ای کاش خاک بودم و آفریده نمیشدم!
آنچه سبب فریفته شدن ما میشود، این لذتهای دنیاست و از این روی سکه دنیا است که ما از مسیر صحیح عبودیت منحرف میشویم و به آن مقامی که باید برسیم، نمیرسیم، سقوط میکنیم و نه تنها بالا نمیرویم، که روز به روز پستتر میشویم تا جایی که آرزو میکنیم: یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا (نبأ/ 40)
آیا دنیا فریب خانه شیطان و یا عبادت گاه اولیاء است؟!
الهی اسکنتنا دارا حفرت لنا حفر مکرها، و علقتنا بایدی المنایا فی حبائل غدرها، فالیک نلتجی من مکائد خدعها، و بک نعتصم من الاغترار بزخارف زینتها، فانها المهلکه طلابها، المتلفه حلالها، المحشوه بالافات، المشحونه بالنکبات».(مناجات زاهدین)
خدایا! تو ما را در سرایی سکنا دادهای که چالههای مکر را برای ما حفر کرده است، دامهایی از روی مکر و نیرنگ گسترده که ما را در چنگال مرگ آویزان کرده است. پس به تو پناه میبریم از این همه کیدها و مکرهای فریبکارانه اش. و به تو چنگ میزنیم از این که به زینتها و زیورهایش مغرور شویم؛ زیرا این دنیاست که طالبانش را هلاک و ساکنانش را تباه میکند؛ سرایی پر از آفتها و نکبتها.
این عبارتها بیان گر چگونگی توصیف دنیا است. اما درباره این توصیفها سؤالاتی به ذهن میآید که مناسب است قدری بر آنها درنگ کنیم. نخست درباره مفاهیمی چون: مکر، خدعه، غدر و کید که به دنیا نسبت دادیم؛ خانهای که مکر میکند، نیرنگ میزند و فریب میدهد؛ پرسش این است که چطور مکر میکند، فریب میدهد و دام میگسترد؟
همچنین باید پرسید چرا خداوند دنیا را مکار و حیله گر آفریده است؟ و نیز چرا ما را در این دنیای پر از آفات و نکبتها و حیلهها قرار داده است؟ این پرسش بعضی آیات قرآن را هم در برمی گیرد: «فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ »(لقمان ، 33) حیات دنیا فریبنده است. این پرسش وقتی جدیتر میشود که به روایاتی برمی خوریم که از مذمت کردن دنیا نهی شده است. " متجر اولیاءالله." (بحارالانوار/70/921) دنیا تجارت خانه اولیاء خداست.
به راستی حیله، مکر و خدعه دنیا با تعبیر تجارت خانه اولیای خدا چگونه جمع میشود؟
بدون شک در قرآن و روایات، به خصوص در نهجالبلاغه، عبارات زیادی در نکوهش دنیا آمده است. قرآن درباره زندگی دنیا لحن نکوهش آمیزی دارد؛ اما روایتی است که اگر کسی لعن دنیا کند، دنیا در جوابش میگوید: خدا لعنت کند آن کسی را که از من و تو گناهکار تر است. یعنی من چه گناهی کردهام که من را لعنت میکنی، تویی که مستحق لعنتی و گناهکار. (وسایل الشیعه/7/905)
اما تعابیری که در ابتدای بحث به آنها اشاره شده است، دنیا را خیلی گناهکار معرفی میکند. هم دنیا را دارای مکر و نیرنگ معرفی میکند و هم پر از آفات و نکبتها! بنابراین، شایسته است برای بررسی از محکمات شروع کنیم تا به تدریج به حل متشابهات نائل شویم.
بی شک این عالم از آن جهتی که مخلوق خداست، گناه، زشتی و قباحتی ندارد. در قرآن کریم آمده است: « الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ »(سجده/7) هرچه خداوند آفریده نیکو است و عالم هم مخلوق خداست. ممکن است برخی از عناصر این عالم، یعنی زمین، آسمان، ستارگان، خورشید، ماه، انسانها، حیوانات، درختان و گیاهان برای بعضی نفع و برای بعضی دیگر ضرر داشته باشد؛ ولی از نظر قرآن تمام دنیا دارای حسن است.
