تبیان، دستیار زندگی
امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می‏فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است که نه در آن عزت ونه انصاف است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

معاویه و پیشنهاد صلح


از مهم ترین وقایع تاریخ اسلام ، می توان به  جریان صلح امام حسن مجتبی علیه السلام با معاویه اشاره نمود، صلحی که اما و اگرهای بسیاری را با خود به همراه داشته است. از جمله اینکه چرا امام حسن قیام نکرد؟! مگر امام مجتبی از جنگ هراس داشت. آیا امام مجتبی فردی سازش کار و امام حسین فردی ستیزه جو بوده است؟!


امام حسن مجتبی (ع)

با اندک تاملی در تاریخ اسلام و زمان امامت حضرت مجتبی علیه السلام در می یابیم که هدف اصلی معاویه «وصول كم هزینه به هدف» (یعنی همان حكومت) بود؛ زیرا می‌دانست صاحب اصلی حكومت امام حسن (علیه السلام) است و برای به دست آوردن حكومت باید  ـ هر چند در ظاهر ـ صاحب اصلی آن را قانع و متعهد بسازد و بهترین راه آن صلح بود.

به این ترتیب معاویه از نتایج نگران كننده جنگ كه بارها به آن تاكید داشت و عواقب درگیری با فرزند رسول الله كه جایگاه معنوی و اعتقادی مهمی میان مردم داشت، در امان می‌ماند.

با شهادت حضرت علی علیه السلام و اقبال مردم به سوی امام حسن علیه السلام هول و هراس و نگرانی که بیعت عموم مردم عراق با حسن مجتبی علیه‏السلام در اندیشه معاویه پدیدار ساخته، وی را سخت نگران تهاجم سپاه امام نموده بود. معاویه چون خود را در جنگ با سپاه امام حسن علیه‏السلام توان‏مند نمی‏دید، تلاش نمود تا از راه دیگر صلابت این تشکل همسو را بشکند. هراس معاویه در اعتراف‏های وی آشکار است. هنگامی که برای فریب فرماندهان امام حسن علیه‏السلام همواره پیک اعزام می‏نمود، قیس بن سعد فریب معاویه را نخورد عمر وعاص به معاویه پیشنهاد می‏کند با وی بستیزد، معاویه می‏گوید جنگ با اینان ممکن نیست مگر این که به تعداد سپاه خودشان از سپاه ما (حداقل چهل هزار نفر) به قتل رسانند: فانا لانخلص الی قتل هولاء حتی یقتلوا اعدادهم من اهل الشام. (1) این سخن نگرانی عمیق معاویه را آشکار می‏سازد.

امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می‏فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است که نه در آن عزت ونه انصاف است

به‏همین خاطر برای مصاف با سپاه امام مجتبی راه دیگری را پیش می‏گیرد که پایان آن استقرار و تداوم حکومت وی می‏شود. و آن راه سازش با امام مجتبی علیه‏السلام است. براین اساس معاویه چون در موضع ناتوانی است، قرار داد صلح را پیشنهاد می‏نماید. لوح سفید امضاء نموده به حضور امام می‏فرستد و هر گونه شرطی را پذیرا می‏باشد! (2)

وی نامه رسمی می‏نگارد و تقاضای صلح می‏نماید، فکتب الیه معاویه فی الهدنه و الصلح. (3).

وی تنها به نامه‏نگاری اکتفا نمی‏کند بلکه افزون بر فریب فرماندهان سپاه امام، در تلاش است تا فرصت سازی کند تا زمینه صلح را به هر شکل ممکن فراهم آورد. و تلاش در جهت‏های گوناگون مانند ایجاد شایعه در میان سپاه امام حسن که امام صلح را پذیرفته است! و یا خواهد پذیرفت! چنانکه بسربن ارطاة با بیست هزار نیرو در برابر سپاه امام گفت فرمانده شما با معاویه بیعت نموده است و امام شما هم مصالحه کرده است! شما به چه انگیزه‏ای تصمیم به جنگ دارید. (4) و این در حالی بود که هیچ‏گونه گفتگوی رسمی در مورد صلح هنوز شکل نگرفته بود.

همچنین ستون پنجم حکومت شام، هر خبری را که موجب تضعیف روحیه‏ی لشگریان عراق می‏شد، توسط وابستگان فکری خود شایع می‏کرد، از آن جمله این که: فلان مرد جنگی و رزمنده پناهده شده و یا مجروح گردیده است و یا می‏گفتند: او شهید شده، مانند شایعه‏ی شهادت قیس بن سعد، که مناسبت با روحیه و وضعیت آن فرمانده‏ی شجاع داشت؛ زیرا نمی‏توانستند مطلب دیگری درباره‏اش شایع کنند؛ در هر صورت، انتشار شایعه‏ی شهادت قیس بن سعد به گونه‏ای بود که بعضی از نیروهای تازه نفس از میان راه بازگشتند (5)  و این خود سبب از هم‏گسیختگی بیش‏تر شد.

