عوامل مؤثر در افت تحصیلی دانش آموزان
معنای لغوی افت عبارت است از کمبود، کمی، کم و کاست و نقصان. لذا افت تحصیلی به معنای کمبود و نقصان در فرآیند تحصیل است. یا به معنای تحت اللفظی آن سنجش علل آمار تجدیدی و مردودی دانش آموزان است.
فرآیند آموزش به معنای مجموعه ای است از آنچه که شاگرد در مدرسه از طریق برنامه درسی آشکار و پنهان می آموزد و یا فرصت آموزش را به خاطر جای نگرفتن در برنامه درسی پیدا نمی کند.
تا چه اندازه به هدف ها، محتوا، فعالیت های یادگیری دانش آموزان، روش های ارزشیابی راهبردهای تدریس، ابزار یادگیری، زمان و مکان یادگیری پرداخته ایم و محیط های آموزشی مان عوامل اجرایی، معلم و مسئولان با این امور آشنا هستند. آیا واقعاً نقطه شروع همه فراگیران یکسان است؟ آیا همه باید به یک شکل و شیوه مورد ارزشیابی قرار بگیرند؟ آیا ارزشیابی ها استاندارد است؟ و دارای اعتبار هستند؟ می توانند هدف های رفتاری موردنظر را بسنجند؟ باتوجه به مراحل پدیده آموزشی صحبت درباره افت تحصیلی نباید سطحی و گذرا باشد. کلیه مراحل از شروع نوشتن ارزش ها، دیدگاه ها، هدف تا آخرین مرحله اجرا و ارزشیابی یک به یک با شیوه های همه پرسی، پرسشنامه، همایش، سمینار، تحقیقات آماری باید مورد بررسی قرار گیرد تا به عوامل موثر در افت تحصیلی به شیوه علمی دست یافت.
• عوامل موثر در افت تحصیلی
1- محتوای آموزشی
2- سطح علمی معلم
3- ناآشنایی با حیطه عاطفی و علمی دانش آموز
4- کلی بودن هدف ها- بی ارتباطی هدف ها با جهت گیری برنامه ریزی
5- نامشخص بودن هدف های رفتاری
6- در دسترس نبودن کتب راهنمای تدریس برای معلم
7- ناهماهنگی فرهنگ خانواده و نیاز جامعه با نتیجه آموزش
8- وسعت علم
9- عدم توالی منطقی موضوع های درسی
10- عدم بررسی مشکل یابی در امر تدریس
الف: محتوای کتب درسی
در کشور ما محتوای کتب درسی توسط دفاتر تحقیق و تالیف کتب درسی به وسیله اساتید متخصص تدوین می شود.
سطح ارتباط مولفین کتاب با عوامل درگیر با محتوای کتب معلم و شاگرد ضعیف بوده و نسبت به نیاز دانش آموز و تقاضای معلم بی اطلاع هستند یا حداقل شناخت از نزدیک وجود ندارد. لذا متخصصان به پشتوانه رشته تحصیلی خود به تعیین محتوای درسی پرداخته اند. موضوع های درسی مدون به عنوان منبع اصلی اطلاعاتی در برنامه آموزشی ایجاب می کند که یک سازماندهی منطقی و از پیش تعیین شده داشته باشیم. حتی گام های تدریس باید از پیش تعیین شده باشد تا مجموعه آموزشی بتواند به نحوی موثر و کارآمد به انتقال دانش بپردازد. با توجه به حجم کتب و نامتناسب بودن با درک و فهم دانش آموز و حتی زمان و مکان آموزشی با چالش های جدی روبه رو هستیم. با این شیوه جریان یادگیری به یک جریان مکانیکی مبدل شده. نقاط ضعف این شیوه طرح محتوای کتب درسی عبارتند از:
1- معلومات تکه تکه شده و مجزا از یکدیگر در قالب دروس مجزا ارائه می شود لذا سریع فراموش می شود و از کاربرد علوم آموخته شده کاسته خواهد شد.
2- برنامه درسی با موضوع محور ارتباطی با دنیای واقعی دانش آموز ندارد و مسائل و مشکلات و امور زندگی دانش آموز به طور پیوسته در برنامه درسی او گنجانده نشده است.
3- به توانمندی ها، علایق و نیازها و تجربه های گذشته دانش آموزان توجه کافی مبذول نمی شود. لذا انگیزه های لازم برای یادگیری از آنها را سلب می کند.
4- محتوای کتب باید با زندگی طبیعی بیگانه نباشد.
5- درک دانش آموز از محتوا نباید تحت الشعاع کمیت آموزش قرار گیرد.
6- مهارت های شناختی مورد توجه قرار گیرد.
7- باتوجه به گسترش دانش بشری و پیداشدن قلمروهای جدید در علم و کثرت موضوع های درسی هماهنگی با طول زمان کلاس، تعداد شاگردان و فضای آموزش ندارد.
از طرفی می دانیم:
1- همه معلمین توان طراحی درسی را ندارند.
2- همه متخصصین هم آشنایی با تدوین برنامه درسی را ندارند.
3- برنامه درسی های روییدنی که از تعامل بین معلم و شاگرد به وجود می آید به هدف های اجتماعی تعلیم و تربیت و میراث فرهنگی نمی تواند توجه کافی مبذول کند.
4- به هدف های مشترک و عام دست نمی یابیم.
لذا نیاز داریم:
1- متخصصین رشته های گوناگون با ادبیات برنامه ریزی آشنا باشند.
2- مولفین در محل اجرای محتوای درس قرار بگیرند.
3- به نقد و بررسی محتوا پرداخته شود.
