. در آن دوره در محیط‌هایی حضور می‌یافتیم و در مجالس خودمان شعر می‌خواندیم و کتاب‌هایمان را به تعداد خودمان چاپ می‌کردیم؛ شاعر به شاعر گوش می‌داد، شاعر برای شاعر کتاب چاپ می‌کرد، سنتی که هنوز هم وجود دارد. به هر حال شعر جزو آن هنرهای کلامی است که در عصر دیجیتال و تصویر نه تنها در ایران بلکه در دنیا نیز خیلی مهجور ماند، همین بود که به ترانه سرایی روی آوردم.

من به روایت عاشقانه در ترانه خیلی علاقمند هستم. ترانه فقط یک چیز نیست، ترانه یک دنیا است. بیش از آن‌که یک قالب هنری باشد با یک تعریف مشخص، دنیایی از مولفه‌ها، شگردها و رفتارهای کلامی است و وسعت‌اش به اندازه‌ای است که هم می‌شود تا حد زیادی کوچه بازاری حرف زد و هم می‌شود به سخن و لحن فرهیختگان حرف فلسفی زد، در واقع ترانه به اعتبار مخاطبانی که دارد می‌تواند، هر نوعی حرف بزند.

شعرا وقتی به ترانه بر می‌خورند می‌گویند احساسات در این ترانه خیلی چیپ و پیش پا افتاده است، غافل از این‌که ترانه‌سرا کلامش را با ملودی تنظیم می‌کند. وقتی شاعر وارد این مرحله می‌شود که کلامش را برای تنظیم موسیقی هماهنگ می‌کند، اغلب امکانات و اختیارات شاعری در دست‌اش نیست. ، لذا این نوع از کلام را نمی‌توان تماما با شعر مقایسه کرد. من اعتقادم بر این است در شعر اختیارات برای شاعر بیشتر از ترانه سرا است.

شاعری که روی رویدادهای اجتماعی و مخاطب اجتماعی حساس است، بر اساس وضعیت‌هایش شعر می‌گوید. الان احساسم این است که وضعیتی که آن سال‌ها بود دیگر نیست. آن وضعیت ایجاب می‌کرد که حرف‌هایی از جنگ گفته شود، به علاوه این‌که من تازه از ریلی به ریل دیگر افتاده بودم و دوست داشتم بقایایی که از غزل و مثنوی داشتم با آزمون و تجربه در محاوره هم بیان کنم. احساساتم بود که در غزل مجال مطرح شدن نیافته بود و احساس کردم شعر محاوره، ابزار مناسب‌تر و اثر گذارتری است؛

من به روایت عاشقانه در ترانه خیلی علاقمند هستم. ترانه فقط یک چیز نیست، ترانه یک دنیا است. بیش از آن‌که یک قالب هنری باشد با یک تعریف مشخص، دنیایی از مولفه‌ها، شگردها و رفتارهای کلامی است و وسعت‌اش به اندازه‌ای است که هم می‌شود تا حد زیادی کوچه بازاری حرف زد و هم می‌شود به سخن و لحن فرهیختگان حرف فلسفی زد.

تفاوت تصنیف و ترانه با محاوره

تفاوت تصنیف و ترانه با محاوره در این است که شاید تصنیف و ترانه خیلی قابلیت کتابت کردن ندارند یا در عرضه کردن به شکل کتابت خیلی برای مخاطب جذابیت ندارند؛ زیرا بیشتر انرژی این کلام مبنتی بر هماهنگی با آهنگ است. ولی شعر محاوره دقیقا قابلیت‌های شعرمعیار را دارد، فقط در آن فعل شکسته و ترکیب‌‌های جدیدی از ادبیات عامه وارد شده و به نظرم حتی انرژی‌اش برای ارتباط با عامه بیشتر شده است و اگر تربیت شود رفته رفته می‌تواند جای شعر با زبان معیار و رسمی را بگیرد؛

عبدالجبار ، کاکایی
ویژگی‌هایی ترانه امروز

با نوشتن اولین تصنیفها توسط شیدا دراواخر عهد قجری، در واقع قالبی خلق شد که خود را از شعر جدا کرد. بعد به تصنیف سراهای عصر مشروطه رسید و بعد وارد عصر پهلوی شد تا به ترانه نوین رسید. تاثیراتی که شعر می‌پذیرد یقینا  ترانه هم می‌پذیرد، الان وضعیتی که ترانه امروز پیدا کرده دقیقا همان وضعیتی است که شعر ما به آن رسیده است. می‌شود با بدبینی به این قضیه نگاه کرد که انسان جزیی‌نگر شده است و دیگر به هستی حکیمانه نگاه نمی‌کند و دیگر وارد زندگی شده است و هنر و کلامش بازتاب تمایلات فردی و زندگی‌ شخصی‌اش است، آن‌چه در شعر اتفاق افتاده همین است. در ترانه هم داریم به همین سمت می‌رویم. اگر به ترانه‌های امروز دقت کنید، چیزی نیست جز بازتاب رفتارهای فردی آدم‌ها بدون این‌که منظر بلند نگاه حکیمانه و پیامبرانه یا طرح ایده و اندیشه پشت آن‌ها باشد. چیزی در حد روابط شخصی آدم‌ها با محیط و اجزای محیط‌شان است. عموما این ترانه‌ها الان رایج هستند، منتها چیزی که وجود دارد این است که در ترانه به خاطر اسباب اجرایش شهرت زود اتفاق می‌افتد. واقعیت این است که وضعیت دانش در ترانه امروز خیلی اسفناک است. برخلاف این سر و صدایی که دارد ؛ اصلا وضعیت خوبی ندارد، زیرا یکی از ویژگی‌های ترانه‌های امروز این است به جای این‌که فکر مخاطب را تحریک کند کنجکاوی‌اش را ارضا می‌کند، اما به زیبایی‌شناسی دست نمی‌زند، انسان‌ها با ترانه‌ها در تاریخ حرکت نمی‌کنند.مردم زود می‌شنوند و زود هم فراموش می‌کنند. این مشکلی است که ترانه الان به آن دچار شده است؛ زیرا مبانی جدیدش هنوز شکل نگرفته‌ است. اما خیلی بزرگان ادبی ما که از زبان محاوره استفاده کردند، قطعات‌شان ماندگار است و با نسل‌ها حرکت کرد و سیر خود را طی می‌کند و شاید امروز نتوان در حد و اندازه آن‌ها پیدا کرد.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: خبرآنلاین