سیره تفسیری علامه طباطبایی (3)
روش علامه در تفسیر حروف مقطعه
لطفا مطالب سیره تفسیری علامه طباطبایی شماره (1) و شماره(2) را نیز مطالعه فرمایید.
آشنایی كامل مرحوم علامه با قرآن، نه تنها موجب شد كه آیات و كلمات قرآن مجید را با ارجاع به یكدیگر حل كنند، بلكه در تفسیر حروف مقطّعه نیز همین سیره ی حسنه را اعمال مینمودند؛ زیرا به كمك بررسی سورههایی كه دارای حروف مقطعه ی بسیط هستند، مانندِ «الم» و «ص» و بررسی سورهای كه دارای حروف مقطعه ی مركب میباشد، مانند «المص»، پیمیبردند كه حرف مقطع، رمزی است به محتوای سوره و اشارهای سرّی به مضمون آن دارد.
حتّی انس فراوان مرحوم استاد به قرآن كریم موجب شد كه با تدبّر در متن سوره با قطع نظر از مسائل تاریخی، اطمینان حاصل نماید كه آن سوره در مكه نازل شده است یا در مدینه؛ سپس شواهد نقلی آن را تأیید مینمود.
در اینجا به منظور اختصار، از بررسی كامل روش تفسیری مرحوم استاد صرف نظر مینماییم و در پیرامون ویژگی ممتاز تفسیر المیزان كه شناسایی آیات كلیدی قرآن به منظور تفسیر قرآن به قرآن است، توضیح كوتاهی را تقدیم میداریم.
مرحوم علامه (قدّسسرّه) از آیات كلیدی قرآن كریم به عنوان «غرر آیات» یاد میفرمود كه درخشش چشمگیر آنها، نه تنها راهگشای بسیاری از آیات دیگر قرآن بود، بلكه پایه ی محكمی برای حلّ بسیاری از احادیث خواهد بود.
میزان شناسایی آیات زیربنایی برای همه ی معارفی كه ارقام آنها را در مقدمه ی جلد اول كتاب قیم المیزان به هفت محور بحثی رساندهاند[59]، همانا آیات صریح یا ظاهر معارف توحیدی است؛ زیرا همه ی مسائل اسلامی كه در قرآن مطرح است، اعم از عقاید و اخلاق و احكام، به توحید خدای سبحان بر میگردد. در این زمینه چنین میفرمایند: «فالآیات القرآنیة علی احتوائها تفاصیل هذه المعارف الإلهیّة و الحقائق الحقّة، تعتمد علی حقیقة واحدة هى الأصل و تلك فروعه؛ و هى الأساس الذى بنی علیه بنیان الدین و هو توحیده تعالی توحید الإسلام بأن یعتقد أنه تعالی هو ربّ كل شىء لا ربّ غیره و یسلّم له من كلّ وجهة، فیوفى له حق ربوبیّة و لا یخشع فى قلب و لا یخضع فى عمل إلاّ له جلّ أمره و هذا أصل یرجع إلیه علی اجماله جمیع تفاصیل المعانى القرآنیة من معارفها و شرائعها بالتحلیل و هو یعود إلیها علی ما بها من التفصیل بالتركیب».[60]
با استنباط آیات زیر بنایی بر محور یاد شده، هر وجه یا احتمالی كه در بین وجوه و احتمالات گوناگون در مورد آیه ی مورد بحث مخالف توحید بود، باطل میدانستند و هر وجه یا احتمالی كه به توحید نزدیكتر بود، میپذیرفتند.
از این رهگذر، رابطه ی جهانبینی و ایدئولوژی را تحلیل مینمودند كه هر جهان بینی مخصوص، ایدئولوژی خاصی را به دنبال دارد؛ زیرا اعتقاد به مادیّت هرچه در جهان موجود است، سنّت اجتماعی را طرزی تنظیم میكند كه بالذّتها و كمالهای محسوس و مادی همراه بوده و به آنها برساند. اعتقاد به بتپرستی، طرزی سنّت گذاری میكند كه بُتها را راضی سازد؛ ولی اعتقاد به خداوند سبحان و قیامت، طرزی سنّت پردازی میكند كه هم سعادت دنیا را تأمین كند و هم سعادت آخرت را.
بنابراین، صورتهای گوناگون زندگی اجتماعی در اثر اختلاف اصول اعتقادی جوامع بشری میباشد: «... فإن المذاهب المختلفة مؤثرة فى خصوص السنن المعمول بها فى المجتمعات... فصور الحیاة الإجتماعیّة تختلف باختلاف الأصول الاعتقادیة فى حقیقة العالم...».[61]
از این جهت، كه اصول توحیدی آیات كلیدی قرآن كریم میباشند، در مسئله ی اخلاق، در طیّ ابطال نسبیّت آن و محكوم شمردن نسبی بودن حسن وقبح و مردود دانستن آن كه فضیلت و رذیلت ریشه ی انسانی ندارد، بلكه تابع محیط و تحولات گوناگون است و در ضمن تثبیت اصول زیربنایی اخلاق، به مسلكهای سهگانه كه در اخلاق وجود دارد، میپردازند و برجستهترین مسلك را آن میدانند كه سنن اخلاقی نه برای كسب جاه و شهرت و محبوبیّت اجتماعی و مجد تاریخی و تقویت روحی میباشد، و نه برای پرهیز از دوزخ وبهرهمندی از بهشت؛ بلكه برای لقای خداوند سبحان و تحصیل وجه پایدار اوست كه خود عین توحید است: «... و أما الآن فإنما یرید وجه ربّه و لا هم له فى فضیلةٍ و لا رذیلةٍ و لا شغل له بثناءٍ جمیلٍ و ذكرٍ محمودٍ و لا إلتفات له إلی دنیا أو آخرة أو جنّةٍ أو نارٍ و انّما همّهُ ربّه و زاده ذلُّ عبودیّته و دلیله حبّه...».[62]
چون زیربنای همه ی معارف و نیز اخلاق و همچنین اعمال شایسته را توحید دانستند كه همانند اصل ثابت شجره ی طیبه میباشد كه تا آسمان شاخه دارد و همواره میوه میدهد، در این باره چنین میفرمایند: «...ان المراد فى الآیة علی ما یعطیه السیّاق هو أصل التوحید الذى یتفرع علیه سائر الإعتقادات الحقّة و ینمو علیه الاخلاق الزاكیة و تنشأ منه الأعمال الصالحة».[63]
از آن نظر كه بر اساس توحید، تمام فیضها از خداوند سبحان تنزل مییابند و هیچ موجودی، نه خود مستقل است و نه به غیر خداوند اعتماد دارد و نه در محدوده ی طبیعت خلاصه میشود، بلكه هر موجودی ریشه ی غیبی دارد، آیهای كه بر این اصل دلالت دارد و نیز آیهای كه بر صیانت قرآن كریم از هر گزند تحریفآور دلالت میكند، آن را از غُرر آیات میدانند: «... و من غرر الآیات القرآنیة المشتملة علی حقائق جمّة فى السورة قوله تعالی: (و إن من شیءٍ إلاّ عندنا خزائنهُ...[64]
زیرا به استناد آیه ی (و إنْ من شیءٍ إلاّ عندنا خزائِنهُ) نه تنها مسئله ی انزال حدید[65] و انزال پوشاك و پَرِ مرغان[66] و انزال هشت زوج از چهار پایان[67] و مانند آن را از باب تفسیر قرآن به قرآن حل میكردند، بلكه مسئله ی تنزّل وحی و فرشته و قرآن و همچنین مسئله ی هدایت ملكوتی كه ویژه ی امامت است كه (أئمّةً یهدون بأمرِنا[68] میباشند و نیز مسئله ی ایمان عالم ذرّیه و اخذ میثاق به وحدانیت خدای سبحان و مسئله ی سبق قضا بر قدر و پیوند لوح محو و اثبات با لوح محفوظ و دیگر مسائل الهی را در پرتو آن حل مینمودند.
به همین مناسبت، بعضی از آیات سوره ی «رعد» را نیز جزء آیات باهره و نورانی به شمار آوردند؛ در عین آنكه سراسر قرآن كریم نور میباشد: «... و من الحقائق الباهرة المذكورة فى هذه السورة ما یتضمنه قوله «أنزل من السماء ماءً» وقوله (ألا بذكر اللّهِ تطمئِنُّ القُلوب)و قوله( یَمحُو اللّه ما یشاءُ و یَثْبتُ وَ عِندَهُ اُمُّ الكِتابِ )و قوله: (فلِلّهِ المَكْرُ جَمیعاً).[69]
چون خداوند سبحان، نه تنها دارای كمالات هستی است، بلكه هرگونه كمال وجودی از آن ذات مقدسه نشئت میگیرد و هرگونه كمالی كه آمیخته با تناهی و نقص باشد، از حضرتش مسلوب است، بلكه تنها كمالات نامحدود هستی است كه عین خداوند عالم است و هر اسمی دلالت بر یكی از آن كمالات میكند و راه ارتباطی خلق با خالق است، از این جهت، آیه ی(أیّاً ما تدعوا فَلهُ الأسماءُ الحُسْنی[70] را از غرر آیات قرآنی دانسته و چنین میفرمایند: «و الآیة من غرر الآیات القرآنیة تنیر حقیقة ما یراه القرآن الكریم من توحید الذات و توحید العبادة قبال ما یراه الوثنیة من توحید الذات و تشریك العبادة».[71] به همین مناسبت درباره ی آیه ی 8 از سوره ی «طه»: (اللّه لا إله إلاّ هو لَهُ الأسماءُ الحُسنی) چنین میگوید: «و من غُرر الآیات فى السورة، قوله تعالی...».[72]
چون آیه یاللّهُ نورُ السّمواتِ و الأرض...)[73] به طور وضوح جریان توحید خداوند سبحان را كه ریشه ی همه معارف قرآنی است بیان مینماید، سخن مرحوم استاد در این باره آن است كه: «... و من غرر الآیات فیها آیة النور».[74]
از این جهت كه غبار كثرت در روز ظهور وحدت حقه زایل میگردد و در آن روز روشن میشود كه همه ی كارها از آن خدای سبحان میباشد كه در حقیقت روز ظهور توحید راستین است، از آیه ی یوم لا تملِكُ نفسٌ لِنفسٍ شیئاً وَ الأمرُ یومئذٍ للّه[75] چنین یاد میكنند: «... و هى من غرر الآیات».[76]
در تأیید این مطلب، وقتی از محضر مرحوم استاد علاّمه پرسیدم: به چه مناسبت سوره ی مباركه ی «یس» قلب قرآن است؟ فرمودند: همین سؤال را از حضور استادمان مرحوم آقای قاضی (همان عارف نامور و عالم ربانی) پرسیدم، ایشان در جواب فرمودند: به مناسبت دو آیه ی آخر سوره: إنّما أمرُهُ إذا أراد شیئاً أن یقول له كُن فیكون - فسُبحانَ الذی بیده ملكوتُ كلّ شیء وَ إلیه تُرجعونï. لذا، مرحوم استاد درباره ی این دو آیه چنین میفرماید: «و من غرر الآیات فیها قوله تعالی: إنّما أمره».[77]
همچنین آیه ی و انّ إلی ربّك المُنتهی[78] كه هدف نهایی آفرینش و تدبیر آن و قرارگاه كاروان سالار جهان انسانی حضرت پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را خداوند سبحان میداند و نیز آیه ی وَ أن لَیسَ لِلإنسانِ إلاّ ما سَعی[79] كه پیوند ضروری عمل با عامل را در قیامت ترسیم میكند، از این جهت كه خطوط كلی سیر مسافران كوی هستی و همچنین مدار پاداش و كیفر را بیان مینمایند، جزء آیات كلیدی به حساب آمده و درباره ی آنها چنین میفرمایند: «و من غرر الآیات فیها[80]، أى فى سورة النجم، قوله: و انّ إلی...»؛ زیرا در آیه ی و انّ إلی ربّك همه ی تدبیرها و ایجاد روابط بین اشیاء و پرورش آنها فقط به خداوند سبحان منتهی خواهد شد؛ لذا، در تأیید آن فرمودند: «...والآیة تثبت الربوبیة المطلقة للّه سبحانه...».
چون آیه ی إنّا كلّ شیء خلقناه بقدرٍ[81] ناظر به توحید ربوبی و تنظیم هندسی تمام پدیدهها میباشد، در ردیف آیات ریشهای قرآن كریم شمرده شده و درباره آن چنین مرقوم داشتند: «و من غرر آیاتها ما فی آخرها من آیات القدر».[82]
همچنین آیات هفتگانه ی پایان سوره ی «حشر» كه هم ترغیب به لقای پروردگار از راه مراقبت و محاسبت در آنها مطرح است و هم عدهای از اسمای حسنای باری تعالی كه هركدام مجرای فیض جدا و تجلی علیحده باشد، به حساب آیات اصولی آمده و درباره ی آنها چنین فرمودند: «ومن غرر الآیات فیها الآیات السبع فى آخرها...».[83]
همچنین آیه ی ذلك بأنّ اللّه هو الحقُّ وَ أنّ ما یدعُونَ مِن دونِهِ الباطِلُ[84] كه بر انحصار هستی حقیقی در خداوند سبحان دلالت داشته و هэه به نام آن حضرت نباشد، باطل است كه محتوای آن توحید كامل است، در عِداد آیات كلیدی قرار گرفت؛ لذا، درباره ی آن چنین مرقوم فرمودند: «و من غرر الآیات فیها (فى سورة لقمان) قوله تعالی: ذلك بأنّ اللّه...[85]
از این جهت، آیات توحیدی كه بیانگر صفات جمال و جلال آن ذات مقدّسه میباشد و وحدت ذات و وحدت مبدأ خلق و وحدت ربّ و مدبّر و نیز وحدت معبود را تبیین مینماید، از غرر آیات بشمار آمده و جزء معارف كلیدی قرآن كریم محسوب میشوند كه مبدأ شناخت سایر آیات میباشند و بدون آنها هیچ آیهای فهمیده نمیشود؛ زیرا این بخش از قرآن عهدهدار قواعد كلّی قرآنشناسی میباشد و با نیل به این قواعد كلّی، دیگر آیات قرآنی روشن میگردد.
این روش، یعنی از آیات زیر بنایی و معارف كلیدی پی به سایر آیات بردن[86]، همان سیره ی مرضیّه ی ائمه ی اطهار(علیهمالسلام) بوده كه مرحوم استاد در این باره میفرماید: «اگر این سبك سابقهدار به نسیان سپرده نمیشد و ادامه مییافت، بسیاری از اسرار قرآنی آشكار میگشت».[87] این اسلوب ویژه[88] همان تفسیر قرآن به قرآن است كه از معاجم و فهارس و لغات و... خارج خواهد بود.
این روش بهترین مصداق برای آیه ی و لو كان مِن عند غیرِ اللّهِ لَوجَدوا فیه اِختلافاً كثیراً[89] میباشد كه به صورت قیاس استثنایی بیان شده؛ یعنی هیچگونه اختلافی در سراسر قرآن مجید نیست.
منظور این جمله، تنها بیان عقد سلبی قضیّه نیست كه بین معانی قرآن هیچ اختلافی نیست؛ بلكه مراد تبیین عقد اثباتی آن است؛ یعنی همه ی مفاهیم قرآنی منسجم و هماهنگاند و به یكدیگر انثناء و گرایش دارند و هر آیه در محتوای خود صادق و نسبت به محتوای آیه ی دیگر بدون واسطه یا به واسطه، مُصدِّق میباشد؛ چنانكه قرآن ناطق، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) از آیه ی مذكور چنین استفاده میفرماید: «...و ذَكرَ أنّ الكتاب یُصدّق بعضهُ بعضاً و انّه لا اخْتلاف فیه، فقال سبحانه و لو كان مِن عند غیر اللّه لوجدوا فیهِ اخْتلافاً كثیراً و انّ القرآن ظاهرهُ أنیقٌ و باطنه عمیق...»[90] ؛ یعنی برخی از آیات، مصدّق بعض دیگر هستند.
بنابراین، همه ی آیات، موافق یكدیگرند و از این جهت، سراسر قرآن كریم متشابه و مثانی همدیگرند؛ چنانكه مرحوم علاّمه چنین میفرماید: «...و سُمیّت الآیاتُ القرآنیة مثانى لأنّ بعضها یوضح حال البعض ویلوى و ینعطف علیه كما یُشعرُ به قوله: كتاباً مُتشابهاً مثانی. حیثُ جمعَ بین كونِ الكتاب متشابهاً یشبهُ بعضُ آیاتِه بعضاً و بین كون آیاته مثانى و فى كلام النبىّ(صلی الله علیه و آله و سلم) فى صفة القرآن: «یُصدّق بعضهُ بعضاً» و عن علىّ (علیهالسلام) فیه: «و ینطقُ بعضهُ ببعض و یشهدُ بعضهُ علی بعض...».[91]
شاید جدا نمودن هر آیه از آیات دیگر و آنها را در تفسیر آیه ی مورد بحث ملاحظه نكردن و هركدام را بریده از جمع دیگران مشاهده نمودن و از آیات دیگر به عنوان دلیل یا تأیید و شاهد مدد نگرفتن، یك نحوه تفرقه ایجاد كردن بین آیات منسجم و متّحد قرآن باشد كه بازگشت این نوع تجزیه و پراكنده ساختن اعضای پیكر یگانه ی كلام خدا به آن باشد كه در قرآن به عنوان یك روش نكوهیده از بیگانگان نسبت به قرآن یاد شده:كمَا أنزلنا علی المُقتسمین - الّذین جعلوا القران عضین[92]
زیرا گэه طبق روایات، منظور از «عضین» كسانی هستند كه اعضای قرآن را تعضیه و تفرقه نمودند، به بعضی از آنها ایمان آوردهاند و نسبت به بعض دیگر كفر ورزیدند و همچنین كسانی كه درباره ی قرآن نسبتهای ناروای گوناگون روا داشتند، مانند آنكه گاهی گفتند: قرآن سحر است و گاهی گفتند: اسطوره و افسانه است و مانند آن؛ ولی هر آیه را از دیگر آیات كه همانند اجزای یك واحد بشمار میروند منقطع نمودن، خود یك نحو تعضیه و تفرقه ی ناپسند است؛ زیرا آیهای كه به دیگر آیات انثناء و انعطاف دارد، نمیتوان آن را بدون گرایش به مفاهیم آیات دیگر تفسیر كرد؛ البته با توجه به اصل یاد شده كه انثناء و گرایش اوّلی شاخههای فرعی به همان ریشههای اصیل میباشد كه در شجره ی طوبای قرآن، عبارت از آیات كلیدی و معارف توحیدی میباشند.
برخی سجایای علامه
در پایانْ بعضی از سجایای آن حكیم متأله و مفسر متبحر را نقل میكنم تا اسوه اهل تحقیق و تألیف باشد:
1.مرحوم علامه(قدّسسرّه) در نوشتارهای خود عموماً و تفسیر شریف المیزان خصوصاً، نام كسی را در نقد و تحلیل نظر او نمیبردند؛ بلكه غالباً به جرح و تعدیل اصل رأی و فكر توجه مینمودند و میفرمودند: فكرهاست كه با هم برخورد دارند؛ نه صاحبان افكار و محور قدح و مدح ایشان، «اُنظُر إلی ما قالَ و لا تَنظُر إلی مَن قالَ» بود.
2.ایشان در هنگام نقد و جرح یك نظر، حرمت صاحب نظر را حفظ مینمودند و مقام اندیشمند را گرامی میشمردند و هرگز تعبیری كه تحقیرآمیز باشد یا حكایت از علمزدگی ایشان بكندْ نداشتند، مگر در مورد ضرورت، از بابِ «ردّوا الحَجَر من حَیثُ جاء فإنّ الشرّ لا یدفعهُ إلاّ الشرّ».[93]
3.ایشان با اینكه در مسائل عادی، حضور ذهنی نداشتند، ولی در مسائل عقلی عموماً و مباحث تفسیری خصوصاً، حضور ذهنی كامل داشتند و این همان انصراف ممدوح است؛ نه نسیان مذموم و این نشانه ی همان آمیختگی قرآن با گوشت و خون ایشان میباشد؛ چنانكه در دوران بیماری و بستری، افراد فراموششان شدند، ولی اذكار را از یاد نبردند كه نشانه ی استقرار ایمان است.
4. ایشان در تدریس فن شریف حدیث، حتماً نام راویان را هэند ضعیف بودند، ذكر میكردند و در هنگام قرائت متن حدیث، سند را نیز میخواندند كه نام بزرگان و محدّثان احیاء شود و ضمن اشاره به ضعف یك سند، حرمت روات را رعایت میكردند و دیگر سجایای حضرتش را از یادنامهها میتوان یافت.
5.دوره درسهای كلاسیك حضرت استاد(قدّسسرّه) از منطق شروع میشد؛ سپس به فلسفه و عرفان میرسید و سرانجام به قرآن و حدیث كه میراث رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است، ختم میشد.
ارتحالش همانند زندگی پر ثمرش تحرك تازهای در جهان علم به وجود آورد؛ گэه او متذكر بود و راقم این سطور ناسی یا متناسی: «قد ذهب المتذكرون و بقى الناسون أو المتناسون».[94]
26 شهریور 1363
21 ذیحجه 1404
قم جوادی آملی
پی نوشتها :
[57] ـ المیزان، ج 1، ص 7.
[58] ـ همان، ص 6.
[59] ـ المیزان، ج 1، ص 13.
[60] ـ المیزان، ج 10، ص 129.
[61] ـ همان، ج 16، صص 191 ـ 192.
[62] ـ المیزان، ج 1، ص 374.
[63] ـ همان، ج 12، ص 52.
[64] ـ سوره ی حجر، آیه ی 21.
[65] ـ سوره ی حدید، آیه ی 25.
[66] ـ سوره ی اعراف، آیه ی 26.
[67] ـ سوره ی زمر، آیه ی 6.
[68] ـ سوره ی انبیاء، آیه ی 73.
[69] ـ المیزان، ج 11، ص 284.
[70] ـ سوره ی اسراء، آیه ی 110.
[71] ـ المیزان، ج 13، صص 6 و 220.
[72] ـ همان، ج 14، ص 119.
[73] ـ سوره ی نور، آیه ی 35.
[74] ـ المیزان، ج 15، ص 78.
[75] ـ سوره ی انفطار، آیه ی 19.
[76] ـ المیزان، ج 20، ص 223.
[77] ـ همان، ج 17، ص 63.
[78] ـ سوره ی نجم، آیه ی 42.
[79] ـ سوره ی نجم، آیه ی 39.
[80] ـ المیزان، ج 19، ص 27.
[81] ـ سوره ی قمر، آیه ی 49.
[82] ـ المیزان، ج 19، ص 57.
[83] ـ همان، ص 208.
[84] ـ سوره ی لقمان، آیه ی 30.
[85] ـ المیزان، ج 16، ص 209.
[86] ـ همان، ج 1، ص 10 ـ 12.
[87] ـ همان، ص 73.
[88] ـ همان، ص 66.
[89] ـ سوره ی نساء، آیه ی 82.
[90] ـ نهج البلاغه، خطبه ی 18.
[91] ـ المیزان، ج 12، ص 191.
[92] ـ سوره ی حجر، آیات 90 ـ 91.
[93] ـ نهج البلاغه، حكمت 314.
[94] ـ نهج البلاغه، خطبه ی 176.
منبع : سایت بنیاد بین االمللی علوم وحیانی اسرا
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان