تبیان، دستیار زندگی
روحانیون در امر تبلیغ باید طوری سخن بگویند که با فطرت هماهنگ باشد و این جان کندن می‌خواهد، جان کندن نه تنها در عالم شدن است آن قدر انسان باید طیّب و طاهر باشد که فقط عطر بریزد تا جامعه بپذیرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هماهنگی تبیلغ با فطرت

آیت الله جوادی آملی
روحانیون در امر تبلیغ باید طوری سخن بگویند که با فطرت هماهنگ باشد و این جان کندن می‌خواهد، جان کندن نه تنها در عالم شدن است آن قدر انسان باید طیّب و طاهر باشد که فقط عطر بریزد تا جامعه بپذیرد.

بیانات حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی در جمع روحانیون شرکت کننده در طرح هجرت

 خداوند سبحان هیچ شخصی را بدون سرمایه خلق نکرد ، یعنی به ما لوح نانوشته نداد که بخواهید با عوام تماس بگیرید و چیزی به مردم آموزش بدهید، این طور نیست که خداوند همه افراد را با یک مکتب عمیق اَریق خلق کرد ، در سوره مبارکه ”نحل”‌ فرمود همه افراد وقتی به دنیا آمدند از همه علوم تهی بودند ”وَاللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً”‌ این ”لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئاً”‌ که نکره در سیاق نفی است یعنی بچّه‌ها که به دنیا می‌آیند هیچ چیزی نمی‌دانند حتی از بدیهیات بی‌خبرند نمی‌دانند که آتش می‌سوزاند، نمی‌دانند که یخ سرد است، با آزمایش و تجربه کم کم می‌فهمند آتش می‌سوزاند، از بدیهی‌ترین علم غافل‌اند.

آنچه در سوره مبارکه شمس فرمود مشخص کرد این علمی که بشر ندارد و باید یاد بگیرد همین علوم حوزوی و دانشگاهی است که یک روزی هست و یک روزی هم نیست ، آن روزی هم که نیست همان دوران سالمندی است خیلی از عالمان حوزه و دانشگاه در دوران کهنسالی هر چه خواندند از یادشان می‌رود. فرمود: ”وَمِنکُم مَّن یُرَدُّ إِلَی أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَیْلاَ یَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَیْئاً”‌ این هم نکره در سیاق نفی است ، یعنی بعضیها وقتی به دوران پیری می‌رساند همه فرآورده‌های حوزه یا دانشگاه از یادشان می‌رود.

علمی که در حوزه و دانشگاه است ، روزی نبود و یک روز هم از بین می‌رود ، تلاش و کوشش ما برای این است که برای زندگی عادی اینها را یاد بگیریم ، اما در سوره مبارکه ”شمس”‌ فرمود درست است که بشر از علوم حوزوی تهی بود اما صحنه دل لوح نانوشته نیست، اساتید فراوانی آنجا هستند ، گوهرهای علمی عمیقی هست فرمود: ”وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا”‌ قسم به جانِ آدمی و قسم به کسی که این جان را مستوی‌الخِلْقه خلق کرد.

”وَمَا سَوَّاهَا”‌ یعنی این نفس را ناقص خلق نکرد این فاء ”فَأَلْهَمَهَا”‌ می‌گویند فاء فصیحیه است ، فاء فصیحیه آن است که مفسّر قبل باشد ، چگونه خدا روح را مستوی و سالم قرار داد؟ ”فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا”‌یعنی حق و باطل را در درون او خدا جا داد هیچ کس نیست که بدون این سرمایه خلق شده باشد هیچ کس نیست که نفهمد خیر چیست شرّ چیست؟ حَسن چیست قبیح چیست؟ حق چیست باطل چیست؟ صِدق چیست کذب چیست؟

منتها نمی‌تواند بگوید این سرمایه را دارد چون این سرمایه را دارد

ما که در کِسوت روحانیّتیم روشِ ما, مَنش ما, تبلیغ ما, بیان و بَنان ما طوری باید باشد چیزی وارد صحنه دل بکنیم که با صاحب‌خانه بسازد.

جان آدمی نظیر یک تنگ خالی نیست که هر چه بریزید بپذیرد ،اگر در این تنگ خالی عسل بریزید جا دارد و می‌پذیرد ، سمّ بریزید هم جا دارد ، اما در درون انسان ، همان طوری که در دستگاه فطرت این طور نیست مثل تنگ خالی نیست ، شما اگر یک ذرّه سمّ یا غذای مسموم به این کودک بدهید بالا می‌آورد ، برای اینکه این دستگاه گوارش مثل تنگ خالی نیست که هر چه به او بدهید بپذیرد این حرفی برای گفتن دارد می‌گوید من چیزی را قبول می‌کنم که با طبیعتِ من سازگار باشد.

