تبیان، دستیار زندگی
انسان امروزی هرچه از نظر علمی وتکنولوژی پیشرفته تر می‌شود ، گویی خود وهویتش را بیشتر از پیش از دست می‌دهد و از فطرت اصلی خود ، که خداجویی می‌باشد ، بیشتر فاصله می‌گیرد . به علت کج فهمی‌های شدید خود از گرایشهای دینی فاصله گرفته ولی چون ذاتا خداجوست
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه رئیسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تحلیل ریشه‌های اجتماعی عرفان‌های نوظهور


انسان امروزی هرچه  از نظر علمی  وتکنولوژی پیشرفته تر می‌شود  ، گویی  خود وهویتش را بیشتر از پیش  از دست می‌دهد و از فطرت اصلی خود ، که خداجویی می‌باشد ،  بیشتر فاصله می‌گیرد . به علت کج فهمی‌های شدید خود از گرایشهای دینی فاصله گرفته ولی چون ذاتا خداجوست ، به دنبال راهی برای پر کردن خلا های خود می گردد .


شیطان پرستی-فرقه

در این میان ممکن است دست به هر کاری بزند تا به آرامشی دست بیابد . پدیده ای که چند صباحی ما شاهد رشد آن هستیم ، یعنی عرفان‌های نوظهور ، که اغلب  در قالب مفاهیم دینی و ایمانی رشد پیدا کرده اند .

ریشه‌های ظهور چنین مکاتب عرفانی که اغلب جعلی و بی اساس می‌باشند، در بسیاری از پدیده‌های اجتماعی یافت می‌شود . مثل فرهنگ‌هایی که در دوره‌هایی فترت از دین‌های الهی داشته اند چنین جریان‌های فکری بیشتر دیده می‌شود . در جوامع  اومانیستی  که انسان جای خدا نشسته است و همه چیز بر مدار نیازها و رفاه بشر طراحی می‌شود و جهالت دینی وجود دارد ، بستری آماده برای رشد چنین دیدگاه‌های التقاطی فراهم می‌شود . اغلب فرهنگ‌های غربی که به نوعی القا کننده خدا فقط در روز یکشنبه است و یا برای بسیاری از جوانان آنها حتی این تشریفات معنایی ندارد، چنین  رویکردهایی سریعا گسترش می‌یابد .

منشا دیگر رشد این گونه از افکار دربسیاری از رشته‌های علوم اجتماعی  است ، امروزه ما شاهد مکاتبی در روانشناسی ،جامعه شناسی و فلسفه هستیم که به آنها فرا روانشناسی ، فرا جامعه شناسی ، فرا فلسفه و .... میگویند . چون این رشته‌ها براساس فرهنگ صرفا غربی تدوین شده است ، در بعضی از نظریات خود دچار فقدان و عجز در تفاسیرابعاد وجودی انسان دارند ، به همین دلیل از مکاتبی مانند ذن ، بودا ، میتراییسم و حتی اسلام مفاهیمی را وام گرفته تا بتواند به جنبه‌های معنوی انسان هم پاسخ  دهد ، چون در این علوم به نتیجه رسیدند دید گاه  صرفا ماتریالیستی  نسبت به انسان ، نمی‌تواند جوابگوی  تمام نیازهای او باشد .

عامل مهم اجتماعی دیگر؛ افزایش بحران‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه است . هر چه جامعه ای مشغول به مشکلات درونی باشد و عدم احساس امنیت روانی ، اجتماعی ، سیاسی و حتی اقتصادی وجود داشته باشد ، احتمال بیشتری وجود دارد که افراد برای رسیدن به آرامش ، حتی به طورموقتی به چنین  دیدگاه‌ها ودستورات آنها پناه ببرند تا کمی احساس آرامش کنند .

حال  در ذهن خود مقایسه کنید ، نوجوانان ما که اطلاعات ناقصی از دین دارند و آنرا مساوی با عذاب می‌دانند ، کدامیک را انتخاب می‌کنند ؟ بر عهده بسیاری از دست اندرکاران دینی  و فرهنگی است که تعبیرات مربوط به  مفاهیم دینی را کمی تعدیل کرده و حتی  کمی مفاهیم اسلامی با عشق و محبت مخلوط شود تا فرصتی در اختیار سود جویان قرار نگیرد.

در چنین شرایطی سردمداران چنین مکاتب انحرافی ، که اغلب به  جایی  وابسته هستند از مشکلات درون اجتماع  سریعا سوء استفاده  و مجال می‌یابند که افکار دیگران را تحت سلطه خود درآورند . در این میان زنان و نوجوانان بیشتر احتمال دارد که قربانی چنین شرایطی شوند . زیرا آنها حساستر و تلقین پذیرترند . البته زنانی که تحصیلات بالایی دارند کمتر تحت تاثیر قرار می‌گیرند و به سادگی قانع نمی‌شوند .

