تبیان، دستیار زندگی
انسان در دعاها نباید نسبت به امور دنیایی اسیر تخیّلات و توهّمات شود؛ بلکه باید واقع‎گرا باشد. در ادعیه مختلف سعی در تصحیح دیدگاه‎های ما نسبت به دنیا شده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واقعی دعا کن !

آیت الله آقا مجتبی تهرانی
انسان در دعاها نباید نسبت به امور دنیایی اسیر تخیّلات و توهّمات شود؛ بلکه باید واقع‎گرا باشد. در ادعیه مختلف سعی در تصحیح دیدگاه‎های ما نسبت به دنیا شده است.

بحث دعا - جلسه 22، از سلسه جلسات درس اخلاق آیت الله آقا مجتبی تهرانی

لطفا سلسله مباحث جلسات قبل را نیز مطالعه فرمایید.

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین

و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

مروری بر مباحث گذشته

ماه رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و ماه راز و نیاز عبد با ربّ و اظهار تقاضاها و حاجاتش است که از آن تعبیر به «دعا» می‎کنیم. بنابر این ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت قرآن و ماه دعا است. بحث ما راجع به مضامین ادعیه مربوط به امور دنیوی بود. گفتیم انسان باید از نظر درخواست مادّی‎ درازمدتش، واقعیّت‎گرا باشد و چیزی درخواست نکند که از نظر خارجی تطبیق نداشته باشد. بنده باید نسبت به مایحتاجش از خدا «کفاف» بخواهد و زیاده‎طلبی نکند. طلب کفاف هم امر تعبّدی محض نیست؛ بلکه بستگی به بینش انسان دارد. لذا انسان ابتدا باید بینش خود را در ارتباط با خلقت خود و خلقت دنیا تصحیح کند. در ادعیه هم این معنا توصیه شده است که انسان در جهت تصحیح بینش خود پیرامون دنیا دعا کند.

بینش‏های واقع‏گرا و توهّمی نسبت به دنیا

بینش افراد پیرامون ادعیه دنیوی دو گونه است؛ برخی بینش‏ها واقعیّت‎گرایانه است و برخی بینش‏ها توهّمی و تخیّلی است. تصحیح بینش به این معنا است که انسان باید در دعاهای دنیوی‎اش واقعیّت‎گرا باشد، نه متوهّم و تخیّل‎گرا. در روایاتی که مطرح کردم، بیان شد که انسان نباید نگرشش نسبت به دنیا نگرش اصیل باشد؛ بلکه باید برای دنیا نقش ابزاری قائل شود و وجود خودش در دنیا را نیز گذرا ببیند. دنیا عاریه است و ما هم مسافر و مهمان این دنیا هستیم.

از خدا می‏خواهم که فقیر و تنگ‏دست نباشم

از امام باقر(علیه‎السلام) و امام صادق(علیه‏السلام) نقل شده است که این‎گونه دعا می‎کردند: «أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ الرَّفَاهِیَةَ فِی مَعِیشَتِی مَا أَبْقَیْتَنِی فِی مَعِیشَةٍ أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ وَ أَبْلُغُ بِهَا رِضْوَانَكَ».[2] در ابتدای دعا از خدا می‏خواهد که در امور مالی تحت مضیقه قرار نگیرم و محتاج و سربار دیگران نشوم. این دعای متوسّطین از مؤمنین است و بحث اولیای خدا متفاوت است. فقر و احتیاج برای مؤمنین متوسّط از نظر درونی و بیرونی زیان‏آور است؛ زیرا افکار انسان را به هم ریخته و او را دچا غم و اندوه کرده و انسان را به حال تحیّر می‏اندازد.

علی(علیه‎السلام) می‏فرماید: «إنَّ الفَقرَ مُذِلَّةٌ لِلنَّفسِ مُدهِشَةٌ لِلعَقلِ جَالِبٌ لِلهُمُومِ».[3] فقر، نفس را خوار کرده و عقل را به تحیّر می‏اندازد و موجب می‎شود که انسان غصّه‏دار شود. انسان فقیر، از نظر بیرونی نیز بیشترین تلاشش را به کار می‏بندد تا خودش را تأمین کند. لذا چنین کسی ‎دائماً سرگرم امور مادّی است و از امور معنوی کم می‎گذارد و باز می‎ماند.

