یک نان داغ یا یک لیوان آب خنک؟

در یکی از روزهای گرم تابستان  آن هم در ماه مبارک رمضان  بر آن شدیم تا به یکی از نانوایی‌های فعال سطح شهر سری بزنیم و در مورد فعالیت این عزیزان چند دقیقه‌ای با ایشان به گفتگو بنشینیم، درست است که در این هوای گرم شهروندان بیشتر هوس یک لیوان آب خنک می‌کنند تا یک نان داغ  ولیکن نباید از زحمات بی دریغ این قشر زحمتکش غافل بود.

ماجرای صاحب این واحد نانوایی را از اینجا آغاز می‌کنیم که ایشان یعنی صاحب نانوایی در اول مهر ماه 1336 به دنیا آمده و دوران تحصیل را پشت سر گذاشت، سپس به خدمت سربازی رفت و در حین انجام وظیفه مقدس سربازی مشغول به کار شد و در دوران جوانی جویای کار و کسب حلال شد. به خدمت نانوایی علاقمند و در همان زمان دوران خدمتش مشغول به فعالیت شد و نان به دست مردم دادن را به خوبی یاد گرفت. حالا چند لحظه‌ای است که خدمت این بزرگوار رسیدیم تا سوالاتی در مورد حرفه و فعالیت او یعنی‌ شغل شریف نانوایی داری و شاطری بپرسیم.

 سلام خدا قوت، حاج آقا چند وقت هست که مشغول به این کار هستید؟

به نام خدا و با عرض سلام، بنده حدود 25 سال از دوران خدمت و جوانی‌ام مشغول به این حرفه  شدم.

 حاج آقا چرا اون موقع‌ها که دنبال حرفه و شغلی بودید تا اموراتتان را بگذرانید ، این فعالیت رو انتخاب کردید؟

من یک روزی در یک نانوایی دیدم که نانوا نان خیلی‌ بدی رو به دست مردم می‌داد و همه‍‌ی مردم از او ناراضی هستند، به این فکر افتادم تا کار نانوایی را به صورت حرفه‌ای ادامه بدم تا بتونم به خوبی به مردم خدمت رسانی کنم بعلاوه اینکه درآمدی داشته باشم.

 آیا از شغل تون رضایت دارید؟

راستش از لحاظ مالی نه، ولی‌ از لحاظ اینکه به خلق خدا خدمت می‌کنم و تلاش می‌کنم تا برکت خدا اسراف نشه خوشحالم.

 در مورد ساعت کاریتان توضیحی می‌دهید؟

ما در ماه مبارک رمضان صبح‌ها تعطیل هستیم ولی‌ بعد از ظهرها حدود ساعت 3 شروع به پخت می‌کنیم تا ساعت 21 شب، ولی‌ در روزهای معمولی‌ از ساعت 4 صبح تا 14 ظهر و از 16 تا 21 شب پخت نان داریم و مشغول هستیم.

 محاسن و معایب شغل شما از نظر شما که سالیان سال از این راه درآمد کسب می نمایید چیست؟

محاسنش این است که با برکت خدا سرو کار داریم و انشاءالله کار با برکتی باشد و دوم اینکه به خلق خدا خدمت رسانی می‌کنیم که به امید خدا از ما راضی باشند. البته معایبی هم دارد مثلاً گرمایی که باید تحمل کنیم ، شما که الآن چند لحظه‌ای هست که با من صحبت می‌کنید هوا را چطور دیدید؟گاهی کیفیت آرد خوب و گاهی هم بد می‌شه بنابراین این کار برای ما خیلی‌ سخته که نان خوب به دست مردم برسانیم، ولی‌ ما تمام سعی خودمون رو می‌کنیم.

