جوان ترین راوی راهیان نور
راوی نوجوان کاروانهای راهیان نور در «پادگان ابوذر» : «امیر حسین سهیل بیگی» نوجوان ده سالهای است که در پادگان ابوذر برای کاروانهای راهیان نور روایتگری میکند، آرزو میکند محافظ و فدایی رهبر باشد؛ او میگوید «دوست دارم به دیدار حضرت آقا بروم و مانند شهید حاجی بابایی به شهادت برسم».

برای رفتن به «پادگان ابوذر» باید از تنگه مرصاد به سمت اسلام آباد رفت و از آنجا به کرند و پس از تنگه پاتاق، حدود بیست کیلومتر مانده به شهر سر پل ذهاب، به پادگان میرسی؛ هرچند که دیگر این روزها به پادگان شبیه نیست، بلکه بیشتر به بنایی زخمی میماند که از گوشه گوشه آن مظلومیت میبارد.
از این خطه نوجوانی به نام «امیر حسین سهیل بیگی» روییده است که با قلبی پاک، در حالی که پیشانیبند «یا حسین (ع)» بسته و چفیه ای بر دوش انداخته است، واقعه بمباران این پادگان در اسفند 1363 توسط جنگندههای رژیم بعثی را برای کاروانهای راهیان نور روایت میکند.
«اینجا از سال 1349 تا 1356 بازسازی و تأسیس شد؛ اینجا قدمگاه شهدای مظلوم جبهه غرب است؛ پادگان ابوذر یادگاریهای زیادی از رزمندگان دفاع مقدس و شهیدان شیرودی و کشوری، اصغر وصالی، چمران و همت دارد. ».
امیر حسین، درباره راوی دفاع مقدس بودن و چرایی انجام این کار میگوید: راوی کسی است که حماسهآفرینی شهدا و رزمندگان اسلام را برای مردم و کاروانهای راهیان نور روایت کند؛ هر کاری علاقه میخواهد و من دوست دارم فقه اسلامی بخوانم و راوی دفاع مقدس هم بشوم.
این عضو بسیج سازندگی و مکبر پادگان ابوذر علاوه بر روایتگری در ایام تابستان برای رنگ کردن مدارس و آمادهسازی آن برای سال تحصیلی جدید فعالیت میکند؛ وقتی به او میگوییم که دوست نداری مانند هم سن و سالهای خود در ایام تابستان مشغول بازی و تفریح باشی؟ پاسخ میدهد: آنها هدفی دارند و من هم به دنبال هدف خودم هستم؛ من به خاطر شهدا این کار را میکنم.
این عضو بسیج سازندگی و مکبر پادگان ابوذر علاوه بر روایتگری در ایام تابستان برای رنگ کردن مدارس و آمادهسازی آن برای سال تحصیلی جدید فعالیت میکند؛ وقتی به او میگوییم که دوست نداری مانند هم سن و سالهای خود در ایام تابستان مشغول بازی و تفریح باشی؟ پاسخ میدهد: آنها هدفی دارند و من هم به دنبال هدف خودم هستم؛ من به خاطر شهدا این کار را میکنم.
این راوی کوچک در روایتهایش به جای «جنگ» از «دفاع مقدس» استفاده میکند؛ در تفکیک عنوان جنگ با دفاع مقدس ادامه میدهد: عراق به ما حمله کرد و او آغاز کننده جنگ بود؛ آنها به این واقعه جنگ میگویند؛ رزمندگان ما برای حفظ ناموس، مملکت و دین در برابر این حملات دفاع کردند و به دلیل اینکه هدف رزمندگان مقدس و خدایی بود، ما به این هشت سال، «دفاع مقدس» میگوییم. امیر حسین غیرت را از عاشوراییان آموخته است؛ او میگوید: به خواهرم میگویم همیشه باحجاب باشد و وقتی بزرگ شد حتماً خادم الشهدا باشد.
امیر حسین آرزوهایی هم دارد؛ او آرزو دارد محافظ و فدایی رهبر باشد؛ راوی کوچک پادگان ابوذر میگوید: دوست دارم با منافقین مبارزه کنم؛ میخواهم مانند شهید «محسن حاجی بابا» که در سه راه شهادت مقاومت کرد و به شهادت رسید، باشم؛ میخوام وقتی بزرگ شدم مثل شهید حاجی بابا تا آخرین نفس برای انقلاب مبارزه کنم و خداوند هم اگر مرا لایق دید شهادت را نصیبم کند.
به او گفتیم نظام و حضرت آقا به وجود افرادی مثل شما افتخار میکنند، سرش را بالا آورد و گفت: این ما هستیم که به وجود ایشان افتخار میکنیم؛ و خوشحالیم از اینکه در این دوره و در نظام مقدس جمهوری اسلامی زندگی میکنیم.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع : خبرگزاری فارس