لذا حضرت در دعای خود به ما می‏فرمایند: «أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ الرَّفَاهِیَةَ فِی مَعِیشَتِی مَا أَبْقَیْتَنِی فِی مَعِیشَةٍ أَقْوَى بِهَا عَلَى طَاعَتِكَ». از خدا گذران زندگی را آن‏چنان می‏خواهم که با آن بتوانم ابزاری بودنِ دنیا را بفهمم. تنگ‏دست نباشم که سرگرم امور دنیایی شوم و از امور معنوی غافل شوم. از دنیا نیرو بگیرم تا معنویت و نشئه آخرت را هدف‎گیری کنم. امام صادق(علیه‎السلام) در ادامه همان دعا می‏فرمایند: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا عَلَیَّ سِجْناً وَ لَا تَجْعَلْ فِرَاقَهَا عَلَیَّ حُزْناً». دنیا را زندان من و دوری از آن را مایه حزن من قرار مده. مضامین ادعیه ما این است که از خدا می‏خواهند که دنیا بزرگترین همّ من نباشد.

ارزش انسان‏ها وابسته به دیدگاه آنان به امور مادّی

در آیات و روایات، ارزش هر انسان را با توجه به دیدگاه او نسبت به امور مادّی دنیوی مشخص می‏کنند. انسان ممکن است برای دنیا اصالت و استقلال قائل شود و آن را معیار منزلت و شرافت بداند و یا این‏که برای آن چنین ارزشی قائل نباشد و تنها آن را ابزاری در خدمت آخرت بداند. روایات متعدّدی پیرامون این مسأله ذکر شده است. از جمله پیغمبر اکرم(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‏فرمایند: «أَعْظَمُ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا خَطَراً مَنْ لَمْ یَجْعَلْ لِلدُّنْیَا عِنْدَهُ خَطَراً».[4] با ارزش‏ترین انسان‏ها کسی است که برای دنیا اصالتی قائل نشود؛ به این معنا که شرف و قدر و منزلت در دیدگاه او بر محور دنیا نباشد.

روایت شده است که از امام زین‏العابدین(علیه‏السلام) سؤال شد: «مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ خَطَراً». ارزشمند‏ترین مردم چه کسی است؟ حضرت پاسخ دادند: «مَنْ لَمْ یَرَ الدُّنْیَا خَطَراً لِنَفْسِهِ».[5] کسی که دنیا در نظرش منزلتی نداشته باشد. در روایت قبل، عبارت «لَمْ یَجْعَلْ» را داشت و در این‏جا «لَمْ یَرَ» دارد که بیانگر همان مسأله دیدگاهی و بینشی بودن این بحث است.

در روایت دیگری آمده است که از امام باقر(علیه‏السلام) سؤال شد: «مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ قَدْراً»؛ ارزشمندترین مردم کیست؟ حضرت فرمودند: «مَنْ لَمْ یَرَى الدُّنْیَا لِنَفْسِهِ قَدْراً».[6] هر دو حدیث از نظر معنایی یکسان هستند. معیار ارزش‏گذاری انسان‏ها بر طبق این روایات، دیدگاه هر انسان در ارتباط با دنیا است.

این معارف در آیات شریفه قرآن کریم نیز مطرح می‏گردد؛ مانند این آیه که می‏فرماید: «یَا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرارِ».[7] ای قوم من! همانا این زندگی دنیایی، فقط و فقط متاعی ناچیز است و همانا آخرت قرارگاه ابدی است. «متاع» یعنی اثاث و ابزار. در چند آیه قرآن دنیا را به عنوان متاع و اثاث معرفی می‏کند؛ یعنی دنیا اصالت و مطلوبیّت نفسی ندارد.

ضرورت واقع‏گرایی در دعاهای مادی

انسان در دعاها نباید نسبت به امور دنیایی اسیر تخیّلات و توهّمات شود؛ بلکه باید واقع‎گرا باشد. در ادعیه مختلف سعی در تصحیح دیدگاه‎های ما نسبت به دنیا شده است. وقتی بینشم تصحیح شد، دیگر خودم می‎دانم از خدا چه بخواهم. در روایتی نقل شده است که: «إنَّ جَبرَئیلَ قَالَ لِنُوحٍ یَا أطوَلَ الأنبِیَاءِ عُمراً كَیفَ وَجَدتَ الدُّنیَا»؛ جبرئیل به حضرت نوح(علیه‏السلام) گفت ای کسی که در میان انبیا از همه بیشتر عمر کرده‏ای! دنیا را چگونه یافتی؟! نوح(علیه‏السلام) گفت: «كَدَارٍ لَهَا بَابَانِ دَخَلتُ مِن أَحَدِهِمَا وَ خَرَجتُ مِنَ الآخَرِ». مانند خانه‏ای که دو در داشته باشد؛ از یک در وارد شدم و از درِ دیگر بیرون رفتم! حضرت نوح که نزدیک به هزار سال در این دنیا زندگی کرد، سراسر زندگی دنیایی‏اش را این‏گونه ترسیم می‏کند.