از مسئولین و مردم چه انتظاراتی دارید؟

از مردم اینکه ما نانوایان رو همراهی کنند و با برخورد خوبشون به ما انرژی بدهند و یک سری از مشتریانی که یک مقدار عجولند، با صبرشون به نظم هر چه بیشتر نانوایی‌ها کمک کنند. مسئولین عزیز هم اگر آرد با کیفیت‌تر و با قیمت مناسب در اختیار ما بگذارند ما نان خیلی‌ بهتری از این که هست تولید می‌کنیم البته تا الآن خدارو شکر در بحث تولید نان کم کاری نکردیم و باز خدا رو شکر مردم هم راضی‌اند.

 به نظرتون مردم چه انتظاراتی از شما دارند؟

ارائه نان خوب و با کیفیت وبا قیمت مصوب، رعایت بهداشت کامل و داشتن اخلاق خوب از سوی ما موضوع منطقی‌ای است که مردم از ما انتظار دارند.

در این هوای گرم تابستان و خصوصاً با توجه به ماه مبارک رمضان چطور با این گرمای طاقت فرسای تنور سر می‌کنید؟

راستش به علت گرمای زیاد تنور کارگرای ما در سختی و دشواری به سر می برند اما به دلیلی وظیفه شرعیشون روزه دار هستند و صبور. اگر چه گرمای نانوایی گاه تشنگی زیادی را برای ما به همراه دارد اما با طلب مدد از خداوند سعی می کنیم مطیع و روزه دار باشیم.  بالاخره چاره‌ای نیست و هر کاری سختی‌ای داره.  و همین سختی های کار است که به مال ما برکت می دهد .

حاج آقا برای جوانانی که به این کار علاقه دارند چه توصیه‌ای دارید؟

اول باید حسن نیت و توکل به خدا رو پیشه کنند، و همچنین برای فراگیری این کار وزارت کار و امور اجتماعی کلاس‌هایی دارد که حتماً شرکت کنند.

رابطتتون با مردم چگونه است؟

من چون نظامی گری را به واسطه‌ی انجام مقدس سربازی گذرانده‌ام به وجود نظم خیلی‌ اهمیت می‌دهم و با برخوردم با روی باز با مردم، اونها هم می‌پذیرند که نظم را رعایت کنند و این نظم برای خودشان هم خوب است و این‌گونه است که مشکلی در رابطه با مردم هم ندارم.

وضعیت آرد قبل و بعد از یارانه‌ای شدن چطور است؟

راستش قبلاً خیلی‌ بهتر بود البته درست است که ما آرد را به صورت آزاد خریداری می‌کردیم ولی‌ نسبت به حالا خیلی‌ بهتر و با قیمت مناسب‌تر ارائه می‌شد، از لحاظ خرید مردم، الآن خیلی‌ بهتر شده چون به اندازه مصرف روزانه خرید می‌کنند و اسراف و دور ریز نیز خیلی‌ کمتر شده.

از کارتان خاطره‌ای که در ذهنتان مانده باشد دارید؟

روزی به یکی‌ از کارگرها گفتم که اون گونی‌های بالای تنور رو بکنید که آتش نگیره، اونها هم گفتند چشم ولی‌ عمل نکردند، شب که شد نانوایی به خاطر همان گونی‌ها و حرارت بالا ، آتش گرفت ولی‌ بچه‌ها زود آتش رو خاموش کردند و به من چیزی نگفتند، فردا که من آمدم بچه‌ها گفتند: حاجی گونی‌ها رو کندیم و فروختیم، من 1 ماه بعد فهمیدم که مغازه آتش گرفته بود، ‌ یکی‌ از خود بچه‌ها بهم گفت. حالا خوشحالم که به حرف من رسیدند و اتفاقی‌ براشون نیفتاده. ما قدیمی‌ترها دقیقاً به حرف بزرگ‌ترها و استاد کار گوش می‌دادیم که‌ای کاش جوان‌های الآن هم این کار رو می‌کردند.

 با حاج محمد آقا  خداحافظی کردیم و ایشان در آخر گفت :

و اما سفارش من به مردم: اسراف نه ولی‌ مصرف چرا.

بخش اجتماعی تبیان