فطرت ما هم همین طور است اگر خدای ناکرده یک روحانی ظاهرش با باطنش دو گونه باشد ، این برای دنیا بخواهد تبلیغ کند خودش را نشان بدهد ، مردم بالا می‌آورند ، بالا می‌آورند یعنی حرف کسی را گوش نمی‌‌دهند ،

باید طوری حرف بزنیم که با فطرت هماهنگ باشد و این جان کندن می‌خواهد ، جان کندن نه تنها در عالم شدن است آن قدر انسان باید طیّب و طاهر باشد که فقط عطر بریزد تا جامعه بپذیرد وگرنه بالا می‌آورد.

فرمود”‌فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا”‌ من به جان مردم الهام کردم ، به آنها گفتم تقوا چیست به آ‌نها گفتم فجور چیست ،گفتم اگر خدا معلم است ، جان انسان او کسی را تجهیز کرده فرستاده است.

هم اکنون که شما که برای هدایت نسل جوان می‌روید یک هفته دوره دیده اید؛ این روحی که خدای سبحان می‌خواهد برای هدایت و حیات ما بفرستد فرمود: ”نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی”‌دوره‌ای برای این روح قرار داد ، او را آگاه کرد مُلهَم کرد به فجور به تقوا ،به زیر گوش جان ما گفت چه چیزی بد و چه چیزی خوب است, چه چیزی حق و چه چیزی باطل است ، چه چیزی زشت و چه چیزی زیبا است ، این را دوره دید بعد فرمود: ”نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی”‌ اینکه می‌بینید بعضیها نمی‌پذیرد بالا می‌آورند برای اینکه ما درست تحویلشان ندادیم.

اگر خدای ناکرده کسی در اثر بیراهه رفتن خود، حرف انبیا را نمی‌پذیرد به تعبیر لطیف شیخ طوسی این برای آن است که خدای سبحان اسلحه داد ، این شمشیر را داد برای جهاد نفس ، حالا اگر کسی این شمشیر را گذاشت در غلاف و سالیان متمادی در غلاف بود زنگ می‌زند.

دیگر حرفِ شیخ طوسی این است خدا ما را به جهاد وادار کرد فرمود: ”جَاهَدُوا”‌ ، جهاد کنید ، رسول خدا فرمود: ”جاهدوا أهواءکم کما تجاهدون أعداءکم”‌ ، ”یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ”‌ است ، جهاد نفس است و مانند آن ، این عقل و فطرت شمشیر تیزی است ، اگر کسی این فطرت را به کار نگیرد ، این عقل را به کار نگیرد و این هوش را به کار نگیرد زنگ می‌زند ، این زنگ زدنِ شمشیرِ عقل همان است که فرمود: ”کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ”‌ رِیْن یعنی چِرک ، اگر این چِرکین شد دیگر اثر ندارد.

اصل اول آن است که علوم حوزوی و دانشگاهی مهمان‌اند ، اصل دوم آن است که آن فجورشناسی و تقواشناسی علم صاحب‌خانه است، اصل سوم این است که چیزی ما یاد بگیریم یا یاد بدهیم که با صاحب‌خانه بسازد وگرنه بالا می آورد.

امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه نامه‌ای دارد که برای پسرشان مرقوم فرمودند ، حالا برخیها گفتند این پسر محمدبن‌حنفیه است ،معروف این است که وجود مبارک امام حسن است این نامه در نهج‌البلاغه برای پسرش است، فرمود

 

پسرم قلبِ جوان مثل زمینِ خالی است البته درون این زمین گوهر است معدن دارد اما روی این زمین موات است ”قَلْبُ الْحَدَثِ کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ”‌ در این زمین هر بذری که شما بیفشانی این قبول می‌کند، شما اگر بخواهید حنظل بکارید این زمین بازده دارد ، سیب و گلابی هم بکارید بازده دارد.

حضرت فرمود قلب جوان ”کَالْأَرْضِ الْخَالِیَةِ”‌ است، مَا أُلْقِیَ فِیهَا مِنْ شَیْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ ”، سپس فرمود قبل از اینکه دیگران در زمینه دل تبلیغات سوء بکنند من درحال بذرافشانی هستم و این نشان می‌دهد که هر کسی باید در محیط خانواده‌اش ”قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً”‌ این کار را بکند ، گاهی بعضیها موفق‌اند ، بعضی نیز موفق نیستند ، فرمود قبل از اینکه دیگران در این زمین موات بذرافشانی کنند من دارم چیز یادت می‌دهم این بیان است.

