تبیان، دستیار زندگی
حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب فرمودند:یکی از بزرگ‌ترین شرایط همین روزه‏ای است که شما می‏گیرید. این، یکی از بزرگ‌ترین توفیقات الهی است. توفیق یعنی چه؟ توفیق یعنی اینکه خدای متعال چیزی را برای انسان، مناسب بیاورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طبیب خودتان بشوید!


حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب فرمودند: یکی از بزرگ‌ترین شرایط همین روزه‏ای است که شما می‏گیرید. این، یکی از بزرگ‌ترین توفیقات الهی است. توفیق یعنی چه؟ توفیق یعنی اینکه خدای متعال چیزی را برای انسان، مناسب بیاورد.

مقام معظم رهبری

ایشان ادامه دادند: با واجب کردن روزه، خدای متعال زمینه مناسبی را برای من و شما به وجود آورده است که قدری در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگی است. شکم خالی است و مبارزه با نفس، تا حدودی در اثنای روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمی‏خورید و نمی‌آشامید و بسیاری از مشتهیات نفسانی را برای خودتان به مدت چند ساعت ممنوع می‏کنید. این، یک مبارزه با نفس‏ است؛ مبارزه با هواست، و مبارزه با هوا، در رأس تمام کارهای نیک و خودسازی‏ها قرار دارد.

ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه بر اینکه ساعات این ماه بسیار بابرکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این‏گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست.

این فرصت بسیار خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبی که با فردی بیمار مواجه است و این بیمار به امراض متعددی مبتلاست. مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربی خون، استخوان درد، رماتیسم، زخم معده و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست. طبیب حاذق که امراض او را می‏شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار می‏کند؟

اول سعی می‏کند بیماری‌های او را روی کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضی مبتلاست. اگر طبیب، بعضی از بیماری‌های او را نشناسد و برای علاج بیماری دوایی بدهد که با بیماری دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جای اینکه او را علاج کند، بیچاره را به بیماری‌های دیگری هم مبتلا سازد! مثلا نداند که بیمار زخم معده دارد؛ بعد برای علاج رماتیسم او آسپرین بدهد! خوب، آسپرین علاج رماتیسم است؛ اما برای زخم معده بسیار مضر است.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‏کس مثل خود انسان نمی‏تواند بیماری‌های خودش را بشناسد. برخی بیماری‌ها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید "تو دچار این بیماری هستی"، عصبانی می‏شوم و اگر بگویند "آقا، شما مرد حسودی هستید" مگر کسی تحمل می‏کند که به او بگویند "حسود"؟ می‏گوید "حسود خودت هستی! چرا اهانت می‏کنی؟" از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می‏کنیم، می‏بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری‌ها داریم. انسان بر سر هر کسی کلاه بگذارد و از هرکسی که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی‏تواند!

اگر طبیب، این مرض را نشناسد و نداند که بیمار این مرض را هم دارد، ممکن است به جای اینکه او را علاج کند، بیچاره را به خون‌ریزی معده هم مبتلا سازد. پس اول باید با دقت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماری‌ها را پیدا کند و آن‏ها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهم‏تر و اصولی‏تر است.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‏کس مثل خود انسان نمی‏تواند بیماری‌های خودش را بشناسد. برخی بیماری‌ها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید "تو دچار این بیماری هستی"، عصبانی می‏شوم و اگر بگویند "آقا، شما مرد حسودی هستید" مگر کسی تحمل می‏کند که به او بگویند "حسود"؟ می‏گوید "حسود خودت هستی! چرا اهانت می‏کنی؟" از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می‏کنیم، می‏بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری‌ها داریم. انسان بر سر هر کسی کلاه بگذارد و از هرکسی که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی‏تواند!

پس بهترین کسی که می‏تواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید "حسد"، "بخل"، "بدخواهی برای دیگران"، وقتی کسی به خیری می‏رسد، ما ناراحت می‏شویم بنویسید "تنبلی در کار"، "روح بدبینی به نیکان و صالحان"، "بی‏اعتنایی به وظایف"، "علاقه به خود. شدیدا به خودمان علاقه داریم"".

دکتر

اگر این‌ها بیماری‌های ماست، این‏ها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی‏ یکی این بیماری‌ها را، تا آنجایی که بشود؛ برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم؛ این بیماری‌ها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه می‏شویم؟ شب خوابمان نمی‏برد. بهترین دکترها را پیدا می‏کنیم، می‏گوییم "نکند این غده‏ای که در بدن من است سرطان باشد!" و از تصورش کلی وحشت می‏کنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است.

بعد از چند صباحی تمام خواهد شد و این، هلاکت جسمانی و ما این‏قدر از آن می‏ترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن؛ یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه نعمت‌ها و لذت‌ها و چشم روشنی‏هایی که خداوند برای من و شما معین و مقرر کرده محروم بمانیم.

انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش همین افرادی که با آن‏ها معاشریم و آن‏ها را در کوچه و محله می‏بینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشته‏اند، مقامات عالی می‏دهد؛ آن‏ها را به بهشت می‏برد؛ از عذاب دورشان می‏دارد و از عقبات قیامت، نجاتشان می‏دهد، و ما به ‏خاطر تنبلی؛ به‏خاطر نرسیدن به خود و به ‏خاطر یک‏ لحظه غفلت، از همه آن‏ها محروم مانده‏ایم!

آن وقت است که حسرت گریبان انسان را می‏گیرد «وَأَنذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِی غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ » (سوره مریم آیه 9) ؛ آنان را از روز حسرت که کار به پایان آمده و آنان همچنان در حال غفلت و، بی ایمانی هستند بترسان.

کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایده‏ای ندارد. این، هلاکت معنوی است.

از بیانات رهبر معظم انقلاب در روز اول ماه مبارک رمضان‏ (چهارم اسفند 1371)

بخش دین تبیان


منبع : خبرگزاری ایرنا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.