اگر چنین دیدگاهی داشته باشی، آن‏وقت می‎فهمی که نسبت به امور مادّی باید به کفاف بسنده کنی و بیش از آن را از خدا طلب نکنی. در روایات داریم که از خدا کفاف بخواهید؛ این روایت هم کفایت در معیشت را بیان کرد. البته این که حاجات ما امری معقول باشد بحثی جداگانه است و واقعیّت‏گرایی در دعا بحث دیگری است. در این جلسه می‏خواهم بگویم که ما باید در دعاهایمان نسبت به امور دنیایی، واقعیّت‎گرایی را محور قرار دهیم. بنابر این، همان‏گونه که پیغمبر اکرم فرمودند، باید در ابتدا از خدا بخواهم که بینشمان را نسبت به دنیا تصحیح کند تا دنیا را کج نبینیم و این‏گونه نباشد که دنیا بزرگترین همّ ما شود.

توسل به امیرالمؤمنین علی(علیه‏السلام)

بعد از آن‏که علی(علیه‎السلام) شهید شدند، طبق وصیت ایشان حسنین(علیهماالسلام) متکفّل تجهیز پدر شدند. امام حسن(علیه‏السلام) شست‎وشو می‎داد و امام حسین(علیه‏السلام) آب می‎ریخت. محمّد بن‏حنفیه نقل می‎کند من دیدم که این بدن مقدّس هیچ احتیاجی نداشت که برای غسل، آن را حرکت دهند؛ بلکه خودِ بدن حرکت می‎کرد و این‏سو و آن‏سو می‎شد. بوی عطر و مُشک عجیبی هم بلند بود تا این‏که تغسیل تمام شد.

هنگام تکفین، امام حسن(علیه‏السلام) خواهرش زینب(سلام‎الله‎علیها) را صدا زد و گفت آن حنوط بهشتی را که سهم پدر بود بیاور. روایت شده است که هنگام وفات پیغمبر اکرم، جبرئیل از بهشت حنوطی آورد و پیغمبر اکرم آن را سه بخش کرد؛ یک بخش برای خودش، یک بخش برای علی(علیه‏السلام) و یک بخش هم برای دخترش زهرا(سلام‏الله‏علیها) گذاشت. حضرت زینب(سلام‎الله‎علیها) رفت حنوط را آورد و امام حسن(علیه‏السلام) پدر را حنوط کرد و با پنج جامه تکفین کرد.

سپس سریر را آوردند و بدن را بر روی آن گذاشتند. بر طبق وصیت پدر، حسنین(علیهماالسلام) عقب سریر را گرفتند و جلوی آن را رها کردند و دیدند که خودش می‎رود. روایت شده است که جبرائیل و میکائیل جلوی سریر را گرفته بودند و جنازه را حرکت دادند. محمد بن‏حنفیه قسم یاد می‎کند و می‎گوید این جنازه به هر دیوار و امارت و درختی که می‎رسید، همه خم می‎شدند و نسبت به امیرالمؤمنین تعظیم و خشوع می‏کردند.

از کوفه خارج شدند، تا به یک بیابان که الان به نام نجف شناخته می‏شود، رسیدند. سریر روی زمین آمد. دیدند قبری آماده است. امام حسن(علیه‏السلام) به نماز ایستاد و با هفت تکبیر بر پیکر پدر نماز خواند. هنگامی که خواستند بر طبق وصیت علی(علیه‎السلام) جنازه را دفن کنند، ابتدا دو رکعت نماز خواندند؛ سپس جنازه را در قبر گذاشتند. دیدند پرده‏ای از سُندُس روی پیکر علی(علیه‎السلام) را گرفته است. امام حسن(علیه‏السلام) از سمت سر علی(علیه‎السلام) پرده را کنار زد؛ دید رسول خدا آمده است، آدم صفی‏الله آمده است، ابراهیم خلیل‏الله آمده است و این‏ها با پدر سخن می‎گویند. امام حسین(علیه‏السلام) هم سمت پا را عقب زد؛ دید مریم آمده است، آسیه آمده است، حوّا آمده است، زهرا(سلام‎الله‎علیها) آمده است و همه نوحه می‏کنند....

فیلمهای مرتبط با  :

استاد گرانقدر حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی

و

 فایلهای صوتی مرتبط با استاد گرانقدر


پی نوشتها :

[1]. بحارالأنوار، ج 91، ص 96

[2]. بحارالأنوار، ج 91، ص 268

[3]. غررالحكم، ص 365

[4]. بحارالأنوار، ج 70، ص 88

[5]. بحارالأنوار، ج 75، ص 135

[6]. بحارالأنوار، ج 75، ص 188

[7]. سوره مبارکه غافر، آیه 39

منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

تهیه و فرآوری: گروه حوزه علمیه تبیان