اصلی از وجود مبارک رسول گرامی(ع) هست که ”مَن أحیی أرضاً میتةً فهی له”‌ هر کسی زمینِ موات و مُرده را آباد کند مالک می‌شود ، حضرت با این بیان فرمود زمین موات را اگر کسی آباد کرد مالک می‌شود، اگر بذرِ کمونیستی کاشتند در آن این زمین موات ، آن فکرِ کمونیستی آباد کرد و می‌گیرد و اگر این زمینِ موات را مطالب طیّب و طاهر اهل بیت کاشتند زمین قبول می‌کند و این را احیا می‌کنند با این تفاوت که اگر کسی زمین موات را آباد کرد مالک می‌شود ولی می‌شود به زور از او گرفت اما زمین موات را اگر کسی آباد کرد به زور گرفتنی نیست.

جوانها را طوری هدایت کنید که سخن‌خوانی و سخنرانی نباشد چرا که شما دوره کوتاهی دارید ، باید بروید در دلِ اینها

فرمود:وَقُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ”‌ یعنی ”فِی أَنْفُسِهِمْ”‌ نه ”فی آذانهم”‌ حرفها را برسانید در جان این جوان ، حرف چه کسی را این جوان قبول می‌کند؟ سخنرانی و سخن‌خوانی و اینها چیزی از آن در نمی‌آید چرا که فی آذانهم نیست ”قُل لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَلِیغاً ”مگر راه دارد آدم برود در دلِ مردم؟ بله راه دارد برای اینکه ما که نمی‌خواهیم با زبان و با این صوت و آهنگ برویم در دل مردم با جانمان می‌خواهیم برویم در دلِ مردم ، این جانها با هم راه دارند، ”الأرواح جنودٌ مُجنّدة”‌ پس می‌شود رفت در جان مردم ، می‌شود رفت در دلِ مردم و آن با طهارتِ روح مااست.

هرگز بی‌وضو نباشید ، هرگز نمازتان از اول وقت فاصله نداشته باشد ، هرگز بی‌جماعت نماز نخوانید

،به تعبیر بعضی از بزرگان ما گفت ”اگر سر برود سحر نرود”‌ اهل سحر باشید ،چرا که انسان با اینها زنده است ، بقیه چیز دیگر است بقیه ، بقیه است اصلاً قابل گفتن نیست.

اگر کسی اهل سحر بود می‌تواند در جان مردم راه داشته باشد، رسول خدا(ص) فرمود ”مَن أحیی أرضاً میتةً فهی له”‌ هر کس زمین مرده را زنده کرد برای اوست ، حضرت امیر فرمود زمین مرده را اگر کسی زنده کرد برای اوست، ممکن نیست کسی حرف صحیحی را از کسی بشنود و پند در او اثر کند مگر اینکه تا آخر عمر به یاد اوست و این کم برکتی نیست.

شما عزیزان زمینه را احیا کنید آن گاه می‌بینید که دشمن از بالا و پایین ، آسمان و زمین دارد حمله می‌کند ، این ماهواره‌ها و این تشکیلات برای همین است .

شما یک دل مایه‌ای در درون این جوانها دارید این صدا ، صدای آشنا است ، هم اکنون در جلوی این حسینیه ده دوازده‌تا بچه دارند بازی می‌کنند هر کدام شماها از این بچه‌ها را اگر صدا بزنید گوش نمی‌دهند مشغول بازی‌اند اما مادر وقتی که یکی از اینها را صدا کرد این فوراً برمی‌گردد می‌گوید این صدا, صدای آشناست ما صدای آشنا را تشخیص می‌دهیم صدای ناآشنا را هم تشخیص می‌دهیم ، رهبران الهی صدایشان آشنا است.

در همین میدان شما آزمایش کنید ده دوازده‌تا بچه دارند بازی می‌کنند ، هر چه هم صدا بزنید کسی گوش به حرفتان نمی‌دهد اما همین که مادر گفت حسین! این فوراً برمی‌گردد نگاه می‌کند می‌بیند این صدا آشناست ، برای اینکه در درون این ”فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا”‌ این بچه اوست ، لذا جوانها صدای آشنا را تشخیص می‌دهند و اگر شما با این طهارتی که دارید حرکت کنید بازده خوبی خواهد داشت.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی اسراء

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان