تبیان، دستیار زندگی
مورچه هر روز صبح زود سر کار می‏رفت و بلافاصله کارش را شروع می‏کرد؛ آن‏هم با خوشحالی. کار او همیشه با میزان زیادی تولید همراه بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حکایت مورچه و سوسک و عنکبوت!

سوسک


باشگاه کاربران: اگرچه حکایت این چند جانور و حشره، حکایت طنزی است، اما طنز تلخی است که بسیاری از ما آن را در طول زندگی کاری‏مان تجربه کرده‏ایم. پیش‏تر، از این‏که خاطرتان را با نام بردن از جانورانی که کمی چندشتان می‏کنند، آزرده می‏کنیم، پوزش می‏طلبیم!


مورچه هر روز صبح زود سر کار می‏رفت و بلافاصله کارش را شروع می‏کرد؛ آن‏هم با خوشحالی. کار او همیشه با میزان زیادی تولید همراه بود.

رئیسش که یک شیر بود، ازاین‏که می‏دید مورچه می‏تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود.

بنابراین سوسکی را که تجربه بسیار بالایی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد.

اولین تصمیم سوسک، راه‏اندازی دستگاه ثبت ساعت ورود و خروج بود.

او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت؛ عنکبوتی هم مدیریت بایگانی و تماس‏های تلفنی را بر عهده گرفت.

شیر از گزارشات سوسک لذت می‏برد و از او خواست نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می‏کند، تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه و تحلیل کند.

او می‏توانست از این نمودارها در گزارشاتی که به هیأت مدیره می‏داد استفاده کند؛ بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینتر لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد.

مورچه که زمانی بسیار بهره‏ور و راحت بود، از این حد افراطی کاغذبازی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می‏داد، متنفر بود.

شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده تا شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می‏کرد، معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد.

اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید (یعنی جیرجیرک) هم به یک عدد کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی‏اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه‏سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد.

اکنون واحدی که مورچه در آن کار می‏کرد، به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آن‏جا نمی‏خندید و همه ناراحت بودند!

در این زمان بود که جیرجیرک، رئیس (یعنی شیر) را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه سنجش شرایط محیطی وجود دارد!

با مرور هزینه‏هایی که برای اداره واحد مورچه می‏شد، شیر فهمید که بهره‏وری بسیار کمتر از گذشته شده است. بنابراین او جغد که مشاوری شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه‏حل اصلاحی استخدام نمود.

جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد؛ نتیجه نهایی این بود: تعداد کارکنان زیاد است!

حدس می‏زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟ مسلماً مورچه! چون او عدم انگیزه‏اش را نشان داده و نگرش منفی داشت.


باشگاه کاربران تبیان ـ ارسالی از: kalameh