ساده اما مشکل
هرگونه سخنی در مورد جوان در عین سادگی بسیار مشكل و پیچیده است، زیرا احتیاج به معرفت و شناخت كامل این دو نسل دارد...
یکی از سرمایه های مهم و آینده ساز هر ملت و کشوری جوانان هستند، جوانانی که کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده و سرمایه ملت اند؛بدین لحاظ است که دولت ها باید در برنامه ریزیها و سیاستهای فرهنگی و اجتماعی توجه ویژه ای به این نسل کنند و برای بهره برداری صحیح و استفاده مطلوب از این نیروها و استعدادها در سازندگی و اداره کشور، تمام تلاش خود را به کار گیرند تا تواناییهای جوانان برای رفع نیازها و رفاه و آسایش جامعه هدایت شود.
از آنجایی که جوانی، دنیای تحول است؛ دنیای بحران و دنیای تغییر و تحولات جسمی و غریزی که سبب بروز حالات روحی و دگرگونی عواطف می شود و سن توقعات جدید و حتی از نگاهی می توان گفت، سن پرتوقعی ها، طغیان و امیال و رغبتهاست؛ از این رو باید به جوان و جوانان با نگاهی خاص و ژرف نگاه کرد.
جوان سرمایه ملی هر کشور و نسل جوان، از آسیب پذیرترین و حساس ترین نیروهای هر کشور است.
جوان حلقه اتصال دو نسل است:
نسل گذشته و نسل آیندههرگونه سخنی در مورد جوان در عین سادگی بسیار مشكل و پیچیده است، زیرا احتیاج به معرفت و شناخت كامل این دو نسل دارد. شناخت این نسل یعنی شناخت روحیات، شناخت تمایلات، شناخت احساسات، شناخت خواستهها و توانمندیهای جوان. پس اگر نتوانیم تفسیری صحیح و منطقی از جوان داشته باشیم، نمیتوانیم او را دریابیم و مهمترین نكته اینجاست كه او نیزنمی تواند از خود، محیط خود، آینده خود و هدف آفرینش تفسیر روشن و همگون داشته باشد.
به نظر میرسد :
نسل جوان امروز با دو بحران روبروست:
الف- بحران شناساییبه این معنی كه جوان امروزی درصدد تفسیر روان و همهجانبه سوالهای جدی خود برنمیآید و یا حداقل پیگیر نیست یا به تعبیر دیگر سوال ندارد و یا با دغدغه خاطر به آن مواجه نمیشود. پس قبل از پرداختن به سوالهایی نظیر «من كیستم؟ كجا هستم؟ چه باید بكنم؟» باید بدانیم كه جوان قبل از اینكه بر خود مسلط باشد تحت تاثیر حوادث بیرونی قرار گرفته و محیط اطراف سمت و سوی او را جهت میدهند. قطعاً یكی از عوامل موثر در نشو ونمای جوای و بلكه هر انسانی، محیطی است كه در آن زندگی میكند. اما به نظر میرسد اگر انسان فضای ذهنی و درونی آسیبناپذیری داشته باشد، عوامل محیطی از بیرون مطابق با عوامل درونی او جهت مییابند كه بعضی از آیات به این مطلب اشاره دارد. یا ایها الذین آمنوا علیكم لایضركم من قبل اذا اهتدیتم (كسانی كه ایمان آوردهاید به خودتان برسید، اگر شما هدایت پیدا كنید كسانی كه گمراه شدهاند به شما ضرری نمیرسانند.) نداشتن فضای ذهنی روشن و شناختی گویا از خود، آینده خود، اطراف خود، محیط خود و بالاخره هویت خود، مشكل اساسی و جدی جوانان این دوران است.
جوان ما باید به این نكته واقف باشد كه به مقتضای سن جوانی اطلاعات او نسبت به بسیاری از امور ناقص است و تنها با صبر و تحمل و استفاده از استادان و راهنمایان است كه میتواند شاهد رشد روزافزون خود باشد
ب- بحران الگوگریزی و الگوپذیری
جوان كانون احساسات است و یكی از نیازهای حسی او الگو و اسوهخواهی است. جوان ناخودآگاه الگوخواه و الگوپذیر است و از این كه الگوی مناسبی نداشته باشد افسرده میشود. (البته چون خود متعلق به نسل گذشته و آینده است، همیشه در جستجوی الگویی است كه گذشته و آینده را جمع كند الگویی كه در گذشته حل نشده باشد و آینده را نیز همانند او درك كند.) از جهت الگویی، نوگرا و تجدیدطلب است. علت چنین گرایشی این است كه جوان در درجه اول آنچه را كه با تمایلات و احساسات لذتبخش او مطابق باشد پذیرفته و تحت تاثیر آن قرار میگیرد و آن را به عنوان الگو انتخاب میكند.
اگر این انطباق حاصل نشود انزجار، دلسردی و كنارهگیری ناخودآگاه آغاز شده و در این حال او بدنبال الگوی دیگری میگردد. ما باید الگوی سالم دیگری در اختیارش قرار دهیم كه در عین هدایت به افقهای عقلانی به احساسات او نیز پاسخ داده، خواستهها و تمایلات را در چارچوب نیاز واقعی او برآورده سازیم. باید این واقعیت را پذیرفت كه تا ما جوان را در نیابیم آینده را نخواهیم داشت و تا آینده را نداشته باشیم تلاش گذشته ما بیثمر خواهد بود.
