چند سطر به یاد حسین منزوی در سالگرد کوچ او
بر آسمان که شنیده است از زمین باران ؟
تقویم اردیبهشت کوچ یکی از شاعران توانمند معاصر " حسین منزوی " را در حافظه خود دارد ، اینک که در حال عبور از این ماه بهاری هستیم ، با مطلبی به قلم " محمد حسین جعفریان " درباره منزوی یاد آن شاعر سفرکرده را گرامی می داریم .
همیشه آخرین اندوه که میآید، فکر می کنی دیگر اندوهی بزرگتر نمیتواند بیشتر از آن تأسف را برانگیزد. اما کمی بعد، دردی جانگدازتر می آ ید و خاکسترت می کند. ما می مانیم با غصه ها و آرزوهایمان تا اندوهی و دردی دیگر.
حسین منزوی هم رفت. این مرد با تمام شکوه و عظمتی که چون یک ستاره دنبالهدار عظیم در پی خود داشت ، در بیمارستان شهید رجایی تهران ، برای همیشه دست جهان را فشرد . برای همیشه دردها، اندوهها، رنجها و گرفتاریهای بی حسابش را تنها گذاشت.
سالها بود که مرگ کسی چشمانم را اشک آلود نکرده بود. اما امروز چون کودکان از ته دل می گریم و حسرت میخورم. این دریغ! ای دریغ!
سخت ترین کارها در چنین زمانی نوشتن است. اما از آنجا که می دانم بدبختانه در این سرزمین میان مرده شاعران و هنرمندان نیز تفاوت و اختلاف بوده و خواهد بود ، این چند سطر را مینویسم. برای شاعری که همهی زندگیام حیرت و حسادت مرا برانگیخت . حسادت از آن روز که همیشه عمیق ترین مکنونات قلبی خود را در شعرهای او می یافتم و همیشه حسرت مند که چرا خود نتوانسته ام چنین زیبا و شکوهمند، از آنچه در سینه دارم بسرایم.
در این یک ساله و به ویژه در این چند ماهه، ایران در سوگ بسیاری از شاعران بزرگ خود نشست.
میخواهم با صدای بلند و بی هیچ تدلیس و واهمه ای، بگویم که بی تردید و به اذعان همه آن ها که دستی راستین در شعر امروز این آب و خاک دارند، حسین منزوی سرآمد این شاعران بود. او یکی از معدود سرآمدان شعر عصر خود بود و بی اغراق یکی از سرآمدان شعر فارسی از آغاز تا امروز باقی خواهد ماند. فقط خدا می داند که در چه اوقات و لحظه هایی، در چه تنهایی و شب گریههای تلخی این بیت او را با خود زمزمه کرده و گریسته ام؛
من و تو آن دو خطیم، آری...
موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان زآغاز
به یکدیگر نرسیدن بود
ای دریغ! ای دریغ! از این مردم که سرمایه های باشکوه و سترگ فرهنگ و ادب خود را چنین ساده و بی دغدغه، به خاک تیره میسپارند و از یاد میبرند. ای دریغ! ای دریغ! که طبع خاک سرد است و چون امثال منزویها را در بغل گرفت، اذهان ما را نیز در خود مدفون میکند و به چشم بر هم زدنی، همه چیز را از یاد خواهیم برد. اگر چه منزوی با شعرهای حیرت انگیز و اعجاب آورش، چه بخواهیم و چه نخواهیم ، برای همیشه خود را در ادبیات فارسی به ثبت رساند و جایی را در این قاب ابدی به خود اختصاص داد. این نوشته غمبار و اشک آلودم را با این بیت حسین منزوی که چون عمدهی سرودههایش، عالی و تکان دهنده است، به پایان میبرم؛
شتک زده است، به خورشید ، خون بسیاران
بر آسمان که شنیده است از زمین باران ؟
یادت به خیر و جاودان باد، حسین منزوی، منزوی بشکوه! منزوی بزرگ !
همه شاعران ما در پیری به تکرار و سهل انگاری درغلتیدند . احمد شاملو ، مهدی اخوان ثالث ، نصرالله مردانی و تقریبا همه آنها در کهنسالی چراغ شعرشان خاموش شد . حسین منزوی اما از این نگاه نیز اعجوبه ای بود. او در این اواخر نیز به قوت به عظمت سالهای اوج خود شعری سرود. غزل زیبای او برای حضرت زهرا(س) در این اواخر یکی از این نمونه شاهکارهاست. به راستی که منزوی شاعری تمام نشدنی بود. روحش شاد و یادش باقی .
محمدحسین جعفریان شاعر - فیلمساز و روزنامه نگار و متولد مشهد در سال 1346 است ، وی کارشناس اقتصاد بازرگانی و دارای سابقه فعالیت هایی فرهنگی چون : وابسته فرهنگی ایران در افغانستان (1375-1377) انتشار مستمر آثار و مقالات در اغلب مطبوعات کشور. همکاری با مجموعه " فرهنگ جبهه " است .
ازآثار او می توان به کتابهای پنجره ای رو به دریا – شانه های زخمی پامیر – در حاشیه شط – گزیده ادبیات معاصر (12)
و سریالهای مستند چرا می جنگیم – مسافران ملکوت و نسل گمشده به صورت مشترک و بوی جوی مولیان – حواری کشمیر - شانه های زخمی پامیر – حماسه ناتمام اشاره کرد .
جعفریان همچنین سازنده سریال مستند مشهور حماسه ناتمام ( پیرامون زندگی احمدشاه مسعود ) و شاعر برگزیده بیست سال شعر دفاع مقدس است .
لینک:
یك شاعر معاصر در بیمارستان بستری است