امام حسن مجتبی (ع)

هواداران معاویه پیش از امضای صلح در میان سپاه قیس بن سعد شایعه می‏کنند که حضرت صلح را پذیرفته است! (6) معاویه مغیره بن شعبه و عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن‏ام‏الحکم را به عنوان نمایندگان خویش به حضور امام مجتبی علیه‏السلام اعزام می‏دارد، آنان بعد از مذاکره و پیش از توافق قرارداد، در میان سپاه امام سخن از پذیرش صلح ازجانب امام می‏زنند که باعث شگفتی سپاه امام می‏گردد. (7)

معاویه آن مقدار به صلح اصرار دارد، هنگامی که پذیرش صلح از جانب امام به گوش وی می‏رسد، آن‏گونه خرسند می‏شود که به تعبیر برخی به هوا پرواز می‏کند. (8) (9) از همه مهمتر امام در مشاوره و خطبه خود پیش از پذیرش و پیشنهاد صلح می‏فرماید: معاویه ما را به امری فراخوانده است که نه در آن عزت ونه انصاف است: آن معاویه قد دعا الی امر لیس فیه عز و لا نصفه. (10) این سخن امام یا در نخیله‏ی کوفه پیش از عزیمت به جبهه ایراد شده است، و یا اگر در مداین بوده در هنگامی بوده است که هنوز اوضاع نظامی و سیاسی به سود معاویه گردش نیافته است. امام چون در موقعیت برتر بوده سازش را منصفانه و عزت آفرین نمی‏دانسته است. در هر صورت امام علیه‏السلام

در مرحله نخست به هیچ وجه به صلح راضی نبوده است.

براین اساس آن چه از رفتار امام مشاهده می‏شود بسیج نیرو تهاجم علیه معاویه است و سازش را حضرت به صلاح امت مسلمان نمی‏دانسته است. این معاویه است که چون خود را حریف میدان نمی‏بیند بیشترین تلاش را در استقرار سازش و کنترل اوضاع دارد.

پذیرش این پیشنهاد از جانب امام در شرایطی بوده است، که اگر امام علی علیه السلام نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می‏پذیرفت. همان گونه که امام علی در فضای خاص، حکمیت را تن داد. بر این اساس شرایط زمان امام مجتبی همانند صفین است و سیاست‏های امام حسن همانند موضع‏گیری‏های امام علی علیه‏السلام می‏باشد

این نکته که پیشنهاد صلح نخست از جانب معاویه است، در آثار تاریخی بسیار شفاف است و با مستند شدن این دیدگاه بسیاری از سؤال‏ها پاسخ داده می‏شود. مانند اینکه چرا امام حسن قیام نکرد؟! مگر امام مجتبی از جنگ هراس داشت. آیا امام مجتبی فردی سازش کار و امام حسین فردی ستیزه جو بوده است؟!

زیرا براساس این تحلیل، امام مجتبی همانند امام علی و امام حسین در برابر ظلم بنی معاویه قیام نموده است و دستور بسیج عمومی صادر کرده و خود شخصا فرماندهی سپاه را به عهده دارد و هیچ گاه رضایت به سازش با معاویه را در ذهن نداشت. این معاویه بود که چون خود را در مصاف با سپاه امام توان‏مند نمی‏دید بر صلح و سازش می‏اندیشید. و با تزویر بستر سازش را فراهم می‏سازد و معادلات سیاسی و نظامی را به سود خود گردش داده و امام همام را در شرایط دیگری قرار می دهد که پذیرش صلح را به صلاح اسلام و امت اسلامی مشاهده نماید. پذیرش این پیشنهاد از جانب امام در شرایطی بوده است، که اگر امام علی علیه السلام نیز در آن شرایط بود همین پیشنهاد را می‏پذیرفت. همان گونه که امام علی در فضای خاص، حکمیت را تن داد. بر این اساس شرایط زمان امام مجتبی همانند صفین است و سیاست‏های امام حسن همانند موضع‏گیری‏های امام علی علیه‏السلام می‏باشد. سترگی و شهامت امام مجتبی علیه‏السلام همانند دو امام همام علی و حسین علیه‏السلام جلوه‏گر است، و ظلم بزرگی است که کسی آگاهانه حضرتش را فردی سازشکار معرفی نماید. و جا دارد که در ستیز با ستمگران هر زمان روش امام حسن علیه‏السلام مورد الگوگیری قرار گیرد و از سترگی حضرت درس پایداری آموخته شود، و روا نیست که حضرت را در نبرد با ستم همدوش پدر و برادرش قرار نداده و روش وی را روش عزت‏مند ندانیم، زیرا روش عزت و افتخار حسنی هیچ گاه کمتر از روش عزت‏مند علوی و افتخار حسینی نیست.

پی نوشت ها:

1- طبری، ج 4، ص 409

2- همان، ص 407، صواعق المحرقة، ص 136، انساب اشراف، ج 3، ص 300

3- ارشاد، ج 2، ص 13

4- مقاتل الطالبین، ص 73

5- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 214؛ تاریخ طبری، ج 4، ص 122؛ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 404

6- یعقوبی، ج 2 ص 122

7- همان

8- استیعاب، ج 1، ص 437

9- مسعودی آورده است که خبر پذیرش صلح از جانب امام مجتبی علیه‏السلام در کاخ سبز شام به معاویه می‏رسد وی از خوشحالی تکبیر می‏گوید! و کاخ نشینان وی به پیروی از وی نیز تکبیر می‏گویند تا صدای تکبیر به مسجد شام می‏رسد آنان نیز تکبیر می‏گویند! (مروج الذهب، ج 2، ص 430)که این نیز نوعی رفتاری منافقانه از معاویه می‏باشد

10- بحارالانوار، ج 44، ص 21

فراوری: امیر رضا عرب

بخش عترت و سیره تبیان


منابع

کتاب امام حسن الگوی زندگی، حبیب‏الله احمدی

کتاب حقایق پنهان (پژوهشی در زندگانی امام حسن مجتبی علیه السلام)، احمد زمانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.