پس می‌توان گفت که نداشتن حس امنیت یکی از عوامل مهم است ، عامل دیگری که با حس امنیت در ارتباط مستقیم است ، ترس از آینده است که بر وجود انسان امروزی سایه افکنده است . انسان‌های امروزه ازتنهایی ، ماشینی شدن بیشتر زندگی ، چه در حال و چه در آینده ، ازبین رفتن ارتباطات خانوادگی ، جنگ‌ها ، قحطی وغیره ، شدیدا واهمه دارند و چون دنبال آرامش هستند ، این آرامش را در دل  این  رویکردهای به ظاهر آرام ساز جستجو می‌کنند . نمونه ای از این متدها شیوه‌های یوگا و یا مراقبه‌های تعالی است که سعی دارند ذهن را تخلیه کنند ، قدرت تمرکز آن را تغییر داده و دوباره آن را احیا کنند .

شیطان پرستی-فرقه

یکی از مسایل مهمی که در مورد رشد و قوت گرفتن این پدیده می‌توان در نظر گرفت ، وجود دست‌های پنهانی است که می‌کوشند در جوامعی که مذهب‌های ریشه الهی دارند ، آنرا کمرنگ کنند. مقاصد آنان اغلب استعماری است و در تلاش هستند ، به انحاء مختلف ادیان الهی را کمرنگ کرده ، مبانی آنرا زیر سوال برده ، ایجاد شک و شبه  در این ادیان نموده تا به بسیاری از مقاصد شوم خود از جمله براندازی ادیان  الهی تا ارایه غربزدگی و مصرف زدگی  پیش روند .

یکی از عوامل اجتماعی که باعث می‌شود این طرق ضاله جان گرفته و گسترش یابد ، آموزشی است . جوامعی که ادیان الهی دارند ، متاسفانه اغلب مسایل دینی را برای اقشار نوجوان و جوان خود به خوبی تبیین نمی‌کنند ، مثلا در جامعه ما دین اسلام در بسیاری موارد با مفهوم گناه و عذاب خداوند شکل گرفته است و استفاده از این موارد بیش از موضوعات بشارت دهنده و پاداش دهنده است و در بین بسیاری از نوجوانان و جوانان دین زدگی را ترویج می‌دهد.

اگر شما به آداب بیشتر این فرقه‌های به ظاهر عرفانی ودینی نظری افکنید ، دایما از نشاط درون ، روح آرام ، شادی ذاتی و حتی از رابطه جنسی به عنوان رسیدن به تعالی  استفاده می‌کنند ، رقصهای خاصی برای رسیدن به شادی دارند و .... . حتی درمورد ازدواج رابطه جنسی را قبل از هر چیزی مهم می‌دانند و معتقدند که این رابطه آزاد می‌تواند منجر به عشق و پیوند ابدی شود .

حال در ذهن خود مقایسه کنید ، نوجوانان ما که اطلاعات ناقصی از دین دارند و آنرا مساوی با عذاب می‌دانند ، کدامیک را انتخاب می‌کنند؟ بر عهده بسیاری از دست اندرکاران دینی  و فرهنگی است که تعبیرات مربوط به  مفاهیم دینی را کمی تعدیل کرده و حتی  کمی مفاهیم اسلامی با عشق و محبت مخلوط شود تا فرصتی در اختیار سود جویان قرار نگیرد .

علاوه بر هویت فردی ، هویت اجتماعی نیز در توسعه اینگونه از مکاتب ساختگی موثر می‌باشد ، وقتی افراد جامعه ای  هویت و تاریخچه خود را از یاد ببرند، شعرا ، فضلا ، اندیشمندان  و .... خود را نشناسند، خصوصا در بین نسل جوان و نوجوان ، دچار بی هویتی اجتماعی می‌شوند لذا به دیدگاه هایی بی ریشه ای پناه می‌آورند تا این هویت اجتماعی از دست رفته را به طریق دیگری جبران کند.

به علت گسترش  رفاه و خدمات اجتماعی در جوامع امروزی ، میزان رفاه اجتماعی بالاتر رفته است  و ساعات کار در اغلب کشورها حدود هشت ساعت می‌باشد ، لذا میزان اوقات فراغت  در بین مردم افزایش یافته است . انسان‌ها درصدد هستند تا به گونه ای وقت اضافه خود را پر کنند . در جامعه خودمان شاهد هستیم که افراد به کلاس‌های  یوگا ، مدیتیشن ، هیپنوتیزم و .... ثبت نام کرده و وارد می‌شوند . در همین کلاس‌ها زمینه مناسبی  برای  جذب شدن افراد به این مکاتب می‌باشد .

علاوه بر هویت فردی ، هویت اجتماعی نیز در توسعه  اینگونه از مکاتب ساختگی موثر می‌باشد ، وقتی افراد  جامعه ای  هویت و تاریخچه خود را از یاد ببرند، شعرا، فضلا، اندیشمندان و .... خود را نشناسند، خصوصا در بین نسل جوان و نوجوان، دچار بی هویتی اجتماعی می‌شوند  لذا به دیدگا ه هایی  بی ریشه ای  پناه می‌آورند تا این هویت اجتماعی از دست رفته را به طریق دیگری جبران کند .

فاطمه رئیسی

بخش اجتماعی تبیان