اما وظیفه چیست؟
به رسمیت شناختن جوانجوان باید به این باور برسد كه ما او را به رسمیت میشناسیم. به اندیشه، تمایلات و احساسات او هرچند ناپخته ارج نهیم و درد او را درد خود میدانیم. جوان باید بداند كه ما در یك تكاپوی همه جانبه تنها آینده خود را در او میبینیم و به آینده او علاقهمند هستیم. البته تنها سخن گفتن از جوان مشكل را حل نخواهد كرد، آنچه میتواند حلال مشكلات روحی و روانی جوان باشد به رسمیت شناختن واقعی اوست و به نظر میرسد این مطلب از سه راه مسیر قابل هدایت است.
همزبانی
ما باید زبان و فكر جوان را درك كنیم، احساس او را بدانیم، خواسته او را بفهمیم و قبل از اینكه برای جوان تصمیم بگیریم فضای فرهنگی محیطی را به گونهای هموار كنیم كه جوان به طور طبیعی حرف دلش را بزند. در این صورت ما میتوانیم درد واقعی او را از زبان او بشنویم. تا زمانی كه ما درد جوان را بیان میكنیم نسخه درمان ما به درد جوان نخواهد خورد، فضای ارتباط را باید با تلاش طبیعی ایجاد كرد. لازم به ذكر است كه ما باید مطالب خود را در یك قالب زبانی همگون به جوان منتقل كنیم و این امر تنها در صورتی میسر است كه دردها، خواستهها، نیازها و توانمندیهای او را به طور طبیعی نه به صورت تصنعی شناسایی كنیم و این موضوع زمانی محقق خواهد شد كه جوان با امنیت خاطر در یك فضای شاداب و منطقی به سخن آمده و سفره دلش را باز كند. تحقق این امر مرهون آن است كه جوان بداند ما به طور جدی درصدد یافتن او هستیم و او را دوست داریم و او همه وجود و هستی آینده و سرمایه جامعه ماست.
به رسمیت شناختن جوان یعنی احترام گذاشتن به اندیشه او گوش دادن به درد دل او و محبت كردن به او در چنین بستری به راحتی میتوان بحران شناسایی و بحران الگوگریزی را حل كرد
اولین مكانی كه لازم است چنین فضایی در آن حاكم باشد خانواده است. امروز جوان در خانواده خود زندگی طبیعی ندارد و بیرون از افكار و تمایلات خانواده اما به ظاهر زندگی میكند. خانه خوابگاه اوست و خانواده قفسی است كه او را تنها از آفتهای محیطی و نه از آفتهای روحی حفظ میكند كه مكان بعدی جامعه است. اگر جامعه جوان را به رسمیت بشناسد او گرچه از جهات اقتصادی دچار مشكلاتی باشد، همیشه آسایش و امنیت روانی را احساس میكند و در این صورت سعی میكند برای جامعهای كه برای او ارزش فوقالعاده قایل است كار كند.
نتیجه اینكه به رسمیت شناختن جوان یعنی احترام گذاشتن به اندیشه او گوش دادن به درد دل او و محبت كردن به او در چنین بستری به راحتی میتوان بحران شناسایی و بحران الگوگریزی را حل كرد.
بهكارگیری اندیشه و توان جوان
یكی از بهترین راههای به رسمیت شناختن جوان و واگذار كردن كار به اوست، ما باید به گونهای برنامهریزی كنیم كه جوان خود مجری بسیاری از كارها باشد و بتواند ابتكار و خلاقیت خود را نشان بدهد در بستری آماده به ظهور و شگفتی خود بیندیشد و اندیشه خود را در افق خدمت به مردم نظاره كند، علت برخی از افسردگیها بداندیشیها و بزهكاریها و عدم ابراز احساسات به جوانان است، اگر بستر ابراز احساسات جوان تهیه شود بسیاری از معضلات از بین خواهد رفت، اگر ما بتوانیم از اندیشهها و فكر جوان استفاده كنیم حلقه ارتباط با او راه جهت درمان بسیاری از دردهای او بدست گرفتهایم.
سیراب كردن جوان در هدایت
بعد از اینكه ما جوان را با ایجاد فضای ارتباط به رسمیت شناختیم باید او را حفظ كنیم یعنی او را به طور غیرمستقیم هدایت كنیم تا با اتكاء به نفس در مسیر زندگی به پیش برود. ما بعد از ارتباط باید بتوانیم به او خوراك تازه همراه با مزههای قابل پسند و به تعبیری خودمانیتر جوانپسند ارایه كنیم. اینجاست كه محتوا را باید در روشهای تازه بكار گرفت كه خوشبختانه از جهت دارابودن محتوای هدایت از علوم دینی با وجود روحانیت معظم مشكلی نیست. اما مشكل در ارایه جذاب آن در قالبهای ارزشی است كه باید بدان توجه ویژه داشت.
جوان مطابق با روحیه خود از كهنهكاری گریزان است و به نواندیشی و تازهگرایی گرایش دارد و این ما هستیم كه وقتی جوان را با خود همراه كردیم باید سنت و تجدید را كنار هم بنشانیم و بین گذشته و آینده عقد قرابت ایجاد كنیم
اینجاست كه اصل انطباق با جوان در مسیر هدایت ضروری است. باید مطبق با رفع نیازها بر ضرورتها تكیه كرد و زبان طرح ارزشها را مطابق با مخاطب خود جذاب و گیرا نمود.
زبان امروزی قطعا در نقل مطالب و در مقایسه با زبان كهنه موفقتر است. در این راستا ترجیحاً باید از قالبهای هنری و با محتوا با هدایت ارزشی بهرهگرفت. امید آنكه با درك مشكلات جوانان و انتخاب راه كارهای اصیل و صحیح قدمی بزرگ در رفع نیازهای جوان امروزی برداریم.
فرآوری: نسرین صفری
بخش خانواده ایرانی تبیان
منابع:
سازمان تبلیغات اسلامی/ کانون گفتگوی قرآنی
مطالب مرتبط: