دین در خدمت ارضای نیازها!!!
مدرنیته امروز یک اصل اساسی و مهم را سرلوحه خویش قرار داده که عبارتست از اصالت بخشی و ارزش دهی به انسان و لذتهای انسانی. همان گرایشی که از آن با عنوان اومانیسم یا انسان محوری یاد میشود. وقتی این تفکر به عنوان یک اصل و محور برای انسانها قلمداد شود، در تمامی ابعاد و ارکان زندگی جای میگیرد و همه چیز تحت تأثیر این نگرش قرار میگیرد.
به این ترتیب تنها مسئله مهم در این دنیا انسان است و همه چیز باید در خدمت ارضاء نیازها و خواستههای انسان در هر حدود و اندازهای باشد. در چنین شرایطی باید دید که مقوله دین و دینداری به چه صورت تعریف میشود...آیا اساساً دینی وجود دارد؟
در دنیای قشنگ و مدرن امروزی دین وجود دارد اما دینی که در خدمت انسانها باشد. دین اومانیستی یا به عبارتی دین حقوق بشری که دینی باشد برای خدمت به انسانها. در چنین دینی از بندگی کردن خدای متعال و دوری از گناه و لذتهای نامشروع، خبری نیست. دینی که در خدمت کمک به انسان باشد همان دین اصلی و مهم است. به نظر میرسد در چنین شرایطی بهره بردن از مراسم دینی و حضور در این مراسم در بسیاری از موارد جایگزین دینداری شده است. در بسیاری از موارد مراسم آئینی جایگزین بندگی و اصول اصلی دینداری میشود. این قدم اول است و آغازی برای محو تدریجی اصول و مصادیق دین و دینداری. به این ترتیب در چنین فضایی ممکن است تنها روشن کردن چند شمع در گوشهای از خیابان در یک مناسبت مذهبی برای برخی از افراد کافی باشد و نیاز روحی انها را برآورده سازد و آرامشی مقطعی به انها اعطا کند.یا اینکه بعد از وقوع یک حادثه طبیعی در گوشهای از دنیا،عدهای در جای دیگر به برگزاری کنسرت موسیقی با حضور خوانندهای مشهور بپردازند و عواید حاصله را به نفع آسیب دیدگان صرف کنند و بعد از چنین اقدامی احساس آرامش و رضایت کنند. این تنها یک وجه این داستان است. وجه دیگر داستان دینداری به سبک مدرن و امروزی مربوط به ظهور ادیان و فرقههای جدیدی است که در راستای خواستهها و نفس انسانی میباشد. طبق اخبار و روایت برخی از منابع معتبر، تعداد این عرفانهای نوظهور در سطح دنیا بسیار زیاد است؛ برخی تا سه هزار نوع عرفان را شناسایی کردهاند. در واقع به نظر میرسد که تکثیر این نوع عرفانها برای آن است که در مقابل عرفان اسلامی بایستند.
معروفترین گرایشهای ضاله در کشور ما شیطان پرستی ،عرفان کیهانی، اوشو، اکنکار، سرخپوستی، رام الله، پائولو کوئیلو و دالایی لاما هستند.
این ادیان نوظهور بر محوریت نیازهای مبتنی بر نفسانیات استوار هستند. با توجه به اینکه انسان مدرن از طرفی احساس نیاز به بهره بری از نوعی دین داری را در خود احساس میکند و از طرف دیگر ادیان الهی و آسمانی در برخی از موارد برای او دست و پاگیر و دشوار محسوب میشوند،به همین خاطر رواج دهندگان ادیان و عرفانها جدید با استفاده از این نیاز درونی انسانها به رواج افکاری انحرافی و نادرست میپردازند.
شرایط جامعه امروز و آموزشهایی که توسط رسانههای جمعی به طرق مختلف به افراد داده میشود، زمینهای را فراهم ساخته تا افراد و خصوصاً قشر جوان جامعه به سمت عرفانهای جدید و دینهای نوظهور گرایش پیدا کنند.آمار و گزارشهای ارائه شده در این رابطه نشان میدهد که این مسئله در جامعه ما بسیار جدی است و باید مورد توجه قرار گیرد.
حجت الاسلام دکتر علی فلاح رفیع، رئیس مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی با بیان این که سن گرایش به عرفانهای کاذب در کشور ما کاهش یافته است گفت: معروفترین گرایشهای ضاله در کشور ما شیطان پرستی ،عرفان کیهانی، اوشو، اکنکار، سرخپوستی، رام الله، پائولو کوئیلو و دالایی لاما هستند.
دکتر علی فلاح رفیع گفت: سطح سنی گرایش به عرفانهای کاذب پایین آمده است؛ بسیاری از ترویج کنندگان این مکاتب برای تأثیرگذاری بیشتر بر افکار نسل جدید از سنین پایین دبستان و راهنمایی آموزشهای خود را آغاز میکنند، وی ادامه داد: یکی از اصول تربیتی در این زمینه، شروع آموزش از سنین پایین است زیرا هنگامی که به سطح دانشگاه رسیدهایم، آموزههای تربیتی تأثیر چندانی ندارد. هرچند امکان تغییر و تحول در هر رده سنی هست اما به طور طبیعی، ذهن افراد در سنین پایینتر، برای دریافتهای تازه آمادهتر است.رئیس مرکز هم اندیشی استادان و نخبگان دانشگاهی با اشاره به معروفترین فرقههای انحرافی در ایران گفت: معروفترین آنها در کشور ما شیطان پرستی است که به هیچ اصول اخلاقی پایبند نیست و گرایشهای جنسی نیز دارد. وی همچنین افزود: برخی از این عرفانها نمایندگی و انتشارات در ایران دارند. به طور مثال اوشو شاید بیش از صد جلد کتابش به فارسی ترجمه شده است.
کلام آخر
انسان قرن 21 در شرایطی زندگی میکند که تکنولوژی فوق مدرن،صنعت ارتباطات پیچیده و تودر تو،تکنیک تبلیغات و صنعت سرگرمی و سرگرم سازی،سرتاسر زندگی او را احاطه کرده است. همین رویارویی در بسیاری از موارد سرآغازی برای سردرگمی و پوچ گرایی انسان شده است. به این ترتیب ایجاد چنین احساسی موجب بروز نوعی علاقه و گرایش به معنویت میشود. به نظر میرسد چندان دور از ذهن نیست که همان طراحان صنعت سرگرمی و تکنولوژی،برای جبران خلاء معنوی در درون انسانها به تولید عرفانها و ادیان جدیدی دست بزنند که با سایر ارکان مدرنیته مطابقت داشته باشد. آری!این یک واقعیت است که باید به طور جدی به آن توجه کرد.فراموش نکنیم که دوری از ارکان ادیان آسمانی نتیجهای جز ضلالت و گمراهی نخواهد داشت چرا که هر آنچه به دست بشر ساخته شود، نمیتواند پاسخگوی نیازهای روحی و معنوی آدمیان باشد که هر که انسان را خلق کرده،بهتر از هر کسی نسبت به نیاز درونی او آگاهی دارد.
فاطمه ناظم زاده
بخش اجتماعی تبیان