نگاهی به زندگی
علامه میرزا مهدی الهی قمشهای(3)
سروده عارفانهای از استاد الهی قمشهای
باید قبول نمود كه این مقربان درگاه احدیت و اولیاء دین هستند كه لیاقت هم نوائی و نغمه سرائی با دوست دارند. استاد الهی چنین بود. از وی كراماتی نقل شده كه چندی از آن چنین است:
-ایشان نقل میكنند: كسالتی داشتم. گفتم خدایا توسط جبرئیلت چند لیمو برای ما برسان و هنوز چند لحظهای نگذشته بود كه پیرمردی دق الباب كرد و ده تا لیموی درشت و خوش عطر آورد و گفت بردارید و بخورید.
-در زمانی كه ملا مهدی به مكه مشرف شده بود در صحرا، تشنگی بر وی غلبه میكند و امان را از او میرباید. گفت: خدایا آب برسان. ناگاه سیدی پدیدار شد و ظرف آبی به ایشان خوراند. گفت آبی به این شیرینی و خنكی نخورده بودم، وقتی سیراب شدم آن سید بقیه آب را به سر و رویم ریخت؛ وقتی سربلند كردم دیدم نیست.
-در راه مكه، برای اقامه نماز توقف كردند. به گوشهای رفته و در بیابان نماز میگزارد كه ماشین حركت كرد و وی از كاروان جا ماند. بعد از نماز روی به جانب خدا نمود و گفت: خدایا چه كنم. در این حال ماشین سواری شیكی جلوی پایش ایستاد و راننده آن گفت: آقای الهی ماشین شما رفت؟ جواب داد: بلی. گفت: بیایید سوار شویید. وقتی سوار شد با یك چشم به هم زدن به ماشین خویش رسید. فوراً پیاده شد و به ماشین خود رفت؛ وقتی برگشت دید ماشین سواری نیست. از مسافران پرسید این ماشین سواری كه مرا رساند كجا رفت؟ مسافرین گفتند: آقای الهی، ماشین سواری كدام است؟ اینجا توی این بیابان ماشین سواری پیدا نمیشود.
در زمانی كه ملا مهدی به مكه مشرف شده بود در صحرا، تشنگی بر وی غلبه میكند و امان را از او میرباید. گفت: خدایا آب برسان. ناگاه سیدی پدیدار شد و ظرف آبی به ایشان خوراند. گفت آبی به این شیرینی و خنكی نخورده بودم، وقتی سیراب شدم آن سید بقیه آب را به سر و رویم ریخت وقتی سربلند كردم دیدم نیست |
آن عالم ربانی از بزرگان حوزه حكمت و فقاهت به شمار می رود. ایشان پس از طی مقدمات علوم از استادان بزرگی چون ملا ابوالحسن قمشهاى (پدربزرگوارشان)، ملامحمد هادى فرزانه قمشهاى، حسن امین جعفرى، شیخ محمد حكیم خراسانى، شهید آیت الله سید حسن مدرس، آقا بزرگ حكیم (میرزا عسكرى شهید)، حاج آقا حسین قمى، شیخ اسدالله یزدى، حاج ملامحمد على معروف به فاضل، حاج شیخ حسن برسى، حاج میرزا حسن فقیه سبزوارى، میرزا مهدى اصفهانى و حكیم محمد طاهر فقیه نصیرى بهره بردند .
ملامهدی الهی قمشهای نقل میكنند: كسالتی داشتم. گفتم خدایا توسط جبرئیلت چند لیمو برای ما برسان و هنوز چند لحظهای نگذشته بود كه پیرمردی دق الباب كرد و ده تا لیموی درشت و خوش عطر آورد و گفت بردارید و بخورید |
ایشان در طول عمر پر بركتشان شاگردان بسیاری تربیت كردند كه از میان آنها میتوان به حضرات آیات عبدالله جوادى آملى و حسن حسنزاده آملى اشاره كرد .
ایشان در طول عمر پر بركتشان شاگردان بسیاری تربیت كردند كه از میان آنها میتوان به حضرات آیات عبدالله جوادى آملى و حسن حسنزاده آملى اشاره كرد |
مرحوم آیت الله الهی قمشهای در 25 اردیبهشت 1352 هجری شمسی مشتاقانه به حق پیوست. وی در آخرین ساعات عمر نیز به تدریس و تالیف و تفسیر اشتغال داشت و پس از آن كه تجدید نظری در ترجمه و تفسیر قرآن كریم خود نمود، میدانست كه دعوت حق را لبیك خواهد گفت. چرا كه برادرش چندی قبل به خواب دیده بود كه: «ایشان در صحرایی نشسته و مشغول نوشتن هستند و عدهای مشغول ساختن قصری میباشند. پرسید این قصر مال كیست؟ گفتند: مال این كسی كه كتاب مینویسد. گفت: كی تمام میشود؟ گفتند: هر وقت كه این كتاب تمام شود.»
ایشان در یكی از حجرات قبرستان وادی السلام در قم مدفون گردید.
سروده عارفانهای از استاد الهی قمشهای
پرسند الهی كیستی من عاشقی بی حوصله |
آوارهای بی خانمان دیوانهای بی سلسله |
پروانهای پر سوخته شمع وفــا افــروخته |
ز اهل صفا آموخته عشق و جنون و ولوله |
مشتاق یار خویشتن حیران به كار خویشتن |
دور از دیار خویــشتن یاران هــزاران مرحله |
در راه آن دیر آشنا من شمع جان كردم فنا |
گه سوختم گه ساختم گریان و خندان بی گله |
خندیم ما دیوانگان بر قصر خاك و خاكیان |
آنسان كه می خندد فلك بر آشیان چلچــله |
ای كعبه من روی تو وی قبله من سوی تو |
كارم به راه كـوی تو سعی و صــفا و هــروله |
در راهت ای ماه حرم از شوق سر سازم قدم |
خــار مغیلان گــر كند پــای دلم پر آبـله |
چون نالم از عشقت شبی با آه یا رب یا ربی |
از خاك برخیــزد فغان افتد به گردون زلـزله |
ای حاجیان ای حاجیان در كعبه و دیر مغان |
جوئید كوی دلستان از عاشقــان یك دله |
گر عاشقی بی سیم و زر در راه او شام و سحر |
ز آه دل و خون جگر برگیر زاد و راحلــه |
خواهم دلی مست خدا آزاد از نفس و هوا |
از دام این عــالم رها وز غیر عشــق حق یله |
بشكن بت و قدوس زن تكبیر بر ناقوس زن |
گامــی به راه دوست زن خــوش با دَرای قافله |
زان زلف پرچین و شكن جانا خمی برهم مزن |
كانـــجا دل شـیر فلك دارد به گــردن سلسله |
افروخت ماهی مهربان خوشتر ز خورشید جهان |
كــز شور و وجد عاشــقان افلاك دارد غلغله |
گفـتم الـــهی در غزل مدحی ز سلــطان ازل |
كان شه به چشم مرحمت بنوازد و بخشد صله |
سه شنبه 17 ج 1 سنه 1393 = 29/3/1352
قم ـ حسن حسن زاده آملی