از طرفی هم، دنیا یک موجود ذیشعوری که درصدد دشمنی با ما باشد و بخواهد ما را فریب بدهد، نیست. آیا ستارگان، دریا و کوهها در صددند برای ما نقشهای طرح کنند و ما را فریب دهند؟! آن موجودات، در حال تسبیح خدا هستند: «زمین و آسمان به خدا عرض کردند ما مطیع هستیم.» (فصلت/11)
راه ورود به حیطهی گناه چیست؟
فرض کنید انسان در معرض انجام کار زشتی قرار میگیرد. کسانی که اصلاً مبتلا به گناه نشوند اندکند. البته ما یقین داریم چهارده معصوم و انبیاء و بعضی از امامزادههای بزرگوار مثل: حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و حضرت معصومه(س) معصوم اند و گناهی مرتکب نمیشوند. اما دیگران کمابیش، اگرچه گناه صغیره ای هم باشد، به آن مبتلا میشوند. به راستی چه طور آدمی به گناه مبتلا میشود؟ مگر چه چیزی در گناه است؟ اولین چیزی که سبب میشود ما سراغ گناه، اگرچه کوچک برویم، لذتی است که در آن هست.
در واقع غرایز حیوانی، ما را برای درک آن لذت به طرف آن گناه سوق میدهند. اگر لذتی نبود، آدم عاقل سراغ گناه نمیرفت؛ اگرچه آنهایی که عقل کاملی دارند، هیچ گاه سراغ گناه نمیروند.
با این حال این که چطور میشود گناه میکنیم لذتی است که در آن وجود دارد؛ لذتی که شاید در کار حلال در حداقل باشد. این عامل و شرط وقوع گناه است. گاهی مسئله از گونهای دیگر است. آدمی خیال میکند که فلان گناه لذت زیادی دارد، اما پس از انجام، به آن لذت مطلوب خود نمیرسد. در واقع گاهی یک لذت در نظر آدم، بسیار، جلوه میکند، آن چنان را آن چنان تر نشان میدهد به طوری که لذتهای دیگر در برابرش کوچک میشود. اما پس از انجام آن انسان میفهمد که این لذت آن قدر ارزش نداشته است. قرآن این عامل را به شیطان نسبت میدهد: « وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ » (انفال/ 48) تزیین یک لذت توسط شیطان! این هم عامل دیگری است که به انجام گناه کمک میکند.
عوامل ارتکاب گناه
بنابراین سه عامل سبب ارتکاب گناه میشود؛ نخست، هوای نفس است که همان تمایلات انسان و غرایز است. دوم، تزیینات شیطان و سوم دنیا است؛ جایی که گناه در آن به انجام میرسد: « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ »(آل عمران/ 14)
دنیا اینها است: مزرعه و باغ و کشاورزی، موقعیتهای اجتماعی، اسبها و اتومبیلهای زیبا، طلا و نقره، دلار و یورو؛ گزینههایی که آدم را جذب میکند. اگر خوردنیها و پوشیدنیها و... نباشد، در واقع وسیله ارتکاب گناه هم نیست. گویی که شرایطی در این عالم است که باید برای تهیه یک چیز بسیار زحمت کشید، با دیگران جنگید و از چنگ دیگران درآورد. این تزاحمات و این شرایط خاص، منشأ گناهان است. اگر فراوانی بود و همه چیز در همه جا در دسترس بود، دیگر گناهی نمیشد. ما نیازمند هوا هستیم که همه جا و به قدر کافی هست. من نفس میکشم. دیگران هم نفس میکشند، برای آن دعوا نمیکنیم و بنابراین گناهی هم نمیشود. اگر همه خواستههای انسان این طور بود، یعنی هیچ مزاحمی نبود، دعوایی هم نبود و هیچ گناهی هم اتفاق نمیافتاد. علت، تزاحمات دنیا است. ظلمها، قتلها، جنایتها، خیانتها و دنبالش دروغها و تهمتها برای این است که آدمی میخواهد چیزی را به چنگ بیاورد که دیگری نداشته باشد؛ حال میخواهد پول، زن، فرزند، مقام، یا هر چیز دیگری باشد.
دنیا، سکه دو رو
غیر از اراده و تصمیم نهایی انسان که سه عامل یا شرط باید دست به دست هم دهند تا گناه انجام پذیرد. گفتنی است برای ما فاعل افعال به خصوص آنجایی که پای یک عامل ذیشعور در کار باشد، همان عامل ذیشعور است. فاعل ذیشعور در ارتکاب گناه، هم ما هستیم و هم شیطان. یعنی هم از نظر عقلی و هم از نظر ادبیات قرآن و روایات، نسبت این فعل به همه عواملش صحیح است، هم چنان که به فاعلهای طولی هم صحیح است. بنابراین اگر ما در چاله افتادن را به دنیا نسبت دهیم به خطا نرفتهایم. چرا که دنیا، یکی از آن سه عامل است. هم چنین همین نقش عاملیت دنیا برای فریضهای چون عبادت هم قابل تعمیم است. اگر این دنیا نبود، مسجد و مدرسه و صحنه جهاد و انفاقی نبود، کار خوبی هم انجام نمیگرفت و ثوابی هم نوشته نمیشد. پس این دنیا یک سکه دو روست. از یک سو به تکامل ما کمک میکند: متجر اولیاء الله، مسجد ملائکه الله، یعنی اولیاء خدا از فرصتهایی که در دنیا برایشان فراهم میشود، سودهای کلان میبرند. از سوی دیگر، سبب انحراف بسیاری میشود.
پس باید انسان را هشیار کرد و او را از افتادن در چاهها و دامها حذر داد. معمولاً پزشکان نسبت به مرضها، میکروبها، باکتریها، امراض مسری هشدار میدهند. آیا کار پزشک فقط این است که بگوید: آب خنک، نان گرم و گوشت بره بخورید؟ پزشک باید از ضررها حذر دهد و از بیماریها پیشگیری کند.
چرا تعبیر فریب، مکر، حیله و غدر در میان است؟
فرض کنید راهزنی میخواهد کسی را که مقصدی دارد از راه خارجش کند. در این صورت آن راهزن راهی و شرایطی را فراهم میکند که آن فرد را فریب دهد، او را از راه به در کند تا بتواند اموالش را بدزدد یا بلایی سرش بیاورد.این مکرها و حیلهها برای این است که آدمی را از راه صحیح به یک راه دیگری بکشند. انسان برای هدف بسیار عالی و مقدسی آفریده شده است: «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً »(بقره /30) یعنی جانشین خدا و همانا این تعبیر یعنی در عمر بی نهایتی در همسایگی خدا باشیم: «رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ ، (تحریم/11) فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِرٍ »(قمر/ 55). هدایت فطری و عقلی و هدایت انبیاء الهی برای این است که ما این راه را بشناسیم و به سوی آن حرکت کنیم. پس اگر چیزی باعث شد که ما از این راه منحرف شویم، همانا حیله، فریب و مکر میشود. بنابراین وقتی دانستیم آن روی سکه دنیا ما را به لذتهای نامشروع میخواند و سبب انحراف میشود، آن گاه میتوانیم بگوییم دنیا ما را فریب میدهد. یعنی این لذتهای دنیا، به خصوص وقتی شیطان آنها را تزیین کند، سبب انحراف میشود، هم چنان که برای غارت اموال مسافری، او را به کج راهه و بیراهه می کشانند. پس از این جهت دنیا باعث غرور ما است و در این جا غرور به معنای فریب دادن است، نه آن غروری که در اصطلاح فارسی، برای مثال، میگویند غرور جوانی.
زمانی که آرزو می کنیم که ای کاش خاک بودم!
بنابراین آنچه سبب فریفته شدن ما میشود، این لذتهای دنیاست و از این روی سکه دنیا است که ما از مسیر صحیح عبودیت منحرف میشویم و به آن مقامی که باید برسیم، نمیرسیم، سقوط میکنیم و نه تنها بالا نمیرویم، که روز به روز پستتر میشویم تا جایی که آرزو میکنیم: یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَابًا (نبأ/ 40)
بخش قرآن تبیان
منبع :
سایت آیت الله مصباح یزدی