4- نظرات معلمین، نیازهای دانش آموزان و جامعه و تجزیه و تحلیل بررسی ها را یکپاэه کنند.
تصمیم گیری های آگاهانه مبتنی بر روش های روشن بینانه متکی بر اهداف کلی باشد و توان اجرای اهداف رفتاری را نیز داشته باشد.
5- محتوای دروس با تغییرات علوم، جوامع، علایق و نیازهای یادگیرنده و جامعه متغیر باشد.
ب: سطح علمی معلم
معلمی چیزی فراتر از یک تخصص علمی است. معلم باید با زمینه های تربیتی، روانشناسی، برنامه ریزی، طرح درس و شیوه های آموزش آشنا باشد که این امر با یک برنامه ریزی دقیق در سطح دانشگاهی که معلمین بعد از دستیابی به تخصص رشته ای باید در علوم رفتاری دوره ببینند بعد از تسلط کامل به جریان آموزش وارد نشوند. شغل معلمی جای آزمون و خطا نیست. متخصص آگاه و کاردان باید معلم باشد.
ج: ناآشنایی با حیطه عاطفی دانش آموزان
در سیستمی که یادگیری براساس علایق و نیازهای فراگیران نیست ایجاد انگیزه تقریباً صفر است و در صورتی که انگیزه و رغبت درونی برای یادگیری لازم است مواجه شدن کودک با مسائل واقعی ایجاد شگفتی، کنجکاوی و محرک درونی برای او می نماید و احتیاج به تشویق و تنبیه و محرک های بیرونی ندارد. در سیستم ما دانش آموزان به کسب دانش و معلومات نائل می شوند اما سطحی و صوری و متکی بر حافظه آنها است در صورتی که یادگیری باید معنادار و پایدار باشد.
مهمترین انتظار از سیستم آموزشی تربیت عقلانی است. حال ما تا چه اندازه فرزندانمان را با مسائل واقعی مواجه می کنیم تا تفکر کنند و با عقل و تدبیر خود به حل مسئله بپردازند.
موضوع تعلیم و تربیت رشد در بعد عقلانی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی است.
ادراک صحیح مطلب، مقایسه نظرات، درک ارتباط میان مطالب، استنتاج، استدلال و ارزیابی تا چه حد در برنامه های آموزشی ما دنبال می شود. مسئولیت پذیری، رعایت حقوق دیگران، ارزشگذاری به کار دیگران و در نظر گرفتن عدالت در بحث تا چه اندازه مدنظر واقع می شود.
پس بررسی افت تحصیلی فقط بررسی چرایی آمار مردودی و تجدیدی نیست چه بسا کسانی که مردود می شوند ولی از نظر موضوع تعلیم و تربیت به مرحله رشد رسیده اند و چه بسا سیستم ارزشیابی ما دچار نواقصی است.
به اقتصاد زمان نظرداشتن باید یکی از اهداف ما باشد.
استقلال عقلانی و سرعت در انتقال یادگیری، افزایش بازدهی آموزشی را فراهم می آورد. با چنین تفکراتی هر دانش آموز برنامه آموزشی خاص خود را نیاز دارد. هر دانش آموز باید نقطه شروع و جایگاهی را که در آن قرار دارد شناسایی کند و پیوستن بین مطلب جدید و قدیم برقرار شود و هر شخصی با سطح خود ارزشیابی شود.
مهارت های چگونه یادگرفتن و کشف مجهول را باید در اختیار دانش آموزان قرار داد. متاسفانه در شرایط کنونی که با نقصان های مهارتی معلمان روبه رو هستیم مسئولیت واگذاری این زمینه به ایشان دارای محدودیت است.
با استفاده از وسائل کمک آموزشی _ رسانه ای آموزش داده شود.
یکی از دلایل ترک بی موقع مدرسه بی ارتباطی محتوا با زندگی و شغل و جامعه آنان است. باید در نظام آموزش و پرورش ظرفیت ایجاد ارتباط زندگی و مدرسه را به وجود آوریم تا از نرخ ترک تحصیل بکاهیم. نجات نظام آموزش و پرورش از حالت خشک و بی روح انتزاعی و بی معنا برای دانش آموزان شاید یک راه اصلی جلوگیری از افت تحصیلی باشد.
تطابق کیفیت یادگیری در محیط های آموزشی با یادگیری هایی که در محیط های طبیعی اتفاق می افتد در مدرسه در قالب زنگ ها با یادگیری موضوعی سر و کار داریم، حال آن که در ورای مرزهای مدرسه افراد در بستر زمان به گونه ای جاری و پیوسته بدون تقسیم بندی حوزه ای از دانش زندگی می کنند، باید مشوق پویایی و رفتار خلاق دانش آموزان بود.
هدف آسا ن کردن کار معلم و سازمان نباشد بلکه هدف باید آنچه باشد تا یادگیری موثر و کارا رخ دهد. پژوهش ها موید آن است که مغز انسان در دریافت معنا و مفهوم به کاوش برای کشف نقشه ها و پیوندهای متقابل میان عناصر و مولفه های یادگیری می پردازد.
لذا طراحی آموزشی باید برمبنای ارتباط و پیوندی منطقی موجه باشد و با تلفیق مطالب از وجود مطالب تکراری غیرضروری بکاهیم و پیوسته و مستمر در حال پالایش برنامه های درسی باشیم و پیوسته و مستمر در حال آموزش معلم (در حین خدمت) باشیم. هر برنامه ای علاوه بر معیارهای عقلانی مستلزم در نظرگرفتن شرایط و امکانات محیط اجرا اعم از امکانات و شرایط انسانی